_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "
_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "

دو هفته ای ست که ظرف نبات مان خالی ست....

هوالمحبوب:

دو هـــفتــه ای ست که ظــرف نبات مان خالیــست

و چای میـــخورم و حســــــرت "خــراسان" را ...

راستش را بخواهید یک عالمه کلمه قطار کرده بودم محض شیرین زبانی شب تولدش که بیایم اینجا و هرجا جار بزنم  وقتی همین دو هفته ی  پیش بعد از بیست سال چشمم به گنبد طلایی اش گره خورد و درکش کردم ولی...

ولی نمیدانم چرا دلم رضا نمیدهد محض گفتنشان جلوی این همه چشم،انگار که بترسم حق مطلب ادا نشود و انگار که نگران این باشم که حتی گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش. 

میدانید بعضی حرفهای گفتنی،میشود راز و نمیشود حتی برای خودت زمزمه کنی چه برسد برای نزدیکترینت حتی.

میشود سکوت که فقط اشک کفافش را میدهد و تند تند بدون حتی کلمه ای از دلت می وزانی به دلش! درست مثل تمام سکوت دو هفته پیش آن چند روز که سراسر حرف بود با آقا...!

فقط این را بدانید میخواهم پز بدهم و بگویم آقای خراسان مرا زیاد دوست دارد،برای همین است که دردش را به جان میخرم حتی اگر محکمتر از این بزند!!!

چرایش هم بماند برای بعد و شاید هرگز حتی...!

میگویم آقاااا! «مامانی» آن روزها صدایتان میزد «غریب الغربا» وسط پختن کباب شامی که گریه اش میگرفت میان نجواهای زیر لبش.«او»یم باد به غبغب می اندازد و صدایتان میکند «سلطان». و یک عالمه ادم صدایتان میزنند «ضامن آهو» و من نمیدانم  چه صدایتان بزنم و نمیدانم چرا زبانم بند می آید محض صدا کردنتان و همه اش اشک میشوم اسمتان که می آید.

آقا ! من دلم برایتان تنگ نه ...تنگ نه ... خون است ها!

تولدتان خیلی مبارک آقای خوبی ها...همین!

عکس نوشت:

عکس را خودم گرفته ام.بخدا خودم گرفتم.خودم روبروی گنبدش جان دادم و عکس گرفتم که بعدها که دیدمش باورم شود خواب ندیده ام...بخدا راست میگویم.همین یکی دو هفته پیش بود.همان دو هفته پیش که ظرف مان هنوز نبات داشت!!!

موزیک نوشت :

تمام دیشب ایـــن موزیــک را گذاشته بودم سمت حرمش،درست روبروی چشم هایم ،خودم را درست توی تمام صحن هایی که همین دو هفته ی پیش قدم زده بودم حس میکردم و گوش میدادم و اشک میشم.نمیدانم میشود از راه دور ایــن برایش گذاشت تا بفهمد چه میکشم و چه میگویم یا نه،ولی سپرده ام اگر یادشان بود توی صحن ،روبروی گنبد طلایی اش بگویند "الی این را برایت فرستاده !"

ایـــــن را گـــوش دهید ...


نظرات 8 + ارسال نظر
[ بدون نام ] 1395/05/24 ساعت 11:18

تو چرا اینقدر عشقی الی؟یک آدم چطور میتونه این همه دوست داشتنی باشه؟ما چقدر خوشبختیم که توی زندگیمون تو را دیدیم و شنیدیم.

رضیه 1395/05/24 ساعت 11:29

حاجت روا با این شماره ی حرم مستقیم به روضه منوره امام رضا ع 05132003433
بزن و حرف بزن هر چی دوست داری بگی و هرچقدر دوست داری گریه کن و درد و دل کن برای ما هم دعا کن

من از این شماره و این تماس قشنگترین و درد آورترین خاطره زندگیم رو دارم.
درست چهارسال پیش ،پاییز بود و سرد...
و دعا کرد تا درد ،درمان شد
بهش زنگ میزنم و واسش شعر میخونم.مرسی رضیه بانو ...

همه شب قدر را به جوشن کبیر می شناسند و من به الی و فراز "نور"الی.
همه مشهد را به شاه خراسان میشناسند و من به "حسرت الی".
همه قم را به بی بی فاطمه معصومه میشناسند و من به "معصومه ء الی".
الی همه جا هستی.خوشحال شدم که فهمیدم رفتی مشهد.زیارتت قبول الی

چقدر خوب ...
ممنون

سلام.خوشحالم که هنوز هم مینویسین...
آخرینبار یادم نیس کی به این وبلاگ اومدم...اما در کل خوشحال شدم که هنوز زندگی و سبزی جریان داره...
به به چه سعادتی!...
نایب الزیاره ما هم باشین...سلام به امام رضا برسونین و التماس دعا داریم(واسه همه )

ممنون آقا

راستی یه بار دی ماه 94 بهتون گفتم شما ذوق خیلی خوبی دارین و...
اومدم دوباره صحه بزارم به اون حرف..امیدوارم موفق بمونین و موفقتر هم بشین...
قلمت پایدار.
"دو هـــفتــه ای ست که ظــرف نبات مان خالیــست
و چای میـــخورم و حســــــرت "خــراسان" را ..."

شما لطف دارید آقا

رضا 1395/05/30 ساعت 18:49

پریشب بچه ها را برده بودیم اردو، معصومه!
تو اون شلوغی و گیر و دار یهو یاد تو و اون پست معصومه ایت افتادم :)

قبول باشه زیارتتون آقا

الی سلام
من از اینجا پستاتو نخوندم و وظیفه میدونم بخونم
ولی خو الان نمیشه تا یه هفته
الی مشهدم :) فردا میرم نمیدونم گفتم تو دو تا پست قبلیت یا گفتم به خواهرش بگی نه نمیگه !
من به خواهرش گفتم دعوتم کردن هر دو
خلاصه از این حرفا که سعادت باشه نایب الزیاره میشیم و اینا

خوش به حالت رویا...

خوش به حالت رویا...

خوش به حالت رویا...

واسه دلم دعا کن

لدفن...

banuye noor o ayne 1395/06/13 ساعت 01:41

مشهدی شدنت مبارک خودت و خودش

مشدی الی شدم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد