_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "
_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "

رفــته ام سمــــت یــک فرامـــوشی...چمدانـــی گرفته ام در دســــت !

هوالمحبوب:

تنها شماره موبایلهایی که بدون مراجعه به دفترچه تلفن و آدرس بوک گوشیم حفظم و بلدم بگیرمشون شماره ی احسان و شماره ی میتی کومون و شماره ی همراه اول خودمه!

تنها شماره تلفن های ثابتی هم که بلدم خونه ی خودمون و دفتر احسان و خونه ی نفیسه و فرزانه ایناست.شماره ی رمز و رمز عبور همه ی عابر بانکهام هم عین همدیگه است و همه شون با هم کپی ِ رمز فیس بوک و ایمیل و توئیتر و گوگل پلاس و نپلاس و هر چی شبکه ی اجتماعی و فرهنگی و هنری و حتی همین وبلاگمونه( کلن با این توضیحات مرد میخوام راحت بیاد زندگیم رو هک کنه و خلاص!)

من هنوز که هنوزه بعد از این همه سال وقتی میخوام وبلاگ "من دختره خوبی ام !" را باز کنم،میرم از توی کاربری ِبلاگ اسکای باز میکنمش که نکنه یهو آدرسش رو اشتباه بزنم،بعد شما انتظار دارین آدرس وبلاگ شما و تلفن و شماره پلاک خونه تون و کد پستی ش رو یادم باشه و وقتی بهتون میگم "جون بچه ت وقتی میای آدرس وبلاگت را بنویس که من عین ِ آقای هاشمی توی درس یکی مونده به آخره کتاب اجتماعی کلاس سوم که دنبال مریم میگشت،زمین و زمون را نگردم که ببینم باس از کجا پیداتون کنم!"،اونوقت شما حرصتون میگیره و میگید از الـــی دیگه انتظار نداشتم!

برو عامو از خدا بترس،من هنوز اگه شب بخوام برگردم خونه مون،توی کوچه گم میشم اونوقت شوما چه توقع ها دارینا!

الی نوشت:

بعد از دریافت سینزده عدد ایمیل و پیغام که فرمودید ما به هفت پشت اینطرف و اونطرف مون خندیدیم که واسه شما ایمیل send to all دادیم واسه تبریک عید نوروز و"تو که ادعا میکنی از اس ام اس ارسال به همه بدت میاد چرا واسه ما send to all میفرستی " و دعای عده ای مبنی بر "شوهر نمودن بنده ایشالا و در پی آن کتک خوردن اینجانب به دست شوهر محترم به دلیل این غلط زیادی!!" باس عرض کنم که:" ما رطب خورده ی منع رطب کن نیستیم اگه خدا قبول کنه و اون ایمیل را با دستان مبارک خودمون نوشتیم و از هیچ جا هم کش نرفتیم و البت که با تمام احساس قلبی و از صمیم دل برای تک تک اونهایی که فرستادیم تایپ نمودیم و دلیل یکی بودن متنش هم چیزی نبود جز اینکه به یک اندازه برام مهم و قابل تقدیر بودید و هستید و البت که اندازه ی اون "زیاده" و ما به همون اندازه که شماره و عدد و رقم و آدرس توی ذهنمون نمی مونه،آدمها با همه ی حجم بودنشون توی ذهنمون موندگارند." و من الله توفیق :)

نظرات 33 + ارسال نظر
عمورضا 1393/01/19 ساعت 12:00

درود الی جوووووون
سال جدید تو عیدتون مبارک تبریک میگم
چه عجب گووزینه نظرات بازشد
ایمیلتون رو پاس میدارم

چه عجب از این طرفا عمو :)

این آدرس وبلاگ مال شماست این گوشه ما نمیتونیم ببینیم ؟

mamad 1393/01/19 ساعت 12:05

پا به جنگل می گذارم اهوان رم می کنند
از چه می ترسید اهو ها من که ادم نیستم

شنیده ام که به جنگل قدم گذاشته ای

پلنگ وحشی من! خوش به حال آهوها...

ermia 1393/01/19 ساعت 12:06

چشمان تو برهم زده بازار جنان را
پیغمبری آموخته موسای شبان را

آشوب به پاکن همه ی شهر به گوشند
یا شور بزن یا بدران جامه دران را

بازار قم از نقل لبت رو به کسادی است
بیچاره نکن حاج حسین و پسران را

این عکس رخ توست که بر ماه نشسته
نشنیده ولی بچه پلنگ این جریان را

برعهد تو دلبسته و دل خوش به تو کرده
حافظ که رها کرده همه مغبچگان را

کافر شده هرکس که تورا دیده به محراب
با یاد تو قلوش غلیان کرده اذان را

آن را که عیان است چه حاجت به بیانش
بوی خوشت اینبار عیان کرده بیان را

این چه حالی است که چشمم به تو تا می افتد
زندگی از نفس و از تک و تا می افتد

ای بهاری تر از احوال خودش فروردین!
شور حال تو هم از حال و هوا می افتد

گفته باشم که در آغوش بتان تنگ مپیچ
ای مسلمان! گذرت سمت خدا می افتد

باد در موی تو می پیچد و زیباست اگر
برگ می ریزد و از شاخه جدا می افتد

مثل خورشیدی و تقصیر نداری از لطف
چشم های تو به هر بی سر و پا می افتد

هرکسی سهم خودش را ز خوشی ها برداشت
درد مانده ست که در دامن ما می افتد..

به من ندادی :(

شوما انگار فراموش کردی ایمیل می میلهات را گم و گور کردیا!
تازه شم به همون ایمیلی دادم که اون عکس خوشگله را برام فرستادی:)
زود بررسی کن اگه برات نیومده بزنم طاق یاهو را بیارم پایینا

حالا من موبایل جد و آباد و تاریخ تولد کل فامیل و شماره شناسنامه و شماره دانشجویی رمز ورود به شبکه های اجتماعی :) شماره عابر بانک رمز اول و دوم و تاریخ انقضا وشماره دفتر کاری جدید و سایق خونه جدید و سابق و هر شماره ای که فکرش رو بکنی حفظم

+راستی شماره حساب و رمز و شماره بیمه اونی که داداشم واسش کار میکنه هم دارم

تاریخ تولدها یادمه،یعنی ماه هاش رو بیشتر تر یادمه :)

ولی اصولن شماره ها برام بی هویتند و ذهنم رو درگیرشون نمیکنم و هیچ تلاشی هم برای جا دادنشون توی مغزم نمیکنم :)

یادمه دبیرستان که بودم همیشه از زهرا دوستم شماره دانش آموزیم رو سر جلسه امتحان میپرسیدم.اون مثل تو حفظ بود مال منم :)

میگم این شماره ملی منم حفظ کن من اصلن یادم نمی مونه همه ش باید توی گوشیم نگاه کنم وقتی احتیاجش دارم

رسول 1393/01/19 ساعت 15:17

مواظب خودت باش....تازگی ها ناسا دنبال یک چنین آدایی هستند

ما از جان گذشته ایم مواظبت نمیخواد.اگه بدونیم به درد جامعه ی بشری میخوریم اصلن با نارنجک میریم زیر تانک

رها شدی در برکه یادم...

و خزه های فراموشی رویت را پوشاند!

اینک منتظر بارانم

تا شاید...

پاک کند خاطره خواستنت را...!

فراموشی ات مثل آب خوردن بود...

از آن آب ها که توی گلو میپرد و سالها سرفه میکنی...!

+عجب!

الی
بیا این لیوان آبو بخور اول...
آفرین
بعدشم خودتو درگیر این حرفها نکن دختر خوب....
قالب قبلیت هم مبارک....این از همه بیشتر به خودت میاد
اختصاصی شده یه جورایی...

خوب مثلن خواستیم ادای اونایی که خونه تکونی میکنند و در بیاریم که دیدیم نشد کلن :)

دست و پنجه تون درد نکنه.آب نطلبیده مراده ولی ما همون عباس آقا را ترجیح میدیم

[ بدون نام ] 1393/01/19 ساعت 15:58

من و چشمی که طاقت کرد با چشم انتظاری ها
و تقویمی که خط می خورد بعد از بیقراری ها

من و حسی که از انگشتهایش درد می ریزد
من و اشکی که می خشکد به پای بردباری ها

کنار بالشم یک قاب عکسی از تو افتاده
امان از خاطرات دردناک یادگاری ها

تو و یک خال ، نه ، یک نقطه در پایین لبهایت
خدا و شاهکار خلقت و این ریزه کاری ها

زمستان وار جسمم را نبودت سرد خواهد کرد
دریغ از کوشش بیهوده و پوچ بخاری ها

کمی آن ور تر از من ماتمم را جشن می گیرند
کلاغان و کبوترها ، پرستو ها ، قناری ها . .

شوما این شعر قشنگها را از کجاتون میارید آدم انگشت به دهن می مونه خانووووم ؟:)

[ بدون نام ] 1393/01/19 ساعت 15:59

ضرب گشتم در تو پس از خویشتن کم می شوم
آه! خوشحالم که دارم با تو مدغم می شوم

ابر باشی ابر خواهم گشت ای محبوب من
تو به هر شکلی که خواهی بود من هم می شوم

ای طلای قیمتی لختی به من فرصت بده
تو طلا می خواهی ام؟...یک لحظه... دارم می شوم

عشق مانند مسیحا در درونم زاده شد
صد غزل عیسی سرودم ، آه مریم می شوم

تا بلرزم قهر چشمان تو را ، در ذات خویش
پایکوبان ، لرز لرزان ، رعشه بم می شوم

تا تو را دارم ندارم هیچ کمبودی عزیز
بیشتر می خواهمت وقتی ز خود کم می شوم

تا تو را دارم ندارم هیچ کمبودی عزیز

بیشتر می خواهمت وقتی ز خود کم می شوم...

خیلیییییییییییییی قشنگ بود

[ بدون نام ] 1393/01/19 ساعت 16:00

باران به بغض یک زن تنها نیاز داشت
شیشه برای گریه فقط " ها " نیاز داشت

آهش دوباره شیشه ی درمانده را گرفت
زن بغض کرده بود و کسی را نیاز داشت

انگشت روی شیشه کشید و نوشت : غم
"غم" گریه شد دورنش و حالا نیاز داشت _

سر روی زانویش بگذارد که هق هق اش
جایی برای دفن صداها نیاز داشت

باران به شیشه خورد و غمش خورده شد ، وبعد
دل ، درد می کشید و مداوا نیاز داشت

دلشوره ای گرفت و شبش تلخ تلخ شد
چون ماهیان تشنه به دریا نیاز داشت

زل زد به جاده ، سرخ شد و پرده را کشید
جیغ بنفش پرده تماشا نیاز داشت

این بغض لعنتی که امانش نداد ، رفت...
یک زن به شانه های تو این جا نیاز داشت ...

حرفی نمی زنم نکند برملا شود

بغضی که توی حنجره ام پا گرفته است


دارد به عمق فاجعه پی میبرد دلم

نفرین نکن که آه تو من را گرفته است!

[ بدون نام ] 1393/01/19 ساعت 16:01

یک برگ دلتنگی و یک خودکار ، یعنی شعر
از در نوشتن روی یک دیوار یعنی شعر

با شخص اول های غایب گفتگو کردن
خوابیدنِ بر تلِّ ته سیگار، یعنی شعر

خیره شدن در عقربه هایی که می چرخند
دور سرت، مانند یک پرگار .یعنی شعر

سر دردها ، سرگیجه ها ، بدحال بودن ها
روی ورق قی کردن افکار ، یعنی شعر

از خوابِ آشفته پریدن هایِ نصف شب
مثل ملخ ها ، توی گندم زار یعنی شعر

از درد تنهایی درون یک اتاق سرد
دور خودش پیچیدن یک مار ، یعنی شعر

به جرم های کرده و ناکرده در زندان
وقتی که کتباً میکنی اقرار یعنی شعر

دنبال یک راه فرار از دست خود گشتن
از در نوشتن روی یک دیوار یعنی شعر

شعر یعنی سرفه خشک مداد ...

[ بدون نام ] 1393/01/19 ساعت 16:02

پشتِ نقاب خنده ای موذی کمین کردند
شک داشتند از درد لبریزم، یقین کردند!

بر هم زدند آرامش شب های شعرم را
یک کوه° غم را در وجودم ته نشین کردند

عمری سرم گرمِ جهنّم بود، امّا حیف-
با خشک و تر تبعیدگاهم را زمین کردند

بیماریِ مشتی روانی کار دستم داد
بی مارها که اژدها در آستین کردند

پیراهن ام پیراهن عثمان شد وُ هر روز-
یک گرگ را با خاطرات من عجین کردند

بعدش کنار سنگ قبر من نشستند وُ
اشک دروغین را نثار دوربین کردند!

نیستم از مردم خنــــجر به دست
بت پرستم بت پرستم بت پرست

بت پرستــم بت پرستی کار ماست
چشم مستی تحفه ی بازار ماست:)

[ بدون نام ] 1393/01/19 ساعت 16:03

من با غزلی قانعم و با غزلی شاد
تا باد ز دنیای شما قسمتم این باد

ویرانه نشینم من و بیت غزلم را
هرگز نفروشم به دو صد خانه آباد

من حسرت پرواز ندارم به دل آری
در من قفسی هست که می خواهدم آزاد

ای باد تخیل ببر آنجا غزلم را
کش مردم آزاده بگویند مریزاد

من شاعرم و روز و شبم فرق ندارد
آرام چه می جویی از این زاده اضداد؟

می خواهم از این پس همه از عشق بگویم
یک عمر عبث داد زدم بر سر بیداد

مگذار که دندانزده غم شود ای دوست
این سیب که نا چیده به دامان تو افتاد

سیبش زرد باشه ما طالب ایم،سیب سرخ اصلن از دایره ه فوریت ما بیرونه،گفته باشم

[ بدون نام ] 1393/01/19 ساعت 16:04

این که با خود می کشم هر سو، نپنداری تن است
گورِ گردان است و درآن آرزوهای من است !

آتش ِ سردم که دارم جلوه ها در تیرگی
چون غزالان در سیاهی دیدگانم روشن است

من نه باغم، غنچه های ناز من تک دانه نیست
پهنْ دشتم، لاله های داغ من صد خرمن است

این که چون گل می درم از درد و افشان می کنم
پیش اهل دل تن و پیش شما پیراهن است

آسمان را من جگرخون کردم از اندوه خویش
در جگر گاه ِ افق، خورشید، سوزن سوزن است

این که می جوشد میان ِ هر رگم دردی است داغ
دورگاه دردِ جوشان است و پنداری تن است !

سینه ام آتش گرفت و شد نگاهم شعله بار
خانه میسوزد، نمایان شعله ها از روزن است

آه، سیمین! گوهری گمگشته در خاکسترم
من بمانم، او فرو ریزد، زمان پرویزن است..

هر چند شوق ساختنی از دوباره نیست
هر چند تازیانه زد این فصل ناگزیر

شاعر! به چشمهای خودت اعتماد کن
انگشتهای یخ‌زده را دست کم نگیر

[ بدون نام ] 1393/01/19 ساعت 16:05

بغض غریبی در میان بیت ها جاری است، می فهمی؟
وقتی اسیر غصه ای ، لبخند اجباری است، می فهمی؟

آبی ترین بودم میان وسعت چشمت، ولی حالا
پرپر زدن در این قفس از روی ناچاری است می فهمی؟

وقتی که در رویای من قاب تو خالی شد ندانستم
تصویرهای ِ زندگی، کابوس بیداری است! می فهمی؟

من با تو هستم تا همیشه، تو بدون من .... نه ممکن نیست
این عشق بی فرجام هم نوعی خودآزاری است، می فهمی؟

تا سد شدی، بر اشتیاق ِ روزهای رفته از دستم
دریای پشت پلکها، دیوان اشعاری است، می فهمی؟

شوری به پا کن در میان دفترم موجی خروشان باش
وقتی نباشی هر غزل هر واژه تکراری است، می فهمی؟

من روزه ی دلتنگی ام را با تبسم های تو وا می کنم
پس " رَبَنّایَت " رابخوان، هنگام افطاری است، می فهمی؟

تو را که ترک کنم تازه بعد می‌فهمی

که انتقام من و ضرب شصت یعنی چه ؟

[ بدون نام ] 1393/01/19 ساعت 16:06

بعدِ تو منظره ی کوچه ی مان فرق نکرد
پنجره ، چهره ی من ،سوزِ اذان فرق نکرد

سرِ هر پیچ که عمداً به تو برمی خوردم
سرخیِ صورت من از هیجان فرق نکرد

بعد ِ تو مادرم از عشق مرا می ترساند !
حسِّ من زیر قدم های زمان فرق نکرد

بی تو در گیرِ خیالاتِ پُر از درد شدم
روی بوم غزلم رنگ ِ خزان فرق نکرد

روز وُ شب، خوانده شدی در دلِ هر تصنیفی
بعد تو سوزِ قمر، لحنِ بنان فرق نکرد

مردی از جنس تو در قصه ی من مانده هنوز...
سالها رفت، ولی مردِ جوان فرق نکرد

هر چه می خواستم از شب به حقیقت پیوست
روز شد، چهره ی بی رحمِ جهان فرق نکرد

وقتی تو رفته باشی فرقی نمی‌کند
می‌خواهم از خدا که بریزد به هم جهان

زیبا! قبول کن که به دست من و تو نیست
دارد فرار می‌کند از دست ما جهان

[ بدون نام ] 1393/01/19 ساعت 16:11

رفــته ام سمــــت یــک فرامـــوشی...چمدانـــی گرفته ام در دســــت

حمله ی لشکر غزل دیدی؟،امشب از حس شعر لبریزم
غرق آرامشی نمی فهمی،لحظه ی انفجار یعنی چه...!

می روی سمت یک فراموشی..،چمدانی گرفته ای در دست..
شاعری بی قرار می فهمد،سوت تلخِ قطار یعنی چه...

mamad 1393/01/19 ساعت 16:12

پلنگ، صید خودش را سریع خواهد کشت.
من از نگاه غزال نجیب می ترسم

پلنگ آهو ! من از تاتار چشمان تو می ترسم

من از لبخند پیدا ، خشم پنهان تو می ترسم

عجب ازشماس این ادرسمه

دست و پنجه تون درد نکنه عامو :)

سلام الی جان
خب از وقتی دسترسی به شماره ها از طریق گوشیهامون راحت شده،دیگه نیازی به حفظ کردنشون نیست ولی
تو دیگه کارو راحت کردی همه رمزها رو یکی انتخاب کردی

در مورد الی نوشت هم:خیلی خیلی ممنونم بابت ایمیلت
یه جورایی حال منو خوب کرد و به دلم نشست
مشخص بود از اون ایمیلهای send to all نبود.من حس مثبتشو احساس کردم

ما کلن راحت الکاریم !!!:)

خدا رو شکر به خاطر ِ همه ی حس های خوب :)

eli 1393/01/19 ساعت 22:20 http://delemantoromikhad.blogfa.com

عزیزم
منم مث توام
حافظه ام تو این موارد نا فرم ضعیفه
تو فیسبوک اسمت چیه؟

توی فیس بوک هم الی گود لیدی میباشم!

البت با رسم الخط خارجکی

الی جااااان
من برای پست 29 اسفند تبریک سال نو نوشتم.الان هرچی کامنتها رو نگاه میکنم،چیزی نیست
بازم بلاگ اسکای با من لج کرده،کامنتمو ثبت نکرده
نمیدونم چرااااااااااااااااا

حالا همینجا سال نو را بهت تبریک میگم..هرچند دیره
ولی دوست دارم برات در سال نو آرزوی برکت،خیر و شادی داشته باشم
نو شدن سال،آمدن بهار بر تو مبارک باشه الهی
امیدوارم امسال سال تو باشه..پر از شادی و سلامتی و موفقیت
l

ظاهر و باطن.هرچی هست همین جاست من هیچیش رو برنداشتم :)

شوما کامنت که میخوای بفرستی،نیتت رو صاف کن،قصدت قرب الهی باشه.حتمن کامنتت ثبت میشه

سال تا به اسفند نرسیده هنوز نو تشریف دارند،شوما خیالت راحت که دیر نیست:)

سال نوی تو هم مبارک نرگس :)

می گما یه سوال فنی

تو نفس کم نمیاری واسه جمله هاییت که یه نفس ده بیس تا خط می نویسی؟؟؟؟

تند تند مینویسم نفسم کم نیاد

با این که من از اون ایمیل خوشگلا نگرفتم ولی هنوزم یه عالمه دوسِت دارم الــــــی خانومی ، یه بـــــــوسِ گنده هم برات از اینجا میفرستم :*

مینویسم الی عزیزم ، شاید یکم دیر فقط

روووم سیاه خب شوما که ایمیلتون را واسه ما فقیر بیچاره ها که یارانه بهشون تعلق میگیره که نذاشتین که :|


بوسه ی گنده تون رو ارج مینهیم ساجی ِ گل

اردی بهشت 1393/01/20 ساعت 04:03

عیدت مبارک الی جانم :*

اردی بهشـــــــــــــــــــــــــــــــت ...ده روز دیگه میای من از همین حالا داره ضربان قلبم میره روی شونصد هزار

سال نوی تو که همیشه نو هست مبارک خانووووم

آفوو 1393/01/20 ساعت 11:15 http://www.asimesar.blogfa.com

آخ ... من رمز پسوورد همه چیز ام با اون یکی فرق میکنه ... فکر کن !!! گاهی خودم از مغزم تشکر میکنم بابت حفظ کردنشون ...
بعد اینکه شماره موبایلو رو نه ... اصن زحمت از بر کردنشون رو نمیکشم بسکه این موبایلا ما رو تنبل کردند ...

الهی جز جیگر بزنند این موبایلا به حق پنش تن :)

اگه یه روز قرار باشه همه ی پسوردهام با اون یکی فرق کنه یحتمل آچ مز میشم کلن با کل مایحتوی مغزم!!!

سلام . سال نو هرچند اسبه ، اما میمون

سال اسب شما هم میمون :)

صبا 1393/01/20 ساعت 13:41 http://saadkaaf.blogfa.com

سلام دختر نازنین
به دلایلی مدتی نیستم
اما زود به زود در خاطرم می آیی
سال نویت مبارک

سال نوی صبا هم مبارک

کاش خوب باشی دختر :)

نع نیومده چیزی واسه من


با صدای رسا که می خندی بنده مسئول خنده ها هستم :)

بی خیالـــی تو و نمی فهمــی ، شانه ی زیر بار یعنی چه...

ما خیلی این بیت شع ـر را عاشقیم.نکن همچین با روح و روان ما دختره

نجوا 1393/01/26 ساعت 11:30 http://najvaye-man.blogfa.com/

خیلى هم خوب
حالا ما چى کنیم که دو تا آدرس ایمیل داریم؟
ppi.blogfa.com
بعد فایرفاکس بوک مارک داره ها، برا سهولت دسترسى به وبلاگ خودت میگم
تازه از فیدخوان ها هم کمک بگیرى، یه سرى فیدها رو میشه ساب کنى که راحت تر از به روز شدن و اینا خبر بشى، البته اگه ندونى خودت
بعدم پلاس هم هستید؟ با چه نام؟
بعدتر و آخر اینکه اسمایلى‌هاتون چرا یه جورى ن؟

ما چهارتا آدرس ایمل داریم اگه شوما دوتا دارید .تازه شم دو تا فیس بوک داریم و پنج تا وبلاگ!

اگه رووش وام میدند بقیه رو هم روو کنیم

راسش ما نیمیخوایم کسی بدونه کجا میریم کوجا میایم.واسه همین هر هفته هیستوریمون هم پاک میکنیم چه برسه فیوریتمون.شوما به جا این حرفا هر موقع اومدی آدرست رو بذار ما آلاخون والاخون نشیم

+آدرس پلاس که اینگوشه هست!اگه باز نمیشه به جان بچه م تقصیر من نیستا:)

منم ایمیل عید نوروز می خوام

بگردمدون.الان که ایمیلتون رو گذاشتین چشم.
ما ایمیل میدیم شوما عیدی بدی عروس

جالبه! من اصلا شماره ی خودم رو حفظ نیستم!
یه بار یکی ازم پرسید: مگه میشه شماره ی خودت رو حفظ نباشی!؟ من هم جدی بهش گفتم: آره! آخه هیچ وقت به خودم زنگ نمی زنم!

خب منم همینطور.چون به خودم زنگ نمیزنم شماره م یادم نمی مونه :)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد