_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "
_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "

به المیزان قسم تفسیر یوســـف میکند رویت...

هوالمحبوب:

نه تنها چشمهایت سوره ی والشمس میخوانند

به المیزان قسم تفسیر یوســـف میکند رویت...

نه اینکه تا به حال نشنیده باشم!

نه!

شاید هزاران بار اسمم را از دهان هزاران نفر شنیده ام و گاهی هر چقدر هم که خواستم تظاهر کنم که اصلا برایم مهم نیستند ، یک جایی، یک وقتی و یک روزی که اصلا انتظارش را نداشتم درست وقتی که بلد بودند چه طور" الف "  ِدوم اسمم را جوری بکشند و ادا کنند که دلم از جا کنده شود ،دلم خواسته  به جان "هااان؟" یا "بعله؟"  ،"جانم " نثارشان کنم و ازشان بخواهم هی الف دوم اسمم را بکشند و صدایم کنند تا من از ذوق بمیرم و هی تند تند "جان ِ الهام ؟ " پخش و پلا کنم و به پایشان بریزم!!!

اصلا تا به حال اسمتان "الــــی " بوده که وقتی "ی" ِ اسمتان را میکشند و تاب میندازند توی ادا کردنش و زبانشان را یک جوری توی دهنشان میچرخانند که قند توی دلت آب شود و "الــی " را تلفظ میکنند، در دم بمیرید و نتوانید نگویید "جانم؟"،آن وقت هی توی سرتان بزنید که جلوی دهن گشادتان را بگیرید و به "هااان؟" یا "بعله ؟" اکتفا کنید آن هم سرد و بی خیال و هی به خودتان بگویید:" آدم که "جانم؟" را برای هر کسی که بلد بود اسمش را هیجان انگیز صدا کند که خرج نمیکند.حالا به فرض هم بلد باشند الف دوم " الهام"  یا "ی "  الــی را بکشند تا بمیری !یا به فرض هم بعد از عمری که تو را حسرت به دل شنیدن اسمت از دهانشان گذاشته اند یک جوری اسمت را ادا کند که دلت مردن بخواهد!"

باید رو راست باشم!

باید اعتراف کنم که یک بار این اتفاق افتاده! یک بار از شنیدن اسمم مردم ،درست وقتی که بلد بود چه طور صدایم کند با آن برق چشمهایی که نمیشد به پایش نمرد گفت الی و حتی نگفت الهام!!! و من به "هاااان؟" اکتفا کردم و هی توی سرم زدم که "الــی  آدم باش!" و با شنیدن "کوفت !هااان چیه؟بگو بعله!" از دهانش مرا تا آخر عمر حسرت به دل شنیدن حتی همان الــی با   "ی" ِ تابدارش گذاشت...

باید باز هم رو راست باشم!

باید اعتراف کنم که یک بار "جانم "هایم را خرج کردم ،درست جاییکه بلد نبود اسمم را چه طور صدا کند و من مجبور بودم به عاشقی ! و شما هیچ وقت اسمتان الی نبوده که بفهمید چقدر درد دارد! که بفهمید چقدر زجر دارد که مجبور باشی به عاشقی آن هم برای کسی که حتی بلد نیست اسمت را جوری صدا کند که دلت بخواهد بمیری! که چشمهایت را ببندی و افسارت را بدهی دست تمام اعتمادت و دلت را خوش کنی به چک اطمینانی که پشتش را امضا کرده اند!شما که الــی نبودید که بفهمید چه میگویم، بوده اید؟

داشتم میگفتم...

شاید هزاران بار اسمم را از دهان هزاران نفر شنیده ام که بلد بودند چه طور" الف "  ِدوم اسمم را جوری بکشند و ادا کنند که دل را هوایی کنند. که بلد بودند کاری کنند که برای اسمت بمیری اما فقط بلد بودند ! هیچ کدامشان اشک به چشمانم نیاوردند وقتی مرا به اسمی خطاب کردند که هیچ کس جز عده ای خاص مجاز به صدا کردنم نبودند.بلد نبودند کاری کنند آن هم بدون منظور و با تمام منظور که وقتی صدایم میکنند دست از تمام کارهایم بکشم و دست بگذارم زیر چانه ام و آرزو کنم که کاش دوباره صدایم کنند.

ولی او با تمام کوچکی اش میان این هزاران آدم ِ بزرگ توانست! امروز دلم خواست بمیرم...امروز که شنیدم نه الف دوم اسمم را کشید و نه "ی " الـــی  را تابدار و پرپیچ ادا کرد ولی به اسمی خطابم کرد که هیچ کس اجازه ی صدا کردن مرا جز او و برادر و خواهرهایش نداشت،اشکهایم تند تند جاری شد از چشمهایم و نتوانستم "جانم " نگویم...

نتوانستم به نفس نفس نیفتم بعد از هربار صدا کردنش و "جانم ...؟ جانم ؟..." گفتن که او باز با اشتیاق صدایم کند و من با اشتیاق و اشک "جانم ...؟ " نگویم...!

... تو از کجا آیین دلبری را اینگونه بلد شدی ؟

چه طور بلدی جوری بگویی " آجـــــی " که تمام سلولهای وجودم به لرزه بیفتد که تمام الــی شنیدن ها آن هم با "ی " تابدار و الهام شنیدن ها  با  الف ِ کشیده ی دومش که شنیده بودم پیششان رنگ ببازد..

تمام زندگی ام را میدهم تا " آجـــی " صدایم کنی...من عاشق " آجـــــی " بودن و "آجــــی " خطاب شدنم ...

من عاشق "آجــی " خطاب شدنم آن هم از دهان تو تا تمام "جانم " هایم را به پایت بریزم...

مــن تمام زندگی ام را میدهم و غرق میشوم توی چشمــهای الــــی کـُــشـَت.تـــو فقط بگـــــــو  "آجــــی ..."!

الـــی نوشت :

یکـ) به المیزان قســـم خدا تو را تنها به خاطر من فرستاد دختر کوچولوی ِآجـــی...!

دو) دلم برای سفــر با تو وَه چه دلتنگ است...!

سهـ) حالــا هـــی شمـــا بگـــوییـد...!  از اینجا بخوانید :|

+ بلاگفایی ها ! برای من باز نمیشوید!

نظرات 67 + ارسال نظر

تو فقط بگـــو آجـــــی...

صدا کن مرا ! صدای تو خوبست...

فاطمه 1392/03/10 ساعت 16:37 http://yadegari20.blogfa.com


دختــر خوش زبون آجی ت رو ببوس
زنده باشه همیشه این دخـتــــر شیرین♥
الـــی
من هم یک الــی دارم
یک الــی که الهام ـه.. :)
اما صدا کردن شما به اسـم الــی جور دیگه ای می چسبه
شما فاطمه نیستی
که بدونی من چه لذتی می برم وقتی
شما رو الــــی خطاب میکنم

من یک فاطمه دارم

یک فاطمه که فقط فاطمه ی من ه...

که هیچ کس به غیر از اسم فاطمه نمیتونه صداش کنه

یک روزهایی اون فقط نفس آجیش بود

تا اینکه الی به نفس نفس افتاد :))

فاطمه اسم قشنگی ه...

بی شک خیلی خوشبختی که اسمت فاطمه ست :)

ساره 1392/03/10 ساعت 20:35 http://naardoone.mihanblog.com

آهنگ هر اسمی وقتی صور اسرافیل میشود که صدای جانانه ای بخواندش. آنوقت زنده را نمی میراند، مرده هم اگر باشی زنده ات میکند که در جوابش بگویی جانم! که به جان بودنش اقرار کنی

وقتی کسی "جان" میشود "جانم ؟" خطابش میکنی،نه؟

انگار که مجال نفس کشیدن نداشته باشی وقتی اسمت را صدا میکند

حتی وقتی "آجی" خطابت میکند و تو برایت "جانت" میمیری...

صوراسرافیل شد...

به همین سادگی :)

گیسو 1392/03/11 ساعت 09:13

یک آجی الی و یک خواهر کوچولو که شیرین زبونه
یک خواهر کوچولوی ناز که هنوز نمی دونه الی مامانشه یا آجی
الی جان دختر کوچولوت .... خواهر کوچولوت را ببوس

هی گل گیسو...

یک گلدختر که نمیشه براش نمرد...

وقتی میخواد حرفش را به کرسی بنشونه مامان خطابت میکنه

انگار که میدونه دقیقن باید چی کار کنه

اما من "آجی " شنیدن را به هزارون بار مامان شدن براش ،نمیدم

ممنون گیسو

بوسیدم محکم...اون هم یه عالمه :)

banuye nuro ayne 1392/03/11 ساعت 16:43

ccheghadr elii koshetun shabihe pesare

shirine are
shenidaane aaaji shirine unam azz kasi ke tanha oa akharin kaset bashe ke betune o betuni ddonyatto vasash bedi
mobarakete elli
ruzi ke delet khast bemire unam a z shogh mobarak

بانو باورت میشه هر کی میبیندتش بهم میگه خیلی شبیه تو ه

من ذوق مرگ میشم با اینکه میدونم خیلییییییییییییییییی از من خوشگلتره

بچه م خوشگله اما وقتی میگند درست شبیه بچگی های منه بال در میارم

آره شبیه پسرای تخس ه !

کاش بودی و میدی چه جور تا میبینه ذوق میکنی میگه :"آجی" هی تند تند و یه نفس میگه "آجی" تا تو هی بگی "جانم" و اون درست همینشکلی بخنده

مبارکم باشه...

خیلی مبارکم باشه

coraline 1392/03/11 ساعت 16:47 http://coraline.blogsky.com

کاش منم یه آجی داشتم

آجی داشتن خیلیییی خوبه اما نه به اندازه ی داداش داشتن :)

کاش تو هم یه آجی داشتی

banuye nuro a yne 1392/03/11 ساعت 16:51

دلت را خوش کنی به چک اطمینانی که پشتش را امضا کرده اند!

koli ....... neveshtam o koli .... naneveshtam

* virayesh shod

mahie talaie mordabe khun e man khosh bad mastiat ke mara nush mikoni
hamintori alaki lol

بدجور درد داره...

به اندازه ی شب ...

میدونم...

تو میفهمی همه ی اونایی که نوشتم و ننوشتم رو ،مگه نه؟

منم میفهمم همه ی اونایی که ننوشتی رو!

+خوش باد مستی اش که مرا نوش میکند!:|

برات پیغام گذاشتم...همین یکی دو روزه حرف میشیم :)

عجالتن "لول " و کوفت

مورچه 1392/03/11 ساعت 17:11

الی...یعنی یه دختری که صدا کردنش ....لیاقت می خاد...
الی ناز و الی دل...:)
:*
آجی الی رو من خیلی دوست دارم....
الی...
:*

مورچه ....

هی مورچه !

چقدر کامنتت را ریز و قشنگ خوندم و ته دلم قند آب شد

مورچه ی کوچول موچولو ی من به خاطر خوب بودنت ممنونم

احساس من از بودنت وصف ناشدنیه دختر :)

آرش 1392/03/11 ساعت 17:34 http://karimator.blogfa.com

سرخپوستای آمریکای جنوبی یه داستانی دارن که بگذریم ولی نتیجه ی داستانه اینه که هرکی رو باید یه جور صدا کرد چون با صدا کردن اسمش داری روحش رو تو فضا تسخیر میکنی :دی
حالا قضیه همینه ! وقتی از صدا کردن اسمی توسط یه نفر لذت میبری ینی طرف تونسته روحت رو واسه خودش کنه هرچند یه نیم وجبی باشه

روح من خیلی وقته اسیره این نیم وجبی ه

درست از اولین نگاهش توی چشمهام

درست از اون پشت بوم ه بلند و سیاه توی اون شب سرد زمستون

درست از اولین قطره ی اشکی که با هم از گونه هامون اومد

درست از اولین لبخندی که زد...

درست از اولین گریه ای که کرد...

روح من اسیر دست این نیم وجبی ه...

من از همون روز که اسیر دامش شدم آزاد شدم :)

به سرخپوستای آمریکایی سلام برسون و بگو دمشون گرم که نفسشون حقه :)

خوشبخت ترین الـ ـی 1392/03/11 ساعت 17:41

الــــــــــی خیلی دوس داشتم پستتو
اینایی که گفتی رو من میفهممممممم
خیلـــــــــــــی میفمم
بماند که جز الهه و الی شونصدتا اسم دیگه هم صدام می زنن
ولی این الـــی و الهه شنیدنا اصن یه عالمیه واس خودش

ما رو هم هزار تا اسم دیگه صدا میزنند که معروف ترین و متداول ترینش "هوی" میباشد !

البته به اسامی ه دیگه هم خطابمون میکنند که چون اینجا خونواده نشسته معذوریم

وقتی اون الف دوم و ی آخر را بلدند ادا کنند اون هم درست وقتی که همه چیز آماده ست تا بخوره به هدف و دلت پر بکشه ....................

خودت خوبی الـــی ؟ (ی کشدار بودا!)

سلام الی جان
خوبی خانم؟
وقت بخیر

گفته بود که چرا محو تماشای منی آنچنان مات، که حتی مژه بر هم نزنی
مژه بر هم نزنم تا که ز دستم نرود ناز چشم او به قدر مژه برهمزدنی

بی او ، مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال او گشتم
شوق دیدار او لبریز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه که بودم !

در نهانخانه جانم گل یاد او درخشید
باغ صد خاطره خندید
عطر صد خاطره پیچید

چه زیباست خنده ات کودک دلبرا

ممنون آقاااااااااااااا

چنین شبی فریدون ،خوندن داره ها

ممنون حسن انتخابتون

+با همین خنده هاش آدم رو میکشه...اگرچه باید الی باشید تا بمیرید !!!!

رقصنده 1392/03/11 ساعت 18:44 http://sh-gh.blogfa.com

راس میگی ...!

ما جای ِ تو نیستیم

و هیچکس جای ِ اون یکی

از همون اولم غلط بود این که می گفتن "اگه من جای ِ تو بودم"...

اگر من جای او بودم ،"نبودم...!"

خدا را شکر که هیشکی جای من نیست

خدا را شکر که همه جای خودشونند :)

الی جانم بمیرم برای این همه احساس
اصلا قلب تو برا این دنیا زیاده باور کن
امیدوارم اطرافیانت قدر قلبت را بدانند الی ...

خدا نکنه مامان نسرین!

منم همینو میگم خو! از بس قلبم زیاده برای این دنیا داره میترکه!

کاش تموم شه راحت شیم و خلاص !

هی ی ی ی ی ی مامان نسرین!

اطرافیانمون سیبیلامون را شمردند واسه همین هم دمشون گرم!

ما که راضی اییم! :)

ساناز 1392/03/11 ساعت 18:49

چشم های این ملوسک به کی رفته که این همه سگ داره؟


ببوسش و به او بگو تو را از طرف من ببوسد.

"گیرایی نگاه او در حد الکل است..."

بوسیدمش هزار بار ...

ببوسدم؟

حالا حالا گمان نکنم !

دلبری ها و نازکردنش زیاده تا ما را برسون به این درجه ی رفیع بوسیدن :)

چقدر خوشبختی که چشمهای تیله ایش را هر روز میبینی ...

بکش الی هر روز منو بکش

...

باز هم سهم من از اینجا اشک شدو اشک و اشک ...

زهرا...

زهراااااا...

باورت میشه گاهی که غرق میشم توی نگاهش از طرف تو هم سیر خیره میشم...؟

زهرا...

آروم باش دختر...

انگار که فقط ما راز این تیله های قهوه ای را بفهمیم

فریناز 1392/03/11 ساعت 20:22

سلام الی
دختر خوب نصفه جهان

خدا حفظش کنه این آجی کوچولوتو

چقدر دلم آجی می خواد

یه آرزوهایی فقط رویان
همیشه م رویا می مونن

قدرشو بدون الییییی

تو خودت خوبی فریناز ؟

.
.
حتما فریناز

حتما...

چقدر خواستن آجی شیرینه

میفهمم

انشالا دخترت :)

+زین پس اومدی آدرست رو بذار که من هی این وبلاگ رو زیر و رو نکنم تا پیدات کنم،باشه؟

الی جانم
بی اجازه...ثبتت کردم بر کنج قلبم ...
:*

تو مدتهاست هستی...

درست از وقتی که یادآور رنگ گندمزارهای طلایی شازده کوچولو شدی

چقدر خوشحالم گندم :)

رویا 1392/03/11 ساعت 22:45 http://royaddd.blogfa.com

ســـــــــــــــــــــــــــــــلام!
چقدر خوشگل میخنده!(اسپند دود کن!)
بلاگفایی ها برای خودشان هم باز نمیشدند
سرور محترم دارای مشکل بود

"بخند ! خنده اش از دیگران قشنگ تر است..."

انگار باز نشدن بلاگ اسکای هم در راهه

به سلامتی کلا خوش به حالمون :)

فرنوش 1392/03/11 ساعت 23:21

:) الهی ایشان همان شیرین عسلی ست که چنگ می انداخت روی صورت الی با ی تاب دار :)

همونه که صورتم را با چنگ زدنهاش نقاشی کرد

قشنگترین نقاشی دنیا فرنوش

فرنوش ،تو خوبی؟

میدونی اسمت من را یاد یه خاطره ی شیرین میندازه؟

تو یادآور قسمت شیرین ه وقتی بچه تر بودم هستی

عسل 1392/03/11 ساعت 23:41 http://rozegar65.blogfa.com/

آجی گفتنش :(
هوم دلم خواست من آجی ندارم و آجی کسی نیستم

داداش چی؟

داداش کسی هم نیستی ؟

الهی ی ی ی بگردم عسل بانو :)

عسل داشتن شیرینه ها :)

تو هم آجی صداش کن

ولی فقط "آجی ه " من ها !

گفته باشم :|

نعیمه 1392/03/12 ساعت 00:00

سلام
گاهی میخونمتون
حس خوبی میده نوشته هات دختر خوب
مراقب خوبیات باش

ممنون نعیمه ی خوب ...

خوشحالم از حسهای خوبی که هست

خوبی ایی نیست ولی مواظب اون یه ذره ش خواهم بود

تو هم مراقب نعیمه باش :)

رویا هایت را در دستان

کسانی قرار نده

که توانایی نابود کردنشان

را دارند .....


سلام بر دختر شعر
الـــــــــــــی...

خوبی؟؟

در اندرون تو کسی است

دنیایی ست

و تو را یاری خواهد داد که خواستن را

به شدن بدل کنی

و نیرویی نهفته، که گامهایت را

پیوسته به راه تواند برد

پس خویشتن را آن گونه که می پسندی ترسیم کن

و دست به کار آن چه باید

و هر روز تنها گامی بردار، آرام و پرتوان

در امتداد آن رویای دلپذیر

آری گاه چنین شود که تداوم راه

سخت و ناممکن آید

رویا هایت را فرو مگذار.

+الـــی که بد نمیشه ،میشه ؟

کاوه چی؟...خوبه ؟

به نام خدا
الهــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــام !!
الــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی !!
پایان !

هرچند "هـ" به جای "الف دوم " و "ل" به جای "ی" کشیده شد ! اما شما به نیت خوشحال کردنت به پذیر !!

بسمه تعالی

یعنی من الان باید بمیرم که اینجوری صدام کردی مهندس؟؟

یا منظور داشتی اینجوری صدام کردی؟

الان باید بگم "هاااان؟" یا....؟!

صرفا برای خوشحال کردنمون بود دیگه؟

ممنون مهندس حتی با اینکه "هـ " الهام رو کشیدید که من الان امتحان کردم خیلی نفس میبره

تلاشتون را سپاسگزاریم

فینیش!

این متن را میشود هزار بار خواند وهزار بار در هزار شعر سرود
میشود ماندو با احساسهای جاری در ان راه رفت ووسعت گرفت والی را دید که باز هم شعر شده است

برای صدایی که اورا درست می خواند

اصلا میشود نخواند و بدون حتی یک کلمه غرق شد توی چشمهای تیله ای دختری که با خنده اش روح را از بدن جدا میکند

اصلا میشود بدون اینکه حتی حرفی بزنی که دروغ شوی ،شع ــر شوی ، نه؟

:)

الـــــــــــــــی باز ک عکس این خوشگل رو گذاشتی!
یادته وقعه پیش می‌خواستم لپاش رو بخورم؟ :دی

خیلی ناناز می‌خنده یه بوووووس محکم و آبدار از طرف من بذار رو لپش :*
بعدش هم این که بعضیا دلبر به دنیا می آن ینی تو ذاتشونه اصلا هم لازم نیست از جایی یاد بگیرن ک، خودشون بلدن هیشکی هم به گرد پاشون نمیرسه

بلاگفا دو روزه دیوانه شده، مث این موجیا هر چند وقت یه بار اینطوری میشه، به دل نگیر، ما بهش می‌گیم خر بازم از رو نمیره :دی

ما کلا در طول روز درحال گرفتن ماچهای آبدار از طفلمون هستیم

مامان محترمشون گواهند که هی بچه شون را قایم میکنند از دست ما و میفرمایند بچه م را کشتی!!!

حالا اگه ماچهامون تموم شد یکی دوتا هم از طرف میس راوی !

و اما دلبرونه بازی ها!

الحق من به این باور دارم که دلبری بعضی ها توی ذاتشون ه و هیشکی به گرد پاشون نمیرسه

از بس که بلاند نمیشه نخواسته شون

+بلاگ اسکای هم نامه داده چند روز قراره توش زلزله بیاد

مدیونی فکر کنی به خاطر حماسه ی بی نظیره خرداده ها

ای جانـــم :)
این دختر کوچولو رو بشونش جلو روت...
دستاتو بذار دور صورتش
و از طرف من یه ماچ خوشگل از گونه ی چپش بکن

میدونی....
ینفر به من میگفت "سحــــری"
و من با همه ی غرغر هام که بهش میگفتم مگه من ماه رمضونم بهم میگی سحری یدفه بگو افطار خودتو خلاص کن....اما باز این سحری گفتنش منو میکشت...

به چشم!

کلا وسط ماچ و موچهای خودمون دستمون را میذاریم دو طرف لپش دو تا ماچ از طرف شما دو تا دوتا هم از طرف اونایی که خواستند نایب الزیاره باشند میکنیم...بعدش دوباره نوبت ه خودمه ها !!!

میفهمم

بعضی صدا کردن ها هرچند به ظاهر سبک به نظر برسه به یه عالمه عنوان و پسوند و پیشوند اول و آخر اسمت می ارزه

خودت چه طوری سحری ؟؟!!!!

سلام الی.. الیییی ..الهااااااام جان .خوبی؟
من الی نوشتت رو برای رها بارها گفتم .. الی نوشت اولت رو .. رها رو خدا برای من فرستاد ..

خدا حفظش کند دلخوشیت را ..

من بگردم این صدا کردنتون رو خانوم معلم :)

به همون دلیل که تو برای رها میمیری من هم برای گل دختر

ولی نه

گلدختر را هم خدا برای من...

رها و گلدختر جلوی چشم ما قد میکشند تا ما هر روز از خوشبختی فریاد بکشیم :)

سیده 1392/03/12 ساعت 13:29 http://seyyede72.blogfa.com

منم دلم خواس..
نه آجی ..نه داداش..

مگه تو آجی نداری ؟

الهییییییی گل دخملت چقده خوشگل شده بانو. :)

همینطوره...

تفسیر یوسف میکند رویش

تو خودت خوبی مائده ؟

رقصنده 1392/03/12 ساعت 15:07 http://sh-gh.blogfa.com

خداروشکر : ))

خدا را شکــــر

به المیزان قسم خنده ی فرشته ات بی نیاز می کند آدمی را از تماشای فردوس برین...
به المیزان قسم بانو...
ما که قناعت کردیم به همین عکس اما...
تو که هر روز می بوسی سپیدی دندان های تازه اش را جای من هم عاشق چشم های خندانش باش...
جای من هم لحن پری وارش را از ته دل گوش کن...
جای من و تمام حسرتم برای داشتن یک گل دختر تو نفس بکش موهای نرمش را...
تمام "آجی" گفتن های نازش نوش جانت...
تمام روزهای آینده که یاد می گیرد کی بگوید "الــــــی" کی بگوید "الهــــــام" کی بگوید "آجــــی"...
جای من هم هر روز به او که "جان" است بگو "جانم..."

وااای به روزی که بگه الـــییییییییی...

وااای به روزی که بگه الهاااااام...

ولی انگار هیچی به اندازه ی "آجی" بهم نچسبه

"آجی " گفتن و شنیدن خیلییی شیرینه

اونم وقتی "ج" را جوری تلفظ میکنه که تموم ه دندانشو ردیف میکنه توی چشمات

ممنون کافه چی...

کامنتت را انگاری هزاربار بخونم و با هر کلمه ش قند توی دلم آب بشه...

:)
جان دلم...خنده هاش چه شیرینه...
ببوس جفت لپای خواهرتو از طرفه من...
داشتن خواهر یا بردار کوچیک یعنی زندگی...
خوش به حالت الی جانم

hani 1392/03/12 ساعت 16:53 http://hanilam.blogfa.com

خیلی دلم برا این دخمل بلای تو تنگ شده بود الی

ای جونم چه برقی داره چشماش

وای الی میشه از طرف من ببوسیش؟

میشه؟

آجی این کوچولو بودن حال خوشی داره

خوش به حال تو

خوش به حال گل دختر که تو آجی ش باشی

از طرف شما هم

خوش به حال من که میمیرم برایش این همه ...

الی بودن خوبه ،حتی با اینکه....

تو خوبی هانی ؟

فرنوش 1392/03/12 ساعت 17:00

چه خوب :) همین که یاد آور یک خاطره ی خوب باشم برای یک دختر خوب، خودش خیلی ست :)
خیلی وقت است میخوانمت الی جان :) خیلی یعنی یک سال :) دوستت دارم خیلی :)

خیلی دوستش داشتم

هنوز هم دارم

همین دو سه ماه پیش هم توی فیس بوک پیداش کردم

فرنوش را میگم

جزءخاطره های سیزده سالگی مه...

خودش...مامانش...باباش که الان نیست و داداش هاش قشنگترین آدمای زندگی ه سیزده سالگیم بودند...

هر جا فرنوش میبینم ذوق میشم....

خوشحالم هستی فرنوش :)

نرگس 1392/03/12 ساعت 18:03

سلام..
خوبین؟:)
جرا دیگه آهنگ وبلاگتون برای من پخش نمیشه؟:(
وقتی باز میکنم صفحه رو دیگه اون آهنگ دیوانه کننده رو ندارم ...

احتمالا به خاطر سرعت فرح بخش اینترنت ه ...چون گاهی هم برای خودم اینطوری میشه

ولی موزیک سر جاشه ...

الان دارم گوشش میدم و دیگه دیوونه نمیشم

من مدتهاستن دیووونه م :)

نرگس ما خوبه ؟:)

یک فراموشی
یا چیزی شبیه آلزایمر

برای درمان همه دردها

تنهایی ها

و تمام دلتنگی هایم

دعایم کن تا فراموش کنم خودم را

تو را

و گذشته ای که سهم هبچ یک از ما نبود

همیشه ترسیدم

از روزی که آلزایمر بگیرم

از روزی که شبیه مامان بزرگ اعظم تمام دوران گذشته را بلند بلند تکرار کنم و منتظر چای دم کنم و بشینم تا حسینعلی از ره برسه

همیشه ترسیدم که آلزایمر بگیرم و همه ی اون چیزایی که بر من گذشته یادم بره

من منتظر آخرشم

آخر من آلزایمر نیست

ما به همون استندبای شدن راضی اییم

یک خط

یک یادگاری

بر شیشه شکسته یک پنجره

یک نقطه

یک نگاه

و دیگر هیچ

یک دست خط آبی ِ فیروزه ای...

یک آآآآه ...

یک دلتنگی...

یک پک

دو پک

پک ها را یکی پس از دیگری می زنم

هیچ کدامشان

به بزرگی بالونی نمی شود

برای گریز از شهر .

پاکت خجل زده

ولو می شود

وسط اتاق ..

فردا

بار دیگر باید تلاش کنم .....!!

و سرفه می‌کنی و یادِ حرف‌های منی

که گفته بوده‌ام انگار با تو که سیگار،

برای حنجره‌ات خوب نیست دست بکش

و دست می‌کشی از آخرین پکِ سیگار

نه! جای پای کسی نیست جز خودت این‌جا

فقط زمین و تن بی‌تحرکِ سیگار

کسی نمی‌رسد از راه، سخت می‌رنجی

و می‌روی که ببینی تدارکِ سیگار

دردهای من

جامه نیستند

تا ز تن در آورم

چامه و چکامه نیستند

تا به رشته ی سخن درآورم

نعره نیستند

تا ز نای جان بر آورم

دردهای من نگفتنی

دردهای من نهفتنی است

دردهای من

گرچه مثل دردهای مردم زمانه نیست

درد مردم زمانه است

مردمی که چین پوستینشان

مردمی که رنگ روی آستینشان

مردمی که نامهایشان

جلد کهنه ی شناسنامه هایشان

درد می کند

من ولی تمام استخوان بودنم

لحظه های ساده ی سرودنم

درد می کند

هزار لعنت و نفرین بر آسمان و زمین

سبو چرا شکنید هان ؟ مگر گنه کردم ؟

مرا بهشت و جهنم نشاید آزادم

هزار جرعه بنوشم ولی چنین سردم

هستند مردمانی که .......
شاید تو به اینی که می گویم اعتقاد نداشته باشی
اما وجود دارند مردمانی که
زندگی شان با کمترین تنش و آشفتگی می گذرد
آنها خوب می پوشند
خوب مخوابند
آنها به زندگی ساده خانوادگی شان خرسندند
غم و اندوه زندگی آنها را مختل نمی کند
و غالبا احساس خوبی دارند
وقتی مرگشان فرا رسد
به مرگی آسان می میرند
معمولا در خواب

شما ممکن است باور نکنید این را
اما مردمانی اینگونه زندگی می کنند
اما من یکی از آنها نیستم
اه.....نه....من نیستم یکی از آنها
من حتی به آنها نزدیک هم نیستم
آن ها کجایند و
من کجا

چارلز بوکوفسکی
ترجمه : محمد حسین بهرامیان


:
خوشبحال الی که گل دختر را دارد
:
بهترین ها را برایت میخوام .. . بهترین ها دختر مهربان مجازستان

تـــــو ایستـــــاده ای امّـــــا تـوان دم زدنت نیست

خموشی ات همه فریاد و خود به لب سخنت نیست
.
.
.
خیلی وقته نیستی نازنین...

از اون شب کذایی تا...

تا آخرش هیچی!

امیدوارم خوب باشی شاعر قافیه های گمشده ی شعرهای درد...

نوشته هات ارزش اینو داره که براشون وقت بذارم و بخونم:)

سلام -الی- دختره خوبم.این احساسی که تو به دخترک شیرین زبون داری من به برادر کوچکترم داشتم-دارم-و آجی گفتنایی که هنوزم بعداز این همه سال حال منو خوب میکنه با همون حس و حالی که بود:)
باورت میشه بعداز ازدواج و رفتن از خونه پدری دوری این ته تغاری خونه بیشتر باعث دلتنگیم میشد تا پدرو مادرم و بقیه؟!

دلتون شاد باشه عزیزم

خوبی خاطره ها ؟

گلدختر چیزی و کسی فراتر از خواهر یا برادر ه برام...

گلدختر درست وقتی وقتش بود اومد...

یه هدیه بزرگ ه...

خیلی بزرگ

که نمیشه دوستش نداشت...

حتی اگه بخوای

میفهمم خاطره ها

این ته تغاری ها
.
.
خوب باشی

قنطیـ 1392/03/12 ساعت 20:58 http://qenti.blogfa.com/

سلام سلام .
فلسفه ایی نداره .. در جهت ِ خلوت تــَر بودن وب :)))
بدون نخ دادن فایده ایی نداره ؛)

اتفاقا هنرت را نشون میده بدون نخ خیاط بشی

وگرنه من هم که خیاطی بلد نیستم با نخ کلی میتونم دوخت و دوز کنم

میمیرم برای یک دل سیر دیدن تیله های قهوه ای چشاش

.

تیله های قهوه ای چشماش جادوئیه

.

میمیرم برای یک دل سیر زل زدن به رقص نی نی چشاش

.

باش زهرا...

برای همین یک جفت تیله ی قهوه ای...

مریم 1392/03/12 ساعت 23:39 http://brightns.blogfa.com

ای جان...ای جان...ای جان...
همین :)
و
:*

ای جانش ...ای جانش... ای جانش ... :)

بگردندوتون خانووووم ...

مریم ما خودش خوبه ؟

سلام بر آجی
خوبی الی جان؟
دیگه خبری از ما نمیگیری !!!
قرار بود مارا همراه باشی در وب ، چه شد پس؟

اگه راس میگید خودتون کجایید؟

شنیدیم در حد المپیک سرتون شولوغه

نکنه کاندید شدید و نامزدی و اینا ؟

مبارکه :)

پستهای اخیر همه ش در مورد امتحانا و درسها بود ...گفتم از این جو بیاد بیرون ما هم حرفی برا گفتن داشته باشیم :)

شما خوبی؟

سیده 1392/03/13 ساعت 10:58 http://seyyede72.blogfa.com

چراااااااااااااااااا

یه آجی الی ماااااااه دارم که چن ساعته از آجی شدنش مستم. . .




خدا آجیمو برا اجیاش حفظ کنه

خوش به حالدون !

شیرینی بده سیده

خدا همه ی آجی ها رو نگه داره

اما داداشا یه چیز دیگه ند :)

[ بدون نام ] 1392/03/13 ساعت 11:40

اینجا اتاق شخصی من بود!
این تختِ خوابِ کهنه ی چوبی
اینجا که ساده جامو پر کردی!
رو خاطراتم مشت می کوبی
اون شیشه ی عطری که رو میزه
این پیرهن آبی که پوشیدی
اونی که تو آغوشه تو خوابید
وقتی لباشو ساده بوسیدی...

اینا یه روزی سهم من بوده!
اینا یه روزی سهم من بوده!

این خونه که ،حالا تو شاهی توش
این کیفِ پولِ مشکیِ چرمی
اونی که با حس کردنِ دستات
دیگه ندارم من ازش سهمی

اینا یه روزی سهم من بوده
اینا یه روزی ، سهم من بوده

اینجایی که ، بابِ سلیقت نیست
هر روز یه جوره تازه می چینی
این آیینه ی دیواری که هر روز
ساده ، خودت رو توش می بینی
اونی که هرلحظه کنارت هست
اونی که با تو ، شاد و خوشبختِ
اونی که ازبس، با تو سرگرمِ
دیگه نگام ، از خاطرش رفته...

اینا یه روزی سهمِ من بوده
اینا یه روزی ، سهم من بوده

اون آلبومِ عکسِ تو شومینه
قابای بی تصویره این خونه
اون لکّه های اشکِ رو بالش
اونی که حالا با تو می مونه

اینا یه روزی سهمِ من بوده
اینا یه روزی ، سهم من بوده


مهسـا مجیدی پور
من این آهنگ رو میمیرم
پیشنهاد میکنم بشنویش ... :)

شعرش قشنگه

الان میرم میشنومش :)

ممنون فاطمه

فاطمه 1392/03/13 ساعت 11:41 http://yadegari20.blogfa.com

فکر کنم کامنت قبلی رو بی اســم فرستادم :)

منم فکر کنم ولی مطمئن نیستم

زیتون 1392/03/13 ساعت 12:30 http://zatun.blogsky.com/

ادبیاتتان فوق العاده است
اگرادبیات شاخه ای ازروان درمانگری باشد بی شک نوشته شما سرامداست درآرامش یافتن روح

ممنون حکیم باشی...

بی شک شما فوق العاده میخونید...

ما کجا و حرفهای شما کجا ؟

:)

اولا که یادم باشه هیچوقت ازت نخوام برام دعا کنی از بس صداقتت منو کشته ...


چقدر خوشحال شدم نظرتت رو خوندم... یهو آروم شدم الی... ممنونم خیالم راحت شد ... مرسیییییییییییی

خدا را شکر :)

خوب خوبه که صداقت در دعا خوب

خدا بیبین این ساناز چی میخواد

منتظر اتفاقای بزرگ بزرگ و قشنگم ها ساناز

شیرینی هم فراموش نشه :)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد