_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "
_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "

که کَس آن راه نَدانَد...!

هوالمحبوب:

و اگر بر تو بِبَندد همه رَه ها و گُذَرها...

رهِ پنهان بِنمایَد، که کَس آن راه نَدانَد...!

هر چقدر هم بخندی و زبان درازی کنی و بلبل زبانی کنی و بی خیالی و خونسردی به خرج بدهی و مانتو رنگ رنگی تن کنی و آرایش کنی و جلوی چشم آدمهایی که خیره شده اندت شیک کنی و بلند بلند حرف بزنی و خوبم خوبم حواله این و آن کنی و مثلن به شصتت هم نباشد؛ یکهو وقتی همه میروند فلان کارگاه آموزشی که حضور همگی همکاران الزامی ست و تو دلت بودن در آن جمع و هیچ جمعی را نمیخواهد و مینشینی پشت میزت که آقای فلانی برایت رانی می اورد و کیک چون در کارگاه نبودی و پذیرایی نشدی؛

موقع باز کردن در رانی که بلد نیستی مثل همیشه خودت بازش کنی و دستک ش میشکند و از رانی جدا میشود ؛ 

حرصت در می اید و میگویی :«وعه! هزار دفعه گفتم من بلد نیستم در رانی را باز کنم خودمو یکی باید برام باز کنه» و میزنی زیر گریه و تمام این یک هفته را گریه میکنی...تمام فشار این یک هفته را ...همکاران بیشعورت را ...دعوا و کدورتت با «او»یت را ...خواهرت را ... برادرت را ... حقوق کوفتی ات را ...مادرت را ... آینده ی مبهمت را ... مینی کومون لعنتی ات را ... دلتنگی ات را ... شب های سنگین و بی حست را ...گذشته و امروز و فردایت را...دلتنگی ات را ... دل تنگی ات را ... دل تنگی ات را ... همه را میریزی توی دستک شکسته رانی ای که هرگز دلت نمیخواسته خودت به تنهایی بازش کنی و یه دل سیر گریه میکنی تا همکارت با قیچی به جانش بیفتد که :«ببین درش باز شد، گریه نداره که...!»


نظرات 8 + ارسال نظر

و اگر بر تو بِبَندد همه رَه ها و گُذَرها...

رهِ پنهان بِنمایَد، که کَس آن راه نَدانَد...!
مث همیشه ناب
در مورد دلتنگیها...تابوده چنین بوده و تا هست چنین خواهد بود...
راه درمانش اونی نیس که ماها فک میکنیم همونه که تو شعر مطلع گفتی

تا باد چنین بادااا...

:)

آشنا بودم 1395/06/11 ساعت 11:58

تلخی روزگار اینه که
خیلی چیزارو میشه خواست......
ولی نمیشه داشت
تو الی هستی یه دختر خوب ، لطفا بخند بلکه سرنوشت شرمنده تو بشه

گور بابای سرنوشت!
شرمندگی دنیا به چه درد میخوره؟
ما همون چیزایی که میخوایم رو باز میخوایم تا تموم بشیم...

banuye noor o ayne 1395/06/13 ساعت 00:44

وقتی دو رو برت پر میشه از هربهانه برای گریستن یعنی دلت بد پره
بد حالت رو میفهمم

هی اینجا مینویسم کجایی دختر و تو هی میخونی و رد میشی...

امان ...

چهارشنبه یادت افتادم...
الکی الکی

چه خوبه که چارشنبه های همینجور الکی الکی کسی یاد الی بیفته

گرچه الکی الکی هم نیست.چون چارشنبه ها روزه منه :)

از اینورا رد شدنت بخیر آقا :)

دلیله 1395/06/17 ساعت 14:40

بنویس فقط بنویس

باشه آرووم...
دارم مینویسم خب

سمیرا 1395/06/18 ساعت 18:58

سلام خوبین؟
ممکنه من یه راه ارتباطی با شما داشته باشم بتونم باهاتون حرف بزنم وراحت دردو دل کنم و البته مشورت؟

سمیرا خانوم
آدرس ایمیل و آیدی تلگرامم هست توی صفحه.هر موقع خواستی من گوش میدم تا حرف بشی خانوووم :)

banooye nooro ayne 1395/06/21 ساعت 23:39

Chon jayi haStam ke doOs nadaram baSham u bash.
Khub bash
Pore eShgh bash
Ba eShghet bash

کاش دنیا همون یه کوچولوش به کام باشه

بقیه ش پیشکش ...

تو چطوری بانو؟

کجایی مهندس!؟
کم پیدا شدین

هستم اگر میروم...

گر نروم ،نیستم....


هستیم آقا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد