_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "
_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "

اون یاره مهربانه.....

هوالمحبوب: 

وقتی از دیروز دارم واسش حرف میزنم عصبانی میشه و میگه میمردی به من هم میگفتی نمایشگاهه!بابا به کی و به کی قسم من اول واسه توو نرگس SMS  زدم بعد واسه وابستگانه درجه 2و 3و4و5و درو همسایه وکسبه وهم محله ایها و اطراف واکناف.مگه حالیش میشه؟!حالا مگه نمیخواستی بیای 4تا کتابه رنگ آمیزی  وترانه های درخواستی واسه بچه ات یا کتاب تخم مرغ پزی به شونصدروش واسه خودت بخری؟من یه دونه واست خریدم،دیگه خودکشی نداره!

تا اینو بهش میگم خوشحال میشه و قربون صدقه ام میره و باز مهربون میشه و میخواد از نمایشگاه بگم ومنم تجزیه و تحلیل و کل مشاهداتم رو واسه فرزانه مو به مو میگم......

نمایشگاه کتاب اصفهان دیروز تموم شد.نمایشگاهی با 500غرفه و60000جلدکتاب که به دلیل خستگی وگرسنگی مفرطم متاسفانه نتونستم تمومه کتابها وغرفه ها را بشمارم تا از صحت وسقم این موضوع مطمئن بشم.ان شاءالله سال دیگه!

ازهمون لحظه ی ورودم کلی حالم گرفته شد!یه بنر نصب کرده بودند واسه خریده بن کتاب با کلی توضیحات روش که اگه 1 کلاس سواد دارید  1000تومان بن و اگه 2 کلاس سواد داری 2000و خلاصه بگیرو برو تا n  کلاس سواد چقدر بن بهت میدند و اگه بیسوادی برو بمیر اومدی اینجا چی کار برو 4تا گوسفند بچرون تا هم خدا را خوش بیاد هم بنده ی خدا را!

حالا بیا ثابت کن ما اگه کارت دانشجویی و مدرک داشتیم که میرفتیم وام میگرفتیم از دانشگاه که این وضع و روزمون نشه و اونا هم بگند وقتی دانشگاهتون نمیدونه شما دانشجوش هستید یا نه ما از کجا بدونیم و ماهم تلفن به دست میخوایم زنگ بزنیم به آموزش دانشگاه چهارتا فحش بدیم که  گوشیمون هم  Call Barrier  شده(حال کردی اصطلاح رو!؟)اگه گفتی چرا؟چون یه خوشه یکی از کجا میتونه پول پیدا کنه قبض موبایلش رو بده ،روی داداشش هم حساب نکن چون همینکه پول بهت داده بری کتاب بخری باید تا آخر عمر کنیزیش رو بکنی.(یه آیکونه کوزت با جارویی در دست و آقای تناردیه شلاق به دست بالا سرش!)

خلاصه اینکه فقط تونستم ثابت کنم سواد دارم تا گذاشتند کتابها را تماشا کنم:)

سالن اول کتابهای مذهبی بود.که تنوعش توی 4 تا کتاب ثابت خلاصه میشد.نهج البلاغه،نهج الفصاحه،مفاتیح الجنان و حلیۀ المتقین والبته قرآن در انواع و اقسام سایزها ازذره بینی بگیر تا اندازه یه آپاتمان شونصدطبقه!لازم به ذکره هرچی سایزه قرآن بزرگتر بود طرفداراش بیشتر.نه اینکه فکر کنی به خاطره درشت نوشتنش طرفدار داشت که موقع خوندن راحت باشندها!نه خواهر!به خاطره اینکه جلوه اش بهتر بود و توی طاقچه و کتابخونه خونشون  نما داشت.این تحلیل من نیست ها،از مکالماتی که بینشون ردوبدل میشد شنیدم.

"ما ز قرآن مغز را برداشتیم..............................پوست را بهرخران بگذاشتیم!"

والا چه عرض کنم!من که حس کردم داره در حقه مردم به واسطه ی این غرفه های این سالن اجحاف میشه.چون به جای جذب از طرف عموم حالت دفع داشت البته لازم به ذکره که طرفدارای خاصه خودش رو هم داشت.فکر میکنم کتابهای مذهبی تو این چهارتا کتاب خلاصه نمیشد اونم با چه ترجمه هایی.بسیار سنگین وثقیل که بایدیکی دو ساعت وقت صرف میکردی و یکی یه صفحه از هرکدوم را میخوندی تا دستت بیاد کدوم متن روانتره و تو رو دنباله خودش میکشونه.ساله گذشته واسه خریده یک نهج البلاغه وصحیفه سجادیه  5/2ساعت توی غرقه ای که پراز این کتابها بود وقت صرف کردم تا یه دونه از هرکدوم خریدم اونم با چه مشقتی و امسال دیگه دستم اومده بود و توی نصف این ساعت سهم من از این غرفه یه نهج الفصاحه شد با نثری روان و یه حلیۀالمتقین.البته یه          DVD از سخنرانی های دکتر  الهی قمشه ای و  شریعتی هم گیراوردم.بخشی از این سالن تخصصی بود،یعنی از هرروحانی نامی غرفه ای به پابود که آثارهمون فرد را به فروش میرسوند.لازم به ذکره که غرفه ی مسجدجمکران آثارمتنوعتری داشت ولی همچنان نظرمن بر اینه که مذهب طرفداره خاص نداره و باید از طرف عموم مردم به واسطه ی عملکرد مسئولین این بخش استقبال بشه.

سالن بعدی به مراتب بهتر از بقیه سالن ها بود.نه چون من عاشق تاریخم و آثار ادبی،نه!چون متنوعتر بود وبین خریدنه این یا اون گیر میکردی.البته بگم که کتابها برخلاف تیترهای درشتی که به معرفیشون میپرداخت و تبلیغشون را میکرد چندان به روز هم نبودند وکتاب توی بورس نبودند وبیشتر چون تو انبار مونده بود اینجا فروش میرفت.امسال هم مثل این دو سه سال"هوشنگ یحیی آبادی همراه آثارش اومده بود و داشت علاوه برتوضیح آثارش به مخاطبهاش نحوه ی خوندنه کتابش رو هم توضیح میداد.فک کن داشت میگفت باید این کتاب را نه یک روزه بلکه 15 روز بخونی.(بابا کوتاه بیا داداشه من!)

توی قسمت دیگه ی  این سالن از این کتابهای من میتوانم و تو میتونی و بیا خوب فکر کنیم ومن بهترینم وکی پنیره منو خوردو کی بردوقورباغه را گازبگیروتفکربرتر و این کتابها که وقتی خوندنش تموم میشه مثلا متحول الاحوال میشی،موج میزد.توی کتابهای "یک دقیقه ای" هم کتاب "مادر یک دقیقه ای"عنوانه تازه ای بود!!!!(فک کن مادره یک دقیقه ای!)

غرفه های کودکان شاید تنها بخش فوق العاده ی این نمایشگاه بود.تنوع وتازگی خیلی توش به چشم میخورد توی هرزمینه ای که فکرش رو بکنی.که سهم من از این بخش "یک صدمطلب دانستنی" واسه فاطمه و یه کتاب قصه و یک DVD آهنگ واسه شایانه فرزانه بود.قسمت کتابهای زبان فوق العاده افتضاح بود وهرکی 4تا پوستر زده بودو غرفه ش رو پراز 504 و1100واژه کرده بودبا 4 تا کتابه از تاریخ مصرف گذشته و دیکشنری های نخ نما شده که بیشتر به خاطره نمایی که داشت گول زننده بود.

و اما قسمت تاریخ و ادب!

رمان بورس امسال نمایشگاه توی زمینه سیاسی اجتماعی سه کتاب معروف "جورج اورول"بود.1- دختره کشیش 2- 1984 و3- قلعه ی حیوانات

که تقریبا فروش بالایی داشت چون همه ی افراد مطلع توی این زمینه اون را میخریدند.البته بیشتره افراد به واسطه ی قلعه ی حیوانات سراغ بقیه آثار اورول میرفتند.چون کتابه تامل برانگیز وظریفیه!

رمانهای  تاریخی هم امسال 3تا کتاب رو معرفی کرده بود که برگرفته از داستانهای پاورقی مجله های سیاه و سفید دوران لک لک میرزا بود .1-راسپوتین 2-زنان وحشی آمازون 3- کنیز سفید

که از اونجایی فرصت تعریف کردنه همش رو ندارم بدونید که توی همش "همیشه پای یک زن در میان است" و البته قشنگه.

من عاشق رمانهای تاریخی ام.خوبیش به اینه که اگرچه نویستده از تخیلش برای نوشتن این داستان زیاد استفاده میکنه اما حداقلش اینه که مستند تاریخی و واقعی داره.

عنوان "ادامه ی سینوهه "در سردره اکثره غرفه ها خودنمایی میکردو امسال جای  "سینوهه ی پارسال رو گرفته بود."ادامه ی سینوهه" یا "رامسس"یک پزشک دیگه ی درباره فرعونه که اون هم مثل سینوهه به تشریح فعالیتها و ماوقع دوران سلطنت فرعون میپردازه که درخوره تحسینه البته نه به اندازه ی سینوهه.

توی قسمت تاریخ اروپا هم کتاب "تاریخ"اثر"الزا مورانته" هم بود که رمان  زیبایه که توی قرن 20 بهترین رمان ایتالیا شد که باوجود اینکه خیلی وقت از حضورش تو بازار میگذشت باز هم طرفدار داشت.

امسال توی قسمت ادبیات خارجستون ترجمه جدیده "شازده کوچولو"به چشمم خورد از دو مترجم جدید .که ترجمه "هانیه بنی مطلق"به مراتب بهتر از "حمیدرضا بلوچ "بود.فک کن بلوچ ،گوسفند را بره معنی کرده بود.(واقعا خنده داره!)ولی همچنان من معتقدم توی ترجمه های شازده کوچولو،فعلا "مصطفی رحماندوست"پیشتازه وعالی.(حالا تو بگو رحماندوست مترجمی بلده؟که بله بلده!)

علی ایهاالحال؛کتابهایی که از این سالن خریدم،دوجلد کتاب "مدیر مدرسه"و "خواهرم وعنکبوت"از جلال آل احمد؛"ارواح سرکش"از جبران خلیل جبران؛"بلندی های بادگیر"از امیلی برونته و"سلطانه"از کالین فالکنر که از فروشنده شنیدم قشنگه و دررابطه با دربار عثمانیه.

سالن کتابهای دانشگاهی وکنکور هم افتضاحترین بخش نمایشگاه بود که زرشک بلورین را به خودش اختصاص داد!البته بگم تمامه کتابهای رشته ی من رو داشت.حتی اونایی رو که عمو جعفربرامون خریده بود اونم با 20% تخفیف!!!!(دیدی ضرر کردم؟!)

ساعت خوبی رفتم نمایشگاه وتونستم با دقت کتابها را وارسی کنم وقار وقوره شکمم یادم انداخت دیگه باید یه چیزی بخورم و برم دنباله یه لقمه نون!

نظرات 7 + ارسال نظر
بی تفاوت 1388/12/18 ساعت 11:04

سلام
همه چی زیبا و خوب بود.
فقط اونجاش که.....................................................
باز هم بنویس
سپاسگزارم

:)

من نه منم 1388/12/20 ساعت 11:20

شازده کوچولو ترجمه شاملو یک کتاب منحصر به فرده
تا حالا نخوندی ؟
تازه فایل صوتی اون هم موجوده
یه ذره آپ تو دیت شو
بابا آیکون قشنگ!!

من قراره یه کتاب در مورده خودم بنویسم اسمش رو بذارم "مهتاج خانوم"!
:)
برو ترجمه شاملو رو بخون ببین چرا اسمه کتابش رو وقتی پی در پی میگه شهریار کوچولو ؛گذاشته«شازده کوچولو!"آپ تو دیت!

Dr. 1388/12/20 ساعت 13:30

کافیست مرد جماعت بفهمد نگرانش هستی،دیگر خدا را بنده نیست و یکی را باید استخدام کنی هی افاده هایشان را جمع کند.دست خودشان نیست،خود شیفته اند و اعتماد به نفسشان بی نهایت.دلشان می خواهد فکر کنند تمام دنیا عاشقشان هستند یا روزگاری بوده اند! فرقی نمیکند برادرت باشد یا پسر رفتگره محلتان!استثنا هم ندارد!حسابی و غیر حسابی هم نمیشناسد!
این قسمت از نوشته های قبلیت معرکه بود
همه جا هی تیکه بنداز
تو عوض بشئ نیستی
خوشحالم هنوز کتابخونی
من که نشد برم

نرود میخ آهنین در سنگ
:)

درودهای فراوان به مدیر مسئول وبلاگ:
همکاران محقق عزیز، شمارا دعوت به بازدید از وبلاگ جامعه شناسی ایران http://www.arja.blogsky.com می نمایم و از نقدهای خوبتان دریغ نورزید: نتیجه تضعیف زبان ملی، تجزیه کشوری ـ حکومت جمهوری اسلامی و سوسیالیسم توتالیتاریسم است؟ مقالاتی دیگر با تشکر، کوروش آریامنش:

:)

[ بدون نام ] 1388/12/20 ساعت 23:11

سلام

به به.......
خوب شد آمدی صفا کردی
چه عجب شد که یاده ما کردی
بی وفایی مگر چه عیبی داشت؟
که پشیمان شدی وفا کردی؟
:)

شیتونک 1388/12/22 ساعت 08:06

دعا می کنم غرق باران شوی
چو بوی خوش یاس و ریحان شوی
دعا می کنم در زمستان عشق
بهاری ترین فصل ایمان شوی

دعا میکنم شادوخرم شوی
جدا از غم و دردو ماتم شوی
دعا میکنم یک کمی،نه زیاد
شبیه کسی عین آدم شوی
:)

راد 1388/12/23 ساعت 01:26 http://mar.blogsky.com

سلام دوست عزیز
خیلی باحالی
به ما هم سربزنید

:)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد