_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "
_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "

هـــر سال بیست و هفتـــــم آبـــان جهنـــــم اســــت ... !

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

یعنی همه جا تو، همه جا تو، همه جا تو ...

هوالمحبوب:

مامان ِ نرگس میگفت خدا زن را با طبیعت و ذاتی خلق کرده که فقط بتونه یک عشق رو توی دلش جای بده و تنها عشقی که میتونه همزمان با اون عشق و حتی بیشتر از اون عشق توی وجودش رخنه کنه و وجود داشته باشه و خللی به اون یکی عشق وارد نکنه،عشق زن به فرزندشه.میگفت برای همینه که وقتی زنی عاشق مردی میشه تمام مردهای دیگه از چشمش می افتند و به نظرش بی ارزش میاند و انگار که نمیبیندشون.میگفت تمام وجود زن میشه اون مـَرد،حتی اگه برای اونطور شدن تلاشی هم نکنه.کافیه فقط با همه ی وجود عاشقش باشه و بشه.برای همین بود که مامان نرگس زن هایی که بیشتر از یک مـَرد را دوست داشتند و وقتشون و فکرشون و قلبشون را صرف اون ها میکردند را بد و بی حیا یا هرزه نمیدونست.مامان نرگس میگفت این زن ها بیمارند که برخلاف قانون ِ خلقتشون رفتار میکنند و باید درمونشون کرد و یا اگر قادر به درمونشون نیستی باید ازشون دوری کنی!

اولین بار قبل از اینکه راهی ِ سفر تعطیلات نوروز نود و سه بشیم،کردستان را از دهن مامان ِ نرگس دیدم و شنیدم.میتونی تصور کنی اون شنیده ها از دهن زنی که خودش و باورهاش را خیلی دوستش داشتم و دارم چقدر برام شیرین و رویایی بود.زنی که شخصیتش برام قابل ستایش و احترام بود و هست و تنها کسی ِ که به خاطرش به نرگس حسادت میکنم.وقتی میون درس خوندن و درس دادن یهو گریز میزد به سرزمین پدریش و از اعتقادات و باورهای مردم اون منطقه و همه ی منظره های بکرش برام حرف میزد،همه ی خستگی م از بین میرفت و من میشدم سرتا پا گوش برای لذت بردن.

وقتی اونجا را به چشم خودم دیدم مطمئن شدم کردستان فراتر و زیباتر از اونهایی بود که مامانِ نرگس گفته بود ولی من با وجود ِاون همه زیبایی،خوشحال نبــــودم!