_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "
_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "

گل همه رنگش خوبه ...الـــی زرنگش خوبه!

یک عالمه نوشتم و بعد همه ش رو پاک کردم.بهتره هیچی نگم.بهتره مثل بقیه باشم،هان؟

آقا اومدیم اعتراف کنیم هیشکی ما رو نمیفهمه و این چس ناله هم نیس که خیال کنین داریم قیافه میگیریم که شما هی قربون صدقه مون برید و واسه القای حس همذات پنداری "منم همینطور" حواله مون کنیدا!

کلن ترجیح میدم حرف نزنم اما شما نمیدونین واسه منی که همه ی حس هام تلمبار شده روی همم رو-چه خوب و چه بد- توی دفتر یا اینجا مینوشتم،چقدر سخته دست به قلم و کیبورد نبردن.

فقط خواستم بگم توی شهر هو افتاده که الی ناراحته و رفته کنج عزلت پیشه کرده و چنین و چنان،اومدیم بگیم مردم حرف مفت زیاد میزنند و هیچ کس اونقدر گنده نشده بتونه ما رو بکشونه گوشه ی عزلت.اگه یهو اثری از آثارم پیدا نشد و به ملکوت اعلی پیوستم یه دلیل بیشتر نداشت.خودم رو گرفتم!

خودم رو از همه ی اونایی که حقم نبودند و خودم رو بهشون تقدیم کرده بودم گرفتم.آتیش که گر میگیره خشک و تر میسوزند،واسه همینه که چه حقتون بودم و چه حقتون نبودم،از برکت وجوده اونایی که خودم رو قرار بود ازشون بگیرم و پرده بکشم روی درونیاتم که سر سوزنی ازش باخبر نباشند و نشند،آتیشش پر دامن بعضیا که حقشون نبود رو هم گرفت.

همیشه از اولم الی همین بوده،وقتی قرار به خود بودنمه خودمو از همه ی اونایی که آزارم میدند میگیرم.این بزرگترین تنبیهه که هیچ وقت نفهمند چی فکر میکنم و چی توی دلم میگذره و دقیقن چه حسی دارم.این بزرگترین تنبیهه که صدام و نگاهمو ازشون دریغ کنم.که اونا رو توی حرف و فکر و احساسم دخیل نکنم.که خودمو دریغ کنم ! خلاصه اینکه ببخشید اگه آتیشش پر دامن شما رو هم گرفت!!!

فقط...فقط امیدوارم واسه درونیاتی که دیگه سعی میکنم کامل و جامع تعریفش نکنم و نشونش ندم کسی ازم بازخواست نکنه که اگه بکنه هم به شصت مبارکم!!!

السلام علیکم و رحمه الله و برکاته و سلام :)

الی نوشت :

قابل توجه اونایی که توی این مدت باهام بودند و دستخطم رو چند تا خونه اونطرف تر میخوندند و گوش بودند:"ممنون که بودید و هستید.همین :)"

نظرات 9 + ارسال نظر

روزی جایی خوندم

دیگران را ببخش

نه برای اینکه آنها لایق بخششند!

چون تو سزاوار آرامشی...



حالا شده حکایت تو الی جون

نذار هیچ کس و هیچ جا و هیچ جوری، تو رو ناراحت بکنه

به قول خودتم که الی پوست کلفت تره این حرفاس


زبون و پوستم رو به یه اندازه دراز و کلفت میکنم :))

ممنون که باهام بودی فریناز :)

نبات 1394/03/25 ساعت 16:11

به به
خوش اومدین به خونتون دوباره
خیلی خوش اومدیناااااااااااااااااااا
السلام علییکم و رحمه الله:)))))))

تنکس ا ِ میلیون نبات :)

غ ـزل 1394/03/25 ساعت 20:10

وااااااااااااااااااااااو ببین کی اومده

کی اومده ؟؟؟

غ ـزل 1394/03/25 ساعت 20:14

حالا ما که از خونه اونورتر جاموندیم
اما من با همین جمله ها هم زندگی میکنم
نزدیکه روزایی که مدت طولانی تو خونه تنها باشم
بنویس که تنها نمونم

غزل غزل غزل غزل

اصن اسمت با روح و روان آدم بازی میکنه ها :)

باش،همیشه...نه همیشه ها ! تا وقتی هستی باش

نبات 1394/03/26 ساعت 00:17

حیف خودت توجیه کردی نوبودنتو وگرنه......
این دخترک دیگه دختر خوبی نیست که یهویی میزاره میره

هر چیزی علت داره نبات.از سر دلخوشی نیست که خواهر

اصن میگم نبات ،شیرین میشما :)

Ermia 1394/03/26 ساعت 00:19

چشمام وا نمیشه از خستگی در حال مرگم. اما نمیشه نیام و تبریک نگم. دراز کش با چشم نیمه باز با گوشی واست مینویسم برگشتت مبارک دختر تازه شصت دار شده یکی یه دونه زندگی من.
به قول خودت :
همین

الهی بگردمدون .خدا نکنه ارمیای نبی

دردم از یار است و درمان نیز هم ...

البت ما از قبلم شصت داشتیما ،فقط خانومی به خرج میدادیم مثلن

بازگشت الی ! (با ابهت و شکوه لحن اعلام تیتراژ فیلم "بازگشت گودزیلا" بخوانید)

به خونه ی خودت خوش اومدی بزرگوار

یعنی بدونی چقد دوستت دارم و الان فقط دلم میخواد بات حرف بزنم بدون هیچ مقدمه چینی!

گوشیتو بردار ساره

من پشت خطم

گیتاریست 1394/03/27 ساعت 22:58

کور خوندی...پسرم چند روز دیگه دنیا میاد باید بیای کادو بیاری...خونه نشینی رو بذار برا ی وخت دیگه...

من خودمم نیام کادوم میاد.من بیصبرانه منتظر کاکل به سر غزل و تو ام.کاش به من رفته باشه پسرمون

تلخ بود...تلخ

سلام

:)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد