_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "
_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "

زمان دلبری دختر بهار....

هوالمحبوب: 

 

بالاخره فروردین تموم شد.

خوب یا بد،زشت یا قشنگ،یکنواخت یا متنوع،بالاخره تموم شد وآخیش!

دوروز پیش زنگ زده و میخوادبعدازظهربریم قدم بزنیم ومن واسه نرفتنم بهونه میارم.میگه چرا این چندوقته اینجوری؟بهش میگم فروردین من رو نمیگیره.

میگه نگران نباش بالاخره یکی پیدا میشه میگیردت! و باهم میزنیم زیره خنده!

این چندوقت خونه بودم.یعنی دوست نداشتم برم بیرون.انگاربه تعطیلات عادت کرده بودم.به موندن در دره ی شعب ابیطالب!مسیر رفت وآمدم خلاصه میشد به آموزشگاه و گاهادفتراحسان.امسال واسه اولین بارمراسم نوروز باستانی با تموم" مایتعلقات به"تو خونمون اجرا شد .هی اومدند آجیلاهامون رو خوردندوعیدی ها روبردندوماهم درجبرانش کوتاهی نکردیم واین مراسمه خنده دار طی 13 روز تموم شدو نیمه دوم هم کج دارومریز گذشت.بعدازتعطیلات رفتم دیدن نفیسه وبالاخره علی کوچولوی نامدار رو دیدم.خیلی کوچولو بود.اندازه یه برگه A4!هیجان زده بودم وشایدتنها اتفاق هیجان برانگیزه فروردین دیدن نفیسه وعلی کوچولو بود.وقتی بغلش کردم گریه ام گرفت.من گریه،نفیسه گریه!یه موجود توی دستای من بود که قراربودسالها زندگی کنه واین راهها ومسیرایی که ما رفتیم روبگذرونه وقصه ای متفاوت از ما بسازه.انگاربچه ی خودم بودوبراش نگران بودم وخوشحال.من با نفیسه خیلی  حس ها رو لمس کرده بودم وبی نهایت دوستش داشتم.هم اون وهم انگار علی کوچولو رو!

بهش گفتم چرا گریه میکنی؟گفت خودت چرا گریه میکنی؟گفتم به خودم مربوطه!گفت اونم به خودم مربوطه وبازخندیدیم وباز علی خواب بودو همچنان اندازه یه برگه A4!بهش میگم باورت میشه مامان شدی؟!مامان شدن فقط یه اسم نیستا.امیدوارم یه مامانه راس راسی باشی وبهش لبخند میزنم و اون اشکاش رو پاک میکنه وباز میخندیم!

دیروزفروردین تموم شدو واسه اختتامیه اش نرگس وفاطمه رو دعوت کردم خونه.خیلی خوش گذشت.فاطمه با دوقلوهاش ،محمدحسام ومحمدحسین که اصلا هم شبیه نبودند اومده بود وما داشتیم بهش نگاه میکردیم که چه جوردنبالشون میدوه وحرص میخوره.دوستای دوره ی پیش دانشگاهی بودیم. نرگس رفت میبد واسه دانشگاه و من هم نایین وفاطمه ازدواج کردوبعدهم دوقلوها وشاید به قول نرگس تنها هنر فاطمه  همین بود!ازدواج وبعدکمک به گسترش نسل بشریت وسنگین کردنه وزن کره ی زمین!

توی این ماه دو،سه تا کتاب خوندم ."بلندیهای بادگیر ازامیلی برونته"و"کوروش بزرگ ومحمدبن عبدالله از مسعودانصاری"که درتاسفم از ذهن محدودومغزکوچیک این آدم!!ودیشب ،همزمان با لحظه ای که فروردین به اردیبهشت پیوند میخورد؛ "کلئوپاترا"رو تموم کردم ."کلئوپاترا "معرکه بوده وبی نهایت دلم میخواد یه باربروم "رم"یا "مصر" وجاهایی که اون دیده رو باچشمام ازنزدیک ببینم .11جلد"تاریخ تمدن ویل دورانت"رو هم از تو اینترنت دانلودکردم تاسرفرصت بشینم بخونم وکلی ذوق دارم  واحساس ثروتمندبودن میکنم!(این روزا از اینترنت متنفرم،سرعت فوق العاده ش آدم رو روانی میکنه!)

بالاخره تموم شد این ماه شاید"نفرین شده"!!!!

نمیدونم چرا ولی این ماه رو دوست ندارم،حتی با اینکه تداعی گره اتفاقهای خوب هم هست.شایدریشه دراون موقعی داره که بچه تربودم!

هرکی منو میشناسه میدونه من عـــــــــــــا شــــــــــــــــــق اردی بهشــــــــــــــــــــــــــــتم!

اردیبهشت

 یعنی: زمان دلبری دختربهار

کزتک چراغ لاله،چراغانی است باغ

وزغنچه های سرخ-

تک تک میان سبزه ،فروزان بودچراغ

وانگه که عاشقانه بپیچدبه دلبری

برشاخ نسترن-

نیلوفری سپید.........

اردیبهشت!فصل گلای صورتی وقرمز!فصل عطربهارنارنج وگلای یاس توی باغچه وفصل بوی خاک بارون خورده وفصل وضع حمل تموم لحظه های قشنگ.

همیشه به خدا درآغازاردیبهشت میگم: طوری نیست من رو توی یه ماه داغ خنده دار به دنیا اووردی؛عوضش اگه قرارشد بمیرم توی این ماه این لطف رو به من بکن تا ناکام ازدنیا نرم!!قول میدم دختره خوبی باشم!

اردی بهشت!یعنی زمان دلبریه دختره بهار.......

توی این ماه همه چی به اوج زیبایی خودش میرسه و این ماه واسه من تداعی گره تمام لحظه های قشنگه زندگیمه.روزهایی که گذشت و روزهایی که قراره بیاد وبه تمام آدمهای اردیبهشتیه زندگیم که شروعشون با حضوراین ماه متقارنه حسادت میکنم وتولد همشون مبارک!

تولد"جناب سرهنگ"،"بابای نرگس(جناب تیمسار!)"؛«آقا غلام؛"رضوان"،«غزل کوچولو»"فروه عمه"،«امین(پسره عمه!!!!)؛"فاطمه ی عزیزم"،"بچه ی جناب سرهنگ"،"آزیتا"،"آرین"،«علیرضا؛"مریم" ،"امیر مامان!"و سالگرد ازدواج "فریبای عمه"،"فرزانه"،"نازنین"،"بهناز" وزادروزه لحظه های قشنگه تمومه آدمهای زندگیم!

(حال کردی حضورذهن رو!من تقویم تاریخم! هرکی اسمش جامونده بگه!)

تک تک لحظه های این ماه پرازحس قشنگیه.پراز خاطره های قشنگ وپراز حضور!پرازیک حضور مقدس که یه روزی هویدا میشه.

جمعه روزه "اصفهان" و15 اردی بهشت هم روزه" شیراز" وتمومه این ماه روزه "مــــــــــــــن"!

شهرداری توراصفهان گردی اون هم رایگان گذاشته به مدت 10 روز و"گل بودوبه سبزه نیز آراسته شد"وقراره اگه خدا بخوادوگوش شیطون کروچشمش هم هرجورصلاح میدونید بعدثبت نام با بروبچ، اصفهانی را بگردیم واز سوراخ سنبه هاش سردربیاریم بعد هم کلی پز بدیم!!

اردی بهشت همگی مبارک وتوی قشنگترین لحظه های این ماه با قشنگترین آرزوها من رو یادتون نره!

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پ.ن:1.این یه عکس اردیبهشتی از دشت خوانسار.سال 1386که یه روز ابری وفوق العاده بودوبا بچه ها رفته بودیم اردو.اونکه داره خاطره تعریف میکنه، منم!دیدیش؟! 

 

2.مرسی زینب جون !میگند هرکی به هرقومی شوهرکرد جزء همون قوم میشه.ما که ندیدیم،شنیدیم!شما انکارکن!میدونی دومین کسی هستی که  بهم میگی"نیش عقرب نه از ره کین است "  .خوشمان آمد!مر(29+1)

نظرات 15 + ارسال نظر
خنگول 1389/02/01 ساعت 15:52 http://khengoolia.blogfa.com

سلام
میگم من فک میکردم خودم روده ام درازه
راستی یادم رفت نوشته هاتو با لهجه اصفهانی بخونم
اخه اولش که نمیدونستم بچه ی اصفانی(اصفهان با لحجه غلیظ اصفهانی شایدم نجف بادی)
و
عکستم که همه اش بکگرانده

اجازه نده هیچکس بهت بقبولونه غیراز اونی هستی که فکر میکنی!
درخوش سخن بودنه من ودر روده درازیه خودت شک نکن!
:)
عکس همش گرانده!بک نداره!
:)

[ بدون نام ] 1389/02/01 ساعت 15:59

زرشک اینجا هم که نظراتش باید تایید بشه

چلو مرغ،میخوای دیگه تائید نشه!
:)

بی تفاوت 1389/02/01 ساعت 16:24

سلام
همه چی زیبا و خوب بود.
فقط اونجاش که.....................................................
باز هم بنویس
سپاسگزارم

حق با شماست!
:)

شیطونک 1389/02/02 ساعت 13:55

سلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــام
غلام عمت جا مونده/نه اینکه جامونده/جـــــــــــــــــــــا مونده/آخه امسال میره تو هفتاد سال

تولد 47 سالگیه آقا غلام هم مبارک
:)

عمه معصوم 1389/02/02 ساعت 19:49

تولد آقاغلام را ننوشتی تولد امبن آقاوعلیرضا به ترتیب دوم وچندم وهجدهم اردیبهشت

۴کریم عمه خانوم!
تولد آقا امین رو به اعظم جون و تولد آقا علیرضا رو به فرزانه ی عزیزم تبریک میگم.خوش به حالشون
:)

من نه منم 1389/02/03 ساعت 01:22

پس چرا تولد من رو اون آخر ماخرا نوشتی؟
اینجام پارتی بازیه؟
کادو تولد یادت نره لوطی!
ترجیحا ماچ هم قبوله

از مامانت بپرس چرا دیرتر ازبقیه تو رو به دنیا اورده!
به بابا میگم کادوت روبده!!!
؛)

زهرا 1389/02/03 ساعت 07:59

سلام گلابتوم - مثل همیشه کولاکی خانومی . همش از دوستای پیش دانشگاهیت یاد می کنی از دوستای دبیرستانیت هم یاد کن.
عزیزم ۱۵ اردیبهشت با صمیم قلبم دعوتت می کنم بیای شیراز چون معرکه است کلا به قول تو اردیبهشت معرکه است.
جات خالی ۲ روز پیش روز سعدی بود و چند روز پیش هم کلی شاعر اومده بودند شیراز - چرا افتخار ندادی بیای باهاشون ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟//
دوست دارم گلی خیلی زیاد

ازجان طمع بریدن،آسان بود ولیکن
ازسوم ریاضی،مشکل توان بریدن!
:)
خوش به حالت،ما دیگه کرک وپرمون ریخته وحفظ ظاهرمیکنیم آبجی!
4کریم بدجور
:)

شیطونک 1389/02/03 ساعت 22:54

´´´´´´´´´´´´´,;****,´´´´
´´´´´´´´´´´´,*¨¨,“¨¨*,´´´
´´´´´´´´´´´,**¨¨¨@“;“;;-…
´´´´´´´´´-,¨**¨¨¨¨“)““-““““
´´´´´´´´//,***¨¨¨¨*
´´´´´´´(,(**/*“¨““¨¨*
´´´´´´,(,¨¨¨¨¨¨¨¨¨¨¨ *
´´´´´,(, ??????¨¨¨¨¨”¨*
´´´´,(,****.:)*¨¨¨¨¨¨*
´´´((,*****)¨¨¨¨¨¨¨*
´´,(,***/*)¨*¨¨¨¨,¨*
´´,***/*)¨*¨¨,¨*
´)*/*)*)*¨¨*
/**)**¨¨“\\)\\)
*/*¨¨¨¨,...)!))!).
“,¨¨¨¨_)--“--“------/_.
----000000___00000
_0000000000000000
_0000000000000000
__00000000000000
____00000000000
_______00000
_________0
________*__000000___00000
_______*__0000000000000000
______*___0000000000000000
______*____00000000000000
_______*_____00000000000
________*_______00000
_________*________0
_000000___00000___*
0000000000000000___*
0000000000000000____*
_00000000000000_____*
___00000000000_____*
____ 000000_______*
________0________*
________*__000000___00000
_______*__0000000000000000
______*___0000000000000000
______*____00000000000000
______*______00000000000
_______*________00000
________*_________0

من مرده این هنرنماییتم
!
اخلاقت رو خوب کنی تا بسپارم بسونندت!
:)

شیطونک 1389/02/03 ساعت 22:55

✿★•’✿★•’✿★•’✿★•’
✿★•’✿★•’✿★•’✿★•’
✿★•’✿★•’✿★•’✿★•’

-♥
--♥
---♥
-----♥
-------♥
--------♥
---------♥
-----------♥
-------------♥
,•’``’•,•’``’•,
.’•,`’•,*,•’`,•’
....`’•,,•’`
،،،،،،،،،،،،¨€¨€¨€¨€¨€
،،،،،،،،،،¨€¨€▒▒▒¨€¨€
،،،،،،،،¨€▒▒▒▒▒▒¨€¨€
،،،،،،،،¨€▒▒▒▒▒▒▒¨€¨€
،،،،،،¨€¨€▒▒▒¨ˆ¨ˆ¨ˆ▒▒¨€¨€،،،،¨€
،،،،،،¨€▒▒▒¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ▒▒▒¨€،،،،،،¨€
،،،،¨€¨€▒▒▒¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ▒▒¨€،،،،،،¨€
،،،،¨€▒▒▒¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ▒▒¨€،،،،،،¨€
،،،،¨€▒▒▒¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ▒▒¨€،،¨€¨€¨€¨€¨€¨€¨€¨€
،،،،¨€¨€▒▒¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ▒▒¨€،،¨€¨€¨€¨€¨€،،،،¨€
،،،،،،¨€▒▒▒¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ▒▒▒¨€¨€¨€¨€¨€¨€
،،،،،،¨€¨€▒▒▒¨ˆ¨ˆ▒▒▒¨€¨€¨€¨€¨€¨€¨€¨€¨€¨€¨€¨€¨€¨€¨€¨€¨€
،،،،¨€¨€¨€¨€▒▒▒▒▒▒¨€¨€¨€¨€¨€¨€▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒¨€¨€¨€
،،¨€¨€▒▒¨€¨€▒▒▒▒¨€¨€¨€¨€¨€¨€▒▒▒¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ▒▒▒▒▒¨€¨€
¨€¨€▒▒▒▒¨€¨€▒▒¨€¨€¨€¨€¨€¨€▒▒▒¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ▒▒▒▒¨€¨€
¨€▒▒▒▒▒▒¨€¨€¨€¨€¨€¨€¨€¨€▒▒▒¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ▒▒▒▒¨€
¨€▒▒▒▒▒▒▒▒¨€¨€¨€¨€¨€▒▒▒¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ▒▒▒▒¨€¨€
¨€¨€▒▒▒▒▒▒¨€¨€¨€¨€¨€▒▒▒▒¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ▒▒▒¨€¨€¨€
،،¨€¨€▒▒▒▒▒¨€¨€¨€▒¨€¨€▒▒▒▒¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ¨ˆ▒▒▒▒¨€¨€
،،،،¨€¨€¨€¨€¨€¨€¨€▒▒▒▒¨€¨€▒▒▒▒▒▒▒▒▒¨€¨€¨€¨€
،،،،،،،،،،،،¨€▒▒▒▒▒▒▒¨€¨€¨€¨€¨€¨€¨€¨€¨€¨€
،،،،،،،،،،،،¨€¨€▒▒▒▒▒▒▒¨€¨€
،،،،،،،،،،،،،،¨€¨€▒▒▒▒▒▒¨€¨€
،،،،،،،،،،،،،،،،¨€¨€▒▒▒▒¨€¨€
،،،،،،،،،،،،،،،،،،¨€ ¨€¨€¨€¨€
,•’``’•,•’``’•,
.’•,`’•,*,•’`,•’
....`’•,,•’`
-----------♥
---------♥
--------♥
-------♥
-----♥
---♥
--♥
-♥

✿★•’✿★•’✿★•’✿★•’
✿★•’✿★•’✿★•’✿★•’
✿★•’✿★•’✿★•’✿★•’

ما خونوادگی هنرمندیم!
؛)

[ بدون نام ] 1389/02/04 ساعت 09:13

۱- به به ....اول که تاپیکو دیدم فکر کردم که فروردینو میگی "دلبری دختر بهار" با خودم گفتم پس اردیبهشت پرکرشمه ی مست وحشی من چی؟ ولی بعد که خوندم دیدم توصیف فصل محبوب منه و "جانا سخن از زبان مامیگویی!"

با اردیبهشت دردامن گلهای قمصر و باغها و چشمه سارهای نطنز و دشتهای مغرور بختیاری با دنیایی از شقایق وحشی و لاله های واژگون کوهرنگ وتپه های گلگون اورامانات و پاوه کرمانشاه مملو از گلهای وحشی و درختچه های بلوط و..."بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک
شاخه‌های شسته، باران‌خورده، پاک
آسمان آبی وابر سپید،
برگ‌های سبز بید،‌
عطر نرگس، رقص باد،
نغمه شوق پرستوهای شاد،
خلوت گرم کبوترهای مست، …خوش بحال روزگار!"--و وایییییی که هرچی از این زمان از طبیعت بگم کم گفتم...--آدم با سلول سلول وجودش لمس میکنه که حقیقتا حقیقت حز زیبایی نیست و زیبایی عین حقیقته و حقیقت همان خوشی محض است...

2-کاملا موافقم باهات و می پذیرم...هرچند که آبان ماه منه و نمادآبان همانا عقرب! ؛)

wow!
با اینکه من هیچ حسی نسبت به آبان ندارم اما تولد چیزی نیست که بشه بی تفاوت ازش گذشت
تولدت حتی تویه یه ماهه بی مزه،پیشاپیش مبارک
پس اسمت کو؟
:)

زی زی 1389/02/04 ساعت 12:56

ضمن تقدیر و تشکر اززحمات شما،بدین وسیله مراتب پاچه خواری خود را می رسانم:)

پذیرفتیم!
برو حسابداری فاکتورت رو بگیر!
:)

زی زی 1389/02/04 ساعت 15:44

wow
اسمم نیومده که...من صاحب همون comment در وصف دلبری دختر بهار می باشم ؛)

فایلها رو واست فرستادم صاحب همون کامنت دروصف دختر بهار!
:)

[ بدون نام ] 1389/02/04 ساعت 20:47

همیشه آدم رو غافلگیر میکنی
کی می خوای عوض بشی بچه؟

نچ!
:)

بی نام ونشان 1389/02/04 ساعت 21:10

همش بهت حسودیم میشد
آدمی که دنبال هربهونه ی کوچیکی میگرده که خوشحال باشه ومیشه باید آدم بزرگ وخوشبختی باشه
اردیبهشتت مبارک

ازهمون روزه اول هم ازچشات معلوم بود حسووووودی!
درحسرت چنگول زدنت گربه ترینم!(با اجازه سد رضا وتحریف در جمله ی نغزشون!)
ِ؛)

بنام دخترم رعنا 1389/02/05 ساعت 08:05

توصیف شما از اردیبهشت حظ کردنی بود.معمولا بهترین فصل برای طبیعت گردی ایران عزیز اردیبهشته.دعا کن امسالم بتونم مثل سالای قبل یه جایی برم ُبا عکسی که شما گذاشتی وسوسه شدم یه با دیگه برم دیدن لاله های واژگون...تولد غزل منم اردیبهشته ابجی(۳/۲/۱۳۸۱)
همیشه خوش باشی شادان تولدتون مبارک.شادا شاد...

4کریم!
تولد غزل شما هم مبارک باشه
:)
آهنگ شما هم وسوسه برانگیز بودها!!!!
حالا دستاااااااااا!
؛)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد