_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "
_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "

بعـــد از سلام عـــرض شـــود خـدمـــــت شمــــا...


بعـــد از سلام عـــرض شـــود خـدمـــــت شمــــا

مـــا نیـــز آدمیــــــــم بــلا نـــسبــــت شمـــــــا ...

یکهو وسط آن همه آدم از من پرسید :"تو چرا هیچوقت سلام نمیکنی؟!"

جا خوردم!بقیه هم نگاهم کردند و من نیشم شل شد و بقیه گفتند حتمن حواست نبوده و ما میبینیم که الــی هر روز به همه ی ما سلام میکند. و او قسم میخورد که من حتی یک بار هم سلامشان نکرده ام!

نگاه ها خیره شد به منی که خیال میکردند برخلاف بقیه ی تازه از راه رسیده ها به قانون ِ مزخرف " اول بقیه باید به من سلام کنند بعد من اگه دلم خواست جوابشون رو بدم " پایبند نیستم و منتظر ماندند برای دفاع از خودم که گفتم :"ولی من روز اول که سلام کردم!"

با این حرف و انکار نکردنم بقیه مطمئن شدند که سلام نکرده ام ولی به همان اندازه مطمئن بودند که سلام کردن ِ هر روزه ام را شنیده اند که من لازم شد برایشان توضیح بدهم که من فقط دیدار اولم با هر آدمی سلام میکنم و تمام آن هایی که شنیده اند از من و خیال کرده اند سلام بوده ،"صبحتون بخیر" بوده!

دقیق شده بودند و با هم عین بچه ها نشسته بودند به مرور خاطرات تمام این سه ماه و خرده ای که همکارشان شده بودم و فهمیده بودند هر روز فقط صبح بخیر گفته ام و کشفشان را ذوق کرده بودند و بی ادبی ام را شماتت که گفتم :

سلام برای شروع رابطه و دیدار است و وقتی همیشه و همه جا آدمهای زندگی ام با من حضور دارند و از من دور نشده اند فراموشم میشود سلام کردن.برای همین برای از سر گرفتن گفتگوی دیروز و ادامه ی لبخندهای هر روزه ام صبح بخیر و احوالپرسی ام به راه است.

گفته بودند عجیب غریبم و گفته بودم چشمهایشان عجیب غریب میبیندم و آن ها برای اینکه مجبورم کنند عادت به سلام کردن کنم هر روز در سلام کردن پیشدستی میکنند تا به حکم واجب بودن جواب سلام،تنها به صبح بخیر گفتن بسنده نکنم!

الـــــی نوشت :

یکــ) صبح خود را با لبخند آغاز کنید.گور پدر دیشبش که جان کندید تا صبح شود!صبحتون بخیر و شادی :)

دو) قلبـــــــم برایـــــش درد می گـــــیـــرد...

سهــ) سر کار کامپیوترم در محل گذر است و هر کسی از کنارم عبور میکند نذر دارد چک کند مانیتورم را و حتی اظهار نظر در رابطه با هر چیزی دیده و یا دارم میبینم! این است که همین چند سطرها را هم با کلی تدابیر امنیتی مینویسم! عذرخواهمندم برای سر نزدن به وبلاگ هایتان.تدابیر امنیتی ام را که شدیدتر و قوی تر کنم میرسیم خدمتتان!

نظرات 2 + ارسال نظر
ashkan-afg 1393/09/28 ساعت 10:49 http://ashkan-afg.blogfa.com

سلام مطالبت فوق العاده زیباست خوشحال میشم اگه به منم سر بزنی

:)

ساره 1393/10/02 ساعت 13:18

چه اخلاقیات پیچیده ای داری الی.
سلام یعنی آهای ملت بکشیم کنار که من اومدم!

ما تا از راه میرسیم ملت بوق نزده میکشند کنار

درست مثل شوما که سلام نکرده عزیزین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد