_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "
_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "

گیــــرم که جوان گشــــت زلیخـــــــا، به چه قیمـــــــــت ... ؟!

هوالمحبوب:

شماره اش که افتاد روی موبایلم و جوابش را دادم بغضش ترکید و هق هق گریه اش بلند شد و صدای گریه اش پیچید توی موبایل و گوش بیرونی و درونی ام  و قسمت حلزونی شکل گوشم را به ولوله وا داشت و گمان کردم طایفه و قبیله اش را در دم سونامی در خود فرو برده که گفت مهرداد به او زنگ زده و گفته که آماده شود بروند بعد از یک هفته با ماشین دور بزنند و شام بخورند و عاشقانه رد و بدل بکنند و تا او آمده آماده شود و لباس بپوشد ،زنگ زده که در راه تصادف کرده و باید ماشین را ببرد صافکاری و گردششان موکول شده به روز و شبی غیر از امشب و اینطور شده که گریه و زاریش به راه شده!

غر میزد و گریه و گلایه که شانس نکبتی اش را ببین که  خیر سرش با چنین پسر بی مبالاتی  دوست شده که ادعا هم میکند عاشقانه دوستش دارد و ایضا مدعی است همین روزها دسته گل به دست با خانواده برسند خدمت پدر و مادرش. غر میزد و گلایه و گریه که نکند مردی که ماشینش از او برایش مهم تر است که به جای گردش بردن او ،نگران صافکاری ماشینش است مرد مطمئنی برای آینده اش نباشد!!!

غر میزد و گریه که توی همین نیم ساعتی که از تماس مهرداد برای گشت و گذار تا اعلام تصادفش گذشته ،او دلش را صابون زده که چه کند و چه نکند و حالا هم که توی ذوقش خورده با فلان دوست اجتماعی اش میرود شام توی فلان رستوران تا منتهی الیه مهرداد بسوزد که صافکاری ماشینش را به او ترجیح داده!

من گوش دادم و برخلاف میلم دلداری اش دادم و هی گفتمش که حق دارد.میدانید؟ آدمها در این شرایط دلشان میخواهد حتی اگر حق ندارند هم بگوییشان که همه ی حق های دنیا را صاحبند و کند ذهن تر از اینند که کسی بگویدشان که خدا را شکر کند که مهردادش سالم است و خسارت به جانش نیامده .حوصله ندارند بگوییشان که دارند زیاده روی میکنند و زیادی شلوغش کرده اند و اتفاق خاصی نیفتاده که اینقدر داد و هوار راه انداخته اند.دلشان نمیخواهد چیزی جز "حق با توست" بشنوند وگرنه خیلی  حرفها داشتمش که بزنم.

دلداری اش دادم و هی گفتمش تا آرام شود و خندیدنش را که شنیدم خداحافظی کنان مکالمه را تمام کردم و یک دل سیر برای خودم اشک ریختم و دلم آرام بود که نگفتمش من کسی را میشناسم که دو سه مرتبه تقویمش را برای فلان روز و فلان دیدار چک کرد و  وقت آرایشگاه گرفت و موهایش را رنگ کرد و ابروهایش را برداشت و لباس خرید و ساعتها وقت صرف کیف و کفش خریدن کرد که ظاهری تکراری نداشته باشد و  آراسته به نظر برسد و خوراکی های خوشمزه مورد پسند کسی که دوستش میداشت را خرید و برخلاف میلش چون میدانست "او" ناخن های آراسته دوست دارد مانیکور کرد و کاغذ کادو خرید و چیزهای بامزه ای که خیال میکرد "او" را خوشحال میکند میانشان پیچید و میز رزو کرد و توی گوگل مپ نقشه ی فلان مکان تفریحی  ای که تا به حال ندیده بود را بارها چک کرد و تصور کرد کجای کدام مکان چقدر قرار است به او خوش بگذرد و فلان روز مرخصی رد کرد و فلان مأموریتش را کنسل کرد تا تنها "او" را یک دل سیر ببیند و پیه ی چند صد کیلومتر جاده را به تنش مالید و خیلی بیشتر از نیم ساعتی که دخترک به اصطلاح منتظر مهرداد مانده ،تدارک و نقشه و برنامه ریخت و هر دو سه بار دلشکسته تر از قبل فقط زور زد دق نکند و نمیرد وقتی همه ی برنامه هایش به هم ریخت و هیچ کس نه جبرانش کرد و نه از دلش در آورد و به زبان هم که آورد بازخواست شد و  هیچوقت هم برای سوزاندن منتهی الیه کسی یا آرام کردن دل نا آرام ش نخواست و نتوانست با فلان مرد اجتماعی یا غیر اجتماعی  بروند جبران مافات!

خوشحال بودم که دلداری اش داده بودم و گفته بودم به فردا و فرداها فکر کند که اینقدر با مهرداد بروند گشت و گذار که از همه ی گشت و گذارهای دنیا خسته شوند و به اشک ها و غر زدنهای الانش بخندد و مکالمه ام را تمام کرده بودم و خودم بعد از یک دل سیر گریه به "الی" گفته بودم "بی خیال!مهم نیست!"

نظرات 6 + ارسال نظر

الی یعنی آرزوی همه ی روزهای خوب رو واسه ی تو دارم... چقدر می شناسمت انگار... چقدر بغض می کنم پشت این پنجره... الی... شادی و آرامش رو برات از معبودمون می خوام با تک تک سلولهام...
ساغر

همیشه اسم ساغر بهم حس خوب میده و اسم شعر و اسم گریه!

تو همه ی اینایی ساغر
.
.
بغض نکن!بخند،خب ؟

س 1394/09/05 ساعت 07:00 http://youandhe.blogfa.com

لیلی 1394/09/07 ساعت 04:31 http://zangareh

میخونمت الی همیشه و همیشه و غمگین میشم مدتهای طولانی ک گاهی نمی نویسی

چطوری عروس خانوم؟
نگران نباش لیلی.من همیشه خوبم :)

این چیزیه که دکتر به خود من گفت (هرچند من جرات نکردم امتحانش کنم): گاهی اوقات با شستن پودر رخشویی میتوانیم از چربی مو هایمان کم کنیم و این روش برای موهای خیلی چرب و نازک توصیه می شود. برای کسانیکه موهاشون پوسته میده و شوره میزنه هم خیلی مفیده البته در ماه فقط یک یا دو بار بیشتر نباید استفاده بشه و شاید اصلا با مو شما سازگاری نداشته باشه. در ضمن حتما باید تو آب کاملا حلش کنید و بعد آب رو روسرتون بریزید و حتما هم باید پودرش بدون آنزیم باشه و حتما هم باید بعدش خیلی موهارو آب کشید !

وای ببخشین خانوم دکتر ما یه چند وقته زانومون ذوق ذوق میکنه شایدم زوغ زوغ ولی خب یه غلطی میکنه ،این مهره هیجده نوزدهه کمرمونم دهن کجی میکنه،یه چند وقت هم هست دلمون توش رخت میشورند اونم با پودر ه بدون آنزیم؛شوما میدونی چمون هس ؟!
.
.
.
دلم برات تنگ شده ساره! خیلی

این یعنی دریا دلی

این یعنی بیچارگی ...

سمانه 1394/10/27 ساعت 01:01

الی جانم پایدار باشی و قوی.
دوستت دارم

موفق باشی سمانه بانو :)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد