_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "
_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "

به هـر کسـی که شبیـــــه تـــو نیـــسـت بدبــــیـــــنم!

هوالمحبوب:

یادته؟هفت سال پیش بود.همون موقع که هنوز تسبیحم پاره نشده بود و در عوضش مامان فرزانه بهم اون تسبیح شب نما را نداده بود.یا مامان تو اون تسبیح و جا نماز سفید ِ از مشهد اومده رو یا ستاره تون اون تسبیح دونه درشت زرد رنگ رو.همون موقع که من هنوز تنهایی نرفته بودم معصومه.همون موقع که هنوز روز رفتنم برات "شایلی" را نخریده بودم که گفته بودی نکنه برم سفر و بمیرم و کادوی تولدت را نداده باشم.همون روز که هنوز اون سجاده ی قهوه ای ِ بته جقه مال من نشده بود.

همون روزا که مامانت هنوز روضه نگرفته بود و بهم نگفته بودی دوشنبه بیام پیشت و من موقع دعا با اینکه پر از درد بودم روی پله های آشپزخونه تون نمیدونستم دقیقن از خدا چی بخوام و هیچی بهش نگفتم و فقط گریه کردم!همون موقع که هنوز سعیدتون نرفته بود مکه که تو ازش بخوای واسه الهام دعا کنه تا دلم آروم بشه و هر روز واسه گریه هام و حرفام گوش بشی.

همون روزای خیابون ِ میــر که من و تو توی یه آموزشگاه با هم کار میکردیم و تو مسئول بخش زبان شده بودی و من مربی و قرار شده بود هیشکی نفهمه ما همدیگه رو میشناسیم که یهو واسمون حرف در نیارند با پارتی بازی اومدیم سر کار.همون روزا که با هم رسمی سلام و احوالپرسی میکردیم و تو جلوی همه بهم تذکر میدادی که چرا دیر اومدم و بعد که همه میرفتند سر کلاس وسط درس دادنم در کلاس را میزدی و بهم میگفتی :"خانوم فلانی یه لحظه تشریف بیارید بیرون!" و وقتی می اومدم بیرون عین دختر و پسرهای عاشق که میترسند عاشقونه هاشون لو بره سرک میکشیدیم که کسی ما رو نبینه و همدیگه را بغل میکردیم و میبوسیدیم و سلام و صبح بخیر جانانه میگفتیم و بعد تا در یکی از کلاسها باز میشد زود من را میفرستادی سر کلاس و من توی دلم به خاطر داشتنت کرور کرور قند آب میکردند.

همون روزا که وقتی بعد از ظهر می اومدم و میدیدم نیستی و به همه گفته بودی عصر توی ِ یه شرکت دیگه مشغول کاری و نمیتونی بیای و فقط من میدونستم میخوای وقتی محمد میاد خونه،خونه باشی و بری استقبالش،واست نامه مینوشتم اونم رسمی و پر از رمز و رموز که فقط من و تو میفهمیدیم و میچسبوندمش به مانیتور که وقتی صبح میای اولین کسی که باهات حرف میزنه من باشم.

یادته؟همون روزا بود که محمد رفته بود سفـر و همون "تو"ی ِ آروم و سر به زیر رفتی واسه تسویه حساب توی "کیترینگ ".همون روزا بود که رفتی و گردن اون زن ِ مزاحمی که بدون رضایت تو شده بود منشی و به قول تو بعدها میشد موی دماغ را گرفتی و پرت کردی از اونجا بیرون و برام با هیجان،غیرت و قدرت نماییت رو تعریف کردی .

آره همون روزا بود که وقتی بهت گفتم یه خورده زیاده روی کردی گفتی نمیتونی تحمل کنی یه روز اسم کوچیک مردت از دهن ِ یه زن غریبه بیاد بیرون.یه روز که به واسطه ی روال عادی ِ کار خیلی چیزها بین زن و مرد عادی میشه تا جاییکه اسم کوچیک ِ همدیگه را که صدا میکنند انگار هیچ اتفاقی نیفتاده و تو هم نباید ناراحت بشی!

همون روزا که من خیال میکردم میفهممت ولی باز توی دلم با وجود محمدی که از چشمم بیشتر بهش اطمینان داشتم گمون میکردم زیادی حساس شدی و عکس العمل به خرج دادی.

همون روزا که من با تموم دوست داشتنت و بهت حق دادن،اونقدرها هم به حساسیتت حق نمیدادم!

هفت سال گذشت تا بفهمم درد داره ...خیلی درد داره اسم کوچیک ِ مردی که دوستش داری را با تمام اعتماد و اطمینانی که بهش داری از دهن ِ یه زن غریبه بشنوی که صداش میکنه،که خطابش میکنه،که حتی مرورش میکنه.

اون احمقی که گفته مردها غیرت دارند ولی زن ها حسودند را باید روی تخت مرده شور خونه شست!زن بلد نیست وقتی اسم کوچیک مردی که دوسش داره را از دهن کسی که نباید،میشنوه رگ گردنش بزنه بیرون و صورتش سرخ بشه و داد و فریاد بزنه و شاخ و شونه بکشه.یکی مثل تو میره و قبل از اینکه کسی به خودش اجازه ی همچین جسارتی رو بده ،گردن طرف را میگیره و از حوزه ی زندگیش پرتش میکنه بیرون و یکی مثل مــن فقط گــریــه میکنه نفیسه!!!

+ از اینجــا گــوش کنیـد

نظرات 23 + ارسال نظر
eli 1393/01/17 ساعت 14:11 http://delemantoromikhad.blogfa.com

وای الی
چه پستی بود
چقدر درد داشت
این دوستت
حالش خوب نیست نه؟
خیلی سخته

مگه چی شده ؟

ما همه مون حالمون خوبه

شما چه طوری ؟

بعضی نام ها هستند که فقط به آوای کلام تو باید شنیده شنوند. مثل وردی میمانند که خوانده شدنشان اززبان نااهل طلسم شومی را برپا می کند در جهانت... یادم باشد همه ی این ها که در این پست گفتی.


خاک وچوک ! این لباش پروتزیه ؟

مثل وردی میمانند که خوانده شدنشان اززبان نااهل طلسم شومی را برپا می کند در جهانت...

"منم این حرفت رو یادم باشه ساره :) "

+انگار میدونه کلن ما دلمون غش و ضعف میره واسه ماچ و موچاش لباش رو برامون اترکتیو کرده

الی به نظرت قالب وبلاگت یه کم زیادی فشرده نیست ؟ شاید هم من هنوز چشمم بهش عادت نکرده

من اصلن ازش خوشم نمیاد
از قالبه میگما
عین پفک قدیمیا می مونه
پفک نمیکی مینو!
اما خب یه خورده خواستم باشه چون میخواستم اون نباشه
:)

roya 1393/01/17 ساعت 16:56 http://inaddresselanati.blogfa.com

دردش جایی که میشینه از خاطراتش با مردت میگه و جان جان گفتنش میره رو مغزت دردش اینه که منی که لحظه لحظمو به پای نداشتناش میگذرونم نمیتونم صداش کنم و اونی که از داشتنش هیچی نمیفهمه تند تند اسمشو میگه که انگار نه انگار اسمش چقد حرمت داره ،سرد صداش میکنه! و شاید مطمئنم هیشکی این 4 حرفی ته حروف الفبا رو مثل من صدا نمیکنه! هیشکــی

اهووم.همه ش با همه ی سلول های الی حس شد رویا :)

+قراره یه بار زنده موندم در مورد "اسم" بنویسم.واسه طول عمرمون دعا کنید

سلام
با 4 آهنگ جدید مازنی از پسر خاله ام آپ هستم
حتما دانلود کنید و نظرتون رو در مورد صداش میخام بدونم
اگه هم بد بود بدون تعارف بگید انتقاد پذیر هستیم
ممنونم

با تشکر از فک و فامیل هنرمند ِ مزدی ریکا :)

بیا اشکامو پاک کن دختر
بیا

میشه پاک نکنم؟
اصولن وقتی کسی اشکام رو نمیبینه پاک نمیکنم
میذارم بیاد پایین و از روی صورتم بره و روی گردنم لیز بخوره تا بفهمم چقدر گریه کردم تا دلم آروم بشه

ما هم رومون رو میکنیم اونطرف تو تا دلت میخواد گریه کن

دلت که خنک شد صدا کن با آستینم همه ش رو پاک میکنم که یعنی انگار نه انگار:)

mamad 1393/01/18 ساعت 11:12

ما پلنگیم ،پر از لکه ننگیم اری
ننگ مردانه ی ما جلوه ی دیگر دارد

شیرها حق داشتند از جمع خود طردم کنند

من فقـط ننگــم دلیل شرمساری می شوم...

سلام

عید مبارک به دختری که همیشه شعر خواهد ماند

...

سال نوی شما و رامونا هم :)

ermia 1393/01/18 ساعت 13:18

گوش تو گوش به صحرا بخرام و نهراس
شیرها خاطرشان هست که آهوی منی...
همین.

از زندگی ام بوی عدم می آید
فردای سیاه دم به دم می آید

غیر از تو که اندوه مرا می فهمی
از هر کس و هر چیز بدم می آید

چقد بهتره اینجوری وبت

خدا را شکــر :)

ساره 1393/01/18 ساعت 21:59

بیا میهن بلاگ الی. کلی قالب های آماده خوشگل داره.
البته من قالب بلاگ خودمو sarehization کردم. یه نموره html دست و پا شیکسته از دانشگاه هنوز یادم مونده.

آقا اون روزا که رفته بودیم مرخصی(یکی دو سال پیش!) هر چی پرشین بلاگ و میهن بلاگ و بلاگفا بود رو امتحان کردیم و توی هرکدوم هم رفتیم یه خورده نوشتیم اما "میدونی مادر؟انگاریا نافی ما را با همینجا بریده باشندا!نیمیشه جا دیگه اطرق بوکونیم:)"

شوما که قالبتون حرف نداره ناردونه خانوم

با درود بسیار ...

دلم ترکید از اینهمه گفتن هایت ....

الی دختر که شعر شد و جاودانه ماند !

بانوی ِ آبان...

ترکیب عجیب و خاطره انگیز :)

به آسمانی خیره می شوم

که بوی چشم های تو را دارد

هیچ خیالی به تو نمی ماند

تو را از هر طرف که می نگرم

زیبائی ات دامی می شود

که مرا از آن رهائی نیست

دلم می خواهد

برای تمام ابدیّت

با تو آنجا بمانم

و بدانم که این احساس را

در هیچ کس دیگری جز تو

نخواهم یافت :

بیدار شدن

در صدای نفس هایت بر گردنم

گرمای لب هایت بر گونه ام

و لمس انگشتانت بر پوستم

در موسیقی قلب من

که در سینه ات می تپد

طرز دوست داشتنت را دوست دارم

و خوشحالم که اجازه می دهی

از آن ِ من باشی

حرف های آرامت چون جرقّه های نور

روح مرا روشنی می بخشد

و دیگر جائی در من نمی ماند

که عشق تو آنرا نیابد

وحالا تو آسمانی

وسیعُ آبی

و من ابرهای سپید در سینه ات

رودم رودی زلالُ بی آلایش

که آرامش را در اقیانوس تو می بیند

تو کوه افراشته ای

و من درّه ای سبز و گسترده

و عشق

احساسی ست که من به تو دارم

تمام عشقی که دنیا می شناسد

در یک گل سرخ ست

که دلت می خواهد

زیبائی اش را نگهداری

با این همه یک شاخه رز

کمتر از چیزی ست

که من برای تو احساس می کنم

عشق تو جویبار صبوری ست

که هر گز به آخر نمی رسد

کبوتری ست که پیغام های زیبا دارد

ترانه ای ست که خاموش نمی شود

و قلب من زندانی مغروری ست

که تنها تسلیم تو می شود

تو را در بهار دوست دارم

وقتی همه جا سبزُ تازه است

تو را در تابستان دوست می دارم

وقتی آسمان آنقدر آبی ست

تو را در پائیز دوست خواهم داشت

وقتی برگ ها پیر می شوند

تو را در زمستان دوست دارم

وقتی برف می بارد

مرا دوست بدار

وقتی خوشحالم

یا حتّی وقتی غمگینم

دوستم بدار وقتی خوبم

یا حتّی وقتی بد می شوم

و ما دوست می داریم

در بارانُ آفتاب

و ما دوست می داریم

بعد از آنکه

همه چیز گفته می شود

و کارها به آخر می رسد

پس بر قلۀ کوه ها

در تمام هموارُ

ناهمواری های زندگی

فریاد می زنم

عشق تو برای من

تنها دلیل بودن من ست

که هر گز از آن نخوام برید

و زانو خم نخواهم کرد

چون تو آن کسی هستی

که از رؤیاهایم

قدم بیرون گذاشتی

و به من آموختی

که عشق یعنی چه

و این شاخه رز

بگذار کمی از احساس من

به تو باشد

که چشم هایت آسمانم

و دست هایت زمین من ست !

خیلی هم خووووب :)

و خوشحالم که اجازه می دهی ...

عشق

در نگاه اوّل عشق ست

در نگاه آخر عشق ست

در هر چه نگاه ، نگاه، نگاه ست

عشق ست

و من

در مسیر سبز چشمانت

هر قدم از راه

تو را دوست تر دارم

چقدر شما خوووب شع ـر میشیندا

کلن خیر مقدم بانوووووو :)

با افتخار در پیوندهای من قرار گرفتید

چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی ...

فریناز 1393/01/18 ساعت 22:47

ینی اون پاراگراف آخرو باید طلا گرفت زد در چشمای هر چی مرده

دمت گرم الییییی!

بزنیم در چشمشون که دیگه واسه ندیدنشون بهونه داشته باشند ؟؟!!!

این مردها همینجور نزده میرقصند،دیگه بهونه هم بدیم دستشون چه شود

نجوا 1393/01/19 ساعت 07:40

10 سال بود توبه کرده بودم
همه نوشته ها و اشعارمو سوزونده بودم
دو ساله دوباره شروع کردم به نوشتن
میفهمم حساتو
خیلیاشو لمس کردم

خاطره ی سوزوندن دفتر و دستک رو یه بار دارم.چهارشنبه بود:)

شعریتون مبارک خانووووم :)

گیسو 1393/01/19 ساعت 12:49

سلام الی جان خوبی خانومی؟ الان رغبت می کنم بنویسم چون قالب وبلاگ برگشت به همون قبلی . فکر کردم یه دختر خوب دیگه به نام الی داره می نویسه وااااااااااای نه الی فقط الی خودمون الی شیرین زبوووووووون .
منم موافقم سخته اسم کسی را که دوست داری کسی دیگه راحت به زبون بیاره البته فکر می کنم نباید زیاد حساس بود ولی خب مگه این حسادت میزاااااااااااره مثلا اسم عباس آقا را یکی بیاره شوما چیکار می کنی؟؟؟؟!!!! هان؟

خوبی گل گیسو...؟

خودمم حرصی بودم از دست قالب قبلیه اما چون مازوخیسم داشتم مصرانه در پی حرص دادن ه خودم بودم
حسادت یعنی چی؟یعنی آدم اون لحظه دلش میخواد اون خانومه اسم الی رو مثلن صدا بزنه؟
حسادت نیست گل گیسو...حسادت یعنی خواستن اون چیزی که طرف مقابلت داره.خب ما در اون لحظه لزومن اوشون را نمیخوایم که،ما میخوایم سر به تنش نباشه که اینقدر وقیحه.وقاحت هم که حسودی نداره:)
ما واسه همین اسمش رو گذاشتیم عباس آقا که کسی اسمش رو نیاره:)

سهلام الی خانوم...
مرسی بابت پیغام
حال و احوال خوب است عایا؟
فدای شما

نوش جونتون خانوووم

گمونم الی همیشه خوب باشه

حال و احوال خودتون عایا ؟:)

آنیل 1393/01/22 ساعت 12:28 http://papli-z.blogfa.com

الی عزیزم ...

آنیل ِ صفر ِ مطلق مون :)

لاله 1393/01/25 ساعت 15:56 http://loco-laleh.blogfa.com

زودتر خدمت این پست رسیده بودم ولی هرکاری کردم نظر ثبت نشد
میخاستم بگم این جمله عالیه
"زن بلد نیست وقتی اسم کوچیک مردی که دوسش داره را از دهن کسی که نباید...

رسیدن بخیر خانوووم :)

نوش روانتون :)

عشق آسان نمود اول

والا هنوز روی ِ آسونش رو به ما نشون نداده.شاید از وسطش شروع شده :)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد