_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "
_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "

بـــی ســر و پـــا با دلـــــش کنـــار نیـــامد ...؟!

هوالمحبوب:

از تـــو شکـــایــــت کنـــم کـه خلـــق بگــوینـــد

بـــی  ســر و پـــا با دلــش کنـــار نیـــامد ...؟!

یک عالمه حرف زده بودم و غر غر کرده بودم و او فقط گوش داده بود و گمانم خسته شده بود از زدن حرفهایی که هم به نظر او تکراری بود و هم من همه اش را خوب میدانستم.تند تند برایش حرف زده بودم و خاطره تعریف کرده بودم و هی دکمه ی  "send"  را فشار داده بودم و پشت بندش نوشته بودمش که "میدونم میخوای چی بگیا...خودم همه ش رو می دونم " و او کمی صبر کرده بود و گفته بود :" هیچی ... فقط میخوام بگم خیلی قشنگ می نویسی ... آدم باورش نمیشه این نوشته ها از یک مغز معیوب تراوش کرده ..."

او این را نوشته بود و اعتقاد داشت من مغز معیوبم که با علم به اشتباه بودن راه و روش و رفتارم ادامه اش می دادم و خیلی وقت بود دیگر هیچ نمیگفت و اگر پیش می آمد گاهن محتاطانه مرا به آرامش و صبر دعوت میکرد.

او برایم نوشته بود که باورش نمیشود دوست مغز معیوبش این همه قشنگ اتفاق ها و آدم ها را به تصویر کشیده و من چشمهایم تار میدید! تار می دید چونکه اشک هایم یواشکی صورتم را خیس میکرد و به این فکر می کردم که چقدر درد آور است که باز هم کلمه ها آدم را متوقف میکند ! تار میدید چون همین دو سه روز پیش به من گفته بودم حرفهای ادبی نزنم چون رابطه ی من با «او» خشن است و حرفهای ادبی به کارم نمی آید!تار میدید چون اشکهایم هم برایم غصه میخوردند که درونیات و احساسم به چشم نوشته ها و حرفهای قشنگ ادبی تلقی میشدند و ....

چشمهایم تار میدید که برایش نوشتم : " اینا رو من نمی نویسم... اینا خود ِ منم بدون اینکه کسی گریه های پشتش رو ببینه ... نوشته که تموم میشه فقط تحسینش واسم می مونه ... درد تحسین نداره...من می رم ناهار !" 

و بعد گوشی موبایلم را گذاشته بودم کنار و نتوانسته بودم ناهار بخورم و نشسته بودم به خواندن نوشته های دختری که با هر جمله و کلمه اش خواسته و ناراحتی اش را بیان کرده بود و هزار بار در پشت هر کلمه و جمله اصرار و خواهش و حتی التماس کرده بود که دستان تسکین دهنده آرامَش کند و کمک کند که درد درونش او را دلسرد و دلزده نکند و پشت هر جمله درد کشیده بود و تنها از دیگران تحسین نصیبش شده بود از قلم فرسایی اش و فقط فریاد شنیده بود از کسی که دلخوری اش را قلم زده بود ...

دلم بیشتر از همه ی روزهای زندگی ام درد می کشید وقتی جمله هایی که میخواندم جلوی چشمهایم رژه میرفتند و داغ دلم تازه میشد وقتیکه قرار بود شادی و غمم را به هیچ کسی وابسته نکنم که غافلگیر شدم وقتی فهمیدم فردا روز وفات معصومه(س) است و همیشه انگار این روز برایم برنامه ای تازه داشت آن هم درست وقتی سیاهی ِ دی ماه جای خود را به روزهای پرماجرای بهمن می داد...!!


الــی نوشت :

یکــ) اولیـــن وفات معصومه 

دو) دومـــین وفات معصومه

سهـ) سومین وفات معصومه

...) چندمــین وفات معصومه ...


نظرات 7 + ارسال نظر
آنفولانزا 1394/11/01 ساعت 16:04

در کل شهر مردها نشسته اند
تا من یک به یک امتحانشان کنم
وقتی که گوش مفت و اینهمه احمقند
پس من چرا نباید ضایع شان کنم
در پستهایم مرتب میتالم از هرچه مرد
در خلوتم ولی مدام از این به ان کنم
یک روز حسن یک روز مصطفی، قلی
فرقی نمیکند ....
پروژه جدیدت مبارک باشه هم کار.منم اگه جای تو بودم مردای احمفیو انتخاب میکردم که گوش بدبختشونو مفت مفت میذارن پای مزخرفات من اخه کدوم دختریه که جنس خودشو نشناسه.دنبالم بگرد بهت نزدیکم

شعرت وزنش درست نبود.اشکال اساسی داشت.اگه دوست داری شاعر بشی باید در حیطه ادبیات و شعر زیاد مطالعه کنی.ولی اگه اولین کارت بود بامزه ولی پر از ایراد فنی و نحوی و کلن همه چی بود...
واما مردای عبور کننده از زندگیه من احمق نبودند هیچکدوم،برعکس باهوش اما گاهن نادان تشریف داشتند که اونم خاصیت بشره و زن و مرد نداره!
ولی مغز فندقی!مرد همه ی این خاطرات که توی این پست بهش جاهای مختلف رجوع کردی یک نفر بیشتر نیست که میون همه ی ناله ها و خنده هام مثال زدنی و بینظیره و تنها مردی ه که عاشقش هستم و بودم.
.کافری که همه رو به کیش خود میپنداری با این طرز رفتار نمیتونی مهم جلوه کنی که کسی متر برداره اندازه بگیره نزدیکی یا دور
خدا خودش دلت رو آروم کنه که پر از آتیشه دخترم:)

انفولانزا 1394/11/01 ساعت 19:43

اوهوم بقیه دستگرمین و سوگلی یکیه که اونم نمیخوادت.اخی حیووونی
انفولانزا نوشت:
سپنتا بهت پی ام داد؟

چرا اصرار داری من رو عصبانی کنی؟
من عصبانی نمیشم ولی واست فقط ناراحت میشم که چرا بجای حل کردن مشکلاتت و پیدا کردن راه حل درست،مسخره ترین کار رو میکنی که هیچ سودی واست نداره؟
اگه دیگه بازم غرغر یا نیش و کنایه یا هرچیزی داری ایمیل بزن بهم تا فکر کنیم با هم ببینیم دردت چطور التیام پیدا میکنه.چون برای حفظ حرمت بقیه دیگه نمیتونم کامنت هات رو تائید کنم رویا:)
پ.ن:از اونجایی که مسائل دیگر خواننده ها به کسی ارتباط نداره،نمیتونم جواب سوالت رو بدم دخترم:)

hm 1394/11/01 ساعت 23:56

چرا شکایت بـکنی؟ از تو شکایت کنم؟

رسیدنتون بخیر:)

hm 1394/11/02 ساعت 17:48

پوزش از اینکه خواننده تنبلی هستم
خواستم به وزن "شکایت بکنم" گیر بدم ینی بهتره شکایت کنم.
بعدشم مبگم حیف وقتی که شما واسه ما مخاطبهات به ویژه بعضی به قول خودت خاله زنکها میذاری بعضی حرف ها واقعا ارزش توجه نداره بهتره حتی الامکان دایورت بشه

آخه این شعر از من نیست،از آقای فاضل نظری هستش که وزن خودش رو داره.کل شعر رو سرچ کن داخل گوگل وزن شعر دستت میاد کلی هم کیف میکنی...
گمونم زین پس به توصیه شما من باب ندیدنه بعضی از کامنتها عمل کنیم قربان :)

شبگرد 1394/11/02 ساعت 18:15

اگر میدونست که دختر خوبی هستی و اینقدر زیاد دوستش داری حتما نظرش عوض میشد الی.مگر یک مرد چه چیزی میخواد از همسرش غیر از توجه و محبت و وفاداری و متعهد بودن؟
به حق همین خانم حضرت فاطمه معصومه انشاالله خدا خودش دلت را آروم کنه و تو را به خواسته و نیت قلبیت برسونه.حاجت روا بشی انشاالله
پ.ن:به حرفهای خصمانه و غرض آلود عده قلیل بدخواهان هم توجه نکن.تو دختر خوبی هستی

ایشون خودشون اینجا رو میخونند و در جریان هستند اما به اون قسمت خصوصیاتی که در من اشاره کردین دیگه نمیدونم والا
علی ایها الحال ممنون از دعا و آرزوتون آقا.تا یار که را خواهد و میلش به که افتد...:)
پ.ن:خدا همه مون رو اهدناالصراط المستقیم و این حرفا:)

hm 1394/11/02 ساعت 23:52

درسته فقط یک حرف ب اضافه شده "شکایت کنم" شده "شکایت بکنم". ببخشید دیگه من عادت دارم به گیرهای الکی

درست میگید . من چرا اشتباه تایپ کردمش ؟

عذرخواهمندم قربان و مرسی یه عالمه :)

nin 1394/11/10 ساعت 17:28

تو را می خواهمت اما گذشتن از تو اجباریست ...

دیر زمانی است که انسانها همانطور که می خواهند می بینند .... نه آنطور که هستی ...

تف توی این زندگی ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد