_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "
_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "

بــــــاز هم لــــب های خــــود را ارغـــــوانــــی می کنـــــم ....!

هوالمحبوب:


مـــــن نمــــی دانــــم چــــرا وقتـــــی قـــرار بـــوسه نیســــــــت

بــاز هــم لــــب هــای خــــود را ارغــــوانـــی می کــــنــم....؟!

شما رو نمیدونم اما رژلب برای من چیزی شبیه بستنی ،نون خامه ای ،موز،لواشک،شله زرد و حتی شهربازیه!همین قدر دوست داشتنی و همینقدر هیجان انگیز.و فرایند خریدن رژ لب ،اتفاقی بسیار خارق العاده و حتی سخته!چرا که وقتی بستنی یا موز یا نون خامه ای میخوای،میری توی مغازه ،میخریش و میای بیرون و یا همونجا میخوریش ولی  رژ لب خریدن بسیار سخته و حتی با انتخاب بابای بچه ها یا همون عباس آقای خودمون برابری میکنه.

اینکه چقدر رژلب مهمه یا در طول تاریخ بشری بهش پرداخته شده یا ارزشی براش قائل شدند یا بودجه ای در دنیا و سازمان ملل بهش تخصیص داده شده(!) رو نمیدونم ولی من- حتی با اینکه "او"هم رژلب دوست نداره و یکبار هم که رد رژلبم روی تی شرت سفید ِخوشگلش جاموند چون ساعتها بشور و بساب راه انداخته بود ،کلی حرصی شد که اینا چیا شما دخترا به خودتون می مالید و هرموقع هم من رو میبینه بدون اینکه بدونه واسه دیدن و اومدنش یه رژلب تازه خریدم غر میزنه که آخه تو چرا رژ میزنی؟ -با علم  به اینکه لبهای وسوسه انگیز و آنجلینا جولی واری ندارم و بعد از استعمال این کوچولوی دوست داشتنی هم ماجرا همچنان به قوت خودش باقیه اما دوستش دارم.

رژ لب و خریدنش برای من درست شبیه بستنی ه.وقتی خوب نیستم و میخوام سعی بکنم که خوب بشم میرم به سمتش و چون میدونم قراره حس و حال و نوع آرایش و حتی پوششم باهاش عوض بشه در خریدش سختگیری میکنم.اونقدر که وقتی قراره رژلب بخرم تقریبن تمام اطرافیانم خبردار میشند،چرا که ساعتها و حتی روزها برای خرید و انتخابش وقت میذارم و حتی این وقت گذاشتن بدون اینکه خریدی در کار باشه حالم رو بهتر میکنه!

این بار هم همه ی شرکت فهمیده بودند من درگیر و دار خرید رژلب هستم و هنوز توفیقش حاصل نشده و براشون جالب بود این همه اهمیت دادن من و هیچکدوم نمیدونستند اهمیت دادنم نشونه ی تقلام برای درست کردن حال نامساعدی بود که میترسیدم هویدا بشه.

این بار هم چشم بازار رو در اورده بودم و این بار رنگ بنفش ارغوانی رو در نظر گرفته بودم و باید در این امر خطیر کسی همراهیم میکرد .شال و کلاه کردیم و زدیم به بازار و هیچ چیز مثل این زلم زیمبوهای انگشتر و دستبند و گوشواره و گردنبند و گل و گیره برای یه دختر هیجان انگیز نیست!

یک عالمه انگشتر و دستبند تست کردیم و به سر و گوش و دستمون آویزون کردیم و هی ذوق کردیم و بالاخره انتخاب.دیر شده بود و باید زودتر میرفتم خونه و میدونستم با اینکه انگشترم رو دوست دارم اما بازم قرار نیست حالم خوب بشه و باز باید یه روز دیگه بیام برای رژلب خرون که یهویی هل داده شدم توی مغازه ی کناری و زود تند سریع رژلب استثناییم رو با یه عالمه تست کردن روی نرمه دستم و لبم گرفتم و درست مثل یک پرنده بال در اوردم و تا خونه پرواز کردم و به این فکر کردم که بعد از تعطیلات حال و هوای بهتری خواهم داشت و "حالا چی بپوشم؟!!!"

الی نوشت:

بیست و هشتم امسال هم با همه ی علاقه م به شله زرد ،بساط نذری م رو جایی دورتر از الی پهن کردم ودخیل بستم به دعایی که خودِ خدا در حقم بکنه!

نظرات 5 + ارسال نظر
نبات 1394/09/20 ساعت 16:54

باقصه شله زرد پزونت من پارسال هوار هوار اشک ریختم
خوبه فک کنم....
من تحت هیچ شرایطی پولمو برای زلمبی زیمبونمیدم و اصلا هیچ ذوقی ندارم ببین چقد بی ذوقم
اخرین باری که رژ گرفتم خیلی سال ها پیش بوده

من یه عالمه قصه شله زرد پزون دارم و داشتم که دیگه ندارم!
وقتی با فرایندی به اسم «بهونه برای ذوق»آشنا بشی از خریدن تره شاهی هم ذوق میکنی نبات
رژلب چیزه خوبیست

[ بدون نام ] 1394/09/23 ساعت 10:32

سلام
به خواننده خاموش هم رمز داده میشه ؟

گمونم یه کم صبر کنیم به رمز احتیاجی نشه :)

الی.... بانو... چرا رمزدار... من البته بدون رمز خونده بودمشون ولی لطفا بعدی ها را بدون رمز بنویس و یا رمز را برای من هم بفرست...
ببخشید اگه حرفی نزدم چون که "زبانم در دهان باز بسته شده بود"... بس که این حرفها تلخ بودن الی... ببخشید فقط شد که باهاشون اشک بشم و نه حرف...
ساغر

اگه تلخ بود نمینوشتمش.واسه چیزی که گذشته غصه خوردن مسخره ست.مرورش فقط واسه تموم شدنش بود و هست.از اینکه بلدی چطور بخونی ازت ممنونم.گمونم پست دیگه ای رمزدار نباشه.اینم واسه این رمزدار شد که باید میشد.همین

نبات 1394/09/26 ساعت 23:50

الی دختر بدی می شود و رمز دار می نویسد که کفر ادم هایی مثل من را در بیاورد
دختر بد:)
شوخی بود اما هر طور که دوست داری رمز دار یا بی رمز
من دختر خوبو دوست میدارم

دختر خوب آنقدرها دوست داشتنی نیست...

الان رمز اگه یه روز دلم اومد و خواست بهت بدم،کجا باس بذارمش ؟:)

sepanta 1394/09/29 ساعت 19:43

...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد