_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "
_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "

امضــــا: یــکی مثل همیشــــــــــــه دوستـــــــــــدارت!......

هوالمحبوب:


دقیقه های آخر...ثانیه های آخر....لحظه های آخر.....

قلبم داره از جا کنده میشه

همیشه همینطوره

وقتی مرور میکنم تمام روزها و آدمهایی که گذشتند و گذشته و توی هر ورق زدنی یادشون می فتم قلبم ضربانش تندتر میزنه

یه عالمه حرف دارم

یه عالمه حرف داشتم و دارم برای تک تکشون

برای اونایی که عزیز ترین ها بودند و برای اونایی که مهم بودند

اما

وقتی از وقتش بگذره دیگه همون توی دلت می مونه و فقط گاهی واسه خودت تکرارش میکنی

اونقدر تکرار میکنی که خیال میکنی بهشون گفتی

و بعد از سرت می افته

واسه همین شاید وقتی بعد از هزار سال هم ببینیشون دیگه حرفی واسه گفتن نداری

چون گفتنی ها را گفتی و دیگه اونقدر هام مهم نیست اونا نشنیدند

مهم اینه تو گفتی

شب سال تحویل یکی از اون چهار شب مقدس زندگیمه

یکی از اون چهارشب لیله القدرمه

شب تولدم....شب یلدا....شب لیلا ..... و شب سال تحویل

همه ش شب تولده

تولد را دوست دارم

ولد را دوست دارم

میلاد را دوست دارم

تولد خودم......تولد یه آدم....تولد یه لیلا...تود یه سال....تولد یه شب.... همه ش تولده....

همه ش را دوست دارم و تا صبح با خدا عشق میکنم

کنار حافظ و کنار همون مفاتیح طوسی و کنار همون سجاده ی شبای خاص و روی گل وسط قالی با یاد و خاطره و اسم یه عالمه آدم.....

سال عجیب غریبی بود

خیلیییییییییییییییییییی سخت بود

هر سال همین رو میگم که خیلی سخت بود

اما تازه سال بعد میفهمم سخت تر هاش هنوز توی راهه

سال پر از دردی بود

پر از اتفاقای سنگین

 و باز مثل هر سال به خودم میگم :دیدی الی؟! سال تموم شد و تو هنوز زنده ای و میخندی واین یعنی خیلی پوست کلفتی دختر!خیلی!ای ول الی! ای ول خدا!

شروع میکنم از فروردین و از آدمهای اول سال نود تا حالا....

مرور میکنم و میگردم دنبال حسم بهشون و بعد لبخند میزنم و دعا میکنم و بعضی ها را نگه میدارم یه گوشه و بعضی های دیگه را یه گوشه ی دیگه.....

کی میتونه ادعا کنه آدمه زندگیه من بوده یا هست و الی دوستش نداشته باشه..

کی میتونه ادعا کنه حتی با اینکه زخم زده یا درد داده الی دلش براشون درد بخواد...

نهایت کاری که الی میتونه بکنه...نهایت لطفی که میتونه بکنه اینه که ببخشه و بعد بی خیال.....

خدا حواسش هست

به من

به الی

به آدمای زندگی الی


به احسان....به الناز.....به فاطمه.....به فرنگیس.....به گل دخترم.....به نرگس...به نفیسه و محمد و علی کوچولوم........به زهرا....به هاله.....به شهرزاد و خونواده ش و دوستاش.....به فرزانه و شهرام و پسر کوچولوش.......به باباحاجی....یه مامان حاجی....به میتی کومون.....به مهندس.....به هانیه.....به زینب و محسن......به سمیه و رضا و پسرش....به مانیا و محمد و دختر کوچولوش.....به مهسا و ابراهیم.....به نغمه و مسعود......به سید.....به عمو جعفر.....به خوشبو...به آقای اسدی.....به سوده....به گل پسر.....به صدیق.......به آزیتا...به دلارام عمو و مهدی......به مهدیه......به سحر ....به گیتاریست و غزلم.....به شیرین......به "تــــو".....به نازنینم.... به شیوا......به شمسی...به نسترن.....به بوی گندم...به آچیلای......به مجید....به یـــــاد....به امیر حسین...به صادق...به همه ی دختر و پسرای بیلوکس،حتی مهران.........به خانم شهبازی.....به خانم کامرانی....به روزبه...به ونوس....به آقای جهانبانی..به عاطفه....به ستاره....به آقای صابری....به محمود و لیلا.....به عمو ها و عمه هام.....به خاله ها و دایی هام......به مامانی......به فهیمه....به خانم جباری....به فائزه م....به مژگان ... به ندا.....به خانم شادانی....به عباس آقا....به سپیده....به سباستین...به ستار....به آرش....به سمیرا عمو....به فرزانه عمه......به مهدی عمو....به حسام عمه.....به آقای سلیمی......به رضا.....خانم رسولی....به فاطمه.....به رحیمه....به دکتر حضوری....به آقای قاسمی....به دکتر فراهانی...به نیلوفر...به عادله...به عادل...به رحیمه...به رضوان...به فهیمه.....به بابا اسی.....به سجاد و زهرا.....به فرشته........به آقا و خانم نطنزی...به آقا و خانم قاسمی و حمید و امیدو سعید و خونواده ش.......به داوود....به خانم مرادخانی....خانم مرادی....به فرحناز.....به آقای میاندار.....به محبوبه....به مینا....به تموم اون پرستارها و دکترهای بیمارستان دخترم...به تموم اون مامانها و نوزادهایی که دو روز باهاشون زندگی کردم و همذات پنداری.....به مهدیه....به مهرگان..... به مهرابی....به میلاد....به مریم......به مارال...به حامد...به دختر کرده.....به گیسو...به ساسان..به پگاه...به یزدی گرل...به ساریتا....به خانم منصوری....به مریم مقدس.....به خانم ملکی....به آقای ملکی....به ملیحه....به مهناز....به فرشته مهدوی....به بهناز....به اشکین.....به آیدین.....به لیلا و علی.....به لاله.....به آریو.......به امیر....به اون احسان....به خانم کاظمی....به کریمی....به کمالی....به سارا....به آقای جمال شرف....به خانم هداییان....به رضوان....به هایده خانوم و خونواده ش....به خانم حائری....به غزل و فرشته و فائزه و مائده و یگانه و زهرا و فاطمه و بقیه ی شاگردام....به خانم میر باقزی....به خانم گازر....به مهری خانم....به خانم ذوالفقاری...به فروزان و فرزانه و مامانشون و بقیه ی همسایه ها....به آقا و خانم فروتن.....به فروه عمه.....به فاطی.....به خانم فراست...به آقای چاووشی..به خانم کاظمی لوسه....به خانم دلیران..به خانم محمدی....به فرنوش هرجا که هست و خونواده ش...به خانم آزاد منش و خونواده ش.....به خانم بهارلویی....به فرزین.....به آقای فلاح....به خانم اتحادی....به درسا....به مجتبی و علی و امیر و معین و جعفر و بقیه اون پسرای تخس که اون ترم تابستون جونم را گرفتند و بعد همه شون افتادند!!!!....به خانم داوودی و نی نی کوچولوش....به اعظم  و حاج خانوم و خونواده ش.....به خانم عاطفی....به خانم عسگری...به بارباروووس...به آرزو....به خانم امیری....به خانم سامانی...به علیرضا....به پسر حاج صادقیان..به دختر شرقی...به بابک...به ستوده...به مرحومه....به گیلاسی...به علی دونا...به ویشکا...به رند...به مترو من....به سون بهار...به آرام....به حمید...به نیما..به شکیبا......به سیما....به خانم نفر....به آقای غفاری....به سوسن...به بی نشون ها و با نشون ها....به بچه ی جناب سرهنگ و به لیلاااام........


خدا حواسش به همه ی اینا هست....حتی به بیشتر از اینا هم هست....

اینا آدمای زندگی الی اندو الی هیچوقت یادش نمیره که چه باهاشون گذشت و چه نگذشت...الی یادش نمیره که دوستشون داشته باشه و همین امشب تا خود صبح براشون دعا کنه که برسند به همه ی اون چیزایی که صلاح و خیرشون در اونه و یادش نمیره که برای همه شون صبر و معرفت و آرامش دل از خدا بخواد.....

خدایا خودت تموم آدمای زندگیم را حفظ کن....

به خاطر سالی که باهام گذروندید و به خاطره تموم خاطرات  تلخ و شیرینی که توش سهیم و شریک بودید و شاید خودتون مسببش بودید ازتون ممنونم

دلم برای همه تون تنگ میشه

واسه تک تکتون....

واسه تمومه جمله ها و کلمه هایی که بینمون رد و بلد شد و یا شاید حتی نشد....

برای بودنتون....

همین چند وقت پیش قرار گذاشته بودم با خودم که با تموم شدن امسال اینجا را هم درش را ببندم و دیگه ننویسم....

نه اینکه ننویسم

شاید بنویسم اما جایی دیگه

با اسمی دیگه

با حرفایی دیگه

و شاید تو یه روزی  برحسب اتفاق بیای توی اون وبلاگ و برام کامنت بذاری و بگی تو من را یاد یه کسی میندازی....کسی که یادم نیست کی بود و چی بود

شاید کسی شبیه الی

 و من میخندم و میگم :عجبــــــــــــــــــــــــــــــــ

نمیدونم! شاید هم دیگه ننویسم

شاید دیگه توی این فضا ننویسم

شاید توی دفتر

توی کاغذ....

نههههههههههههههه

دفتر نه

زور زدم تا برای دخترم بنویسم و با درد نوشتم و مینویسم و میدونم درد داره و خیلی درد داره....

شاید واسه خودم این همه از خود گذشتگی نداشته باشم!!!

نمیدونم قراره چی کار کنم

اما با اینکه همیشه هستم ولی نیستم.....

وبلاگ را میبندم....

میبوسم میگذارم کنار تمامه.....تمامه...تمام داشته هایم را و کلا بیخیال نداشته ها....

مهم نیست.....

به خاطره همه چی ممنون......

سال نو مبارک و صد سال به (Beh)از این سال ها...

صد سال به این سالها دعای قشنگی نیست..باید صد سال بهتر از این سالها باشه نه اضافه بشه به این سالها....

بهارتون قشنگ و اردیبهشتتون بی انتها و پایدار....

و حالتون به احسن الحالترین حال دنیا مبدل....

همیشه مراقب خودت باش....

 هی توووووووو...با توام........


 الــــــــــــی نوشت :



ای برگهای سبز ریحان اعتبارت
تقویم من خالی است از برگ بهارت


تکرار پاییز و زمستان است تقویم...
من می شمارم تا بهار آزگارت


تا تو بیایی «باز باران با ترانه...»
بارانی از دلواپسی چشم انتظارت


آنقدر لفظ ارغوانی می نویسم
تا بشکنی آخر سکوت مرگبارت


داسی بیاور، دستهایم را درو کن!
دست و دلم مانند گندم بی قرارت


در هفت سین سفره ام جای تو خالی است
ای عشق! می شد تا بمانم در حصارت


ای لفظ مرطوب قدیمی، عید نوروز!
گلواژه های خیس اشعارم نثارت!


عیدت مبارک! زود برگرد ای مسافر!
امضا: یکی مثل همیشه دوستدارت!



من خوبم

من همیشه خوبم

من کلا دختره خوبی ام.....همینــــــــــــــ