_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "
_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "

پس بالاخره شکست؟!...

هوالمحبوب: 

حرفم این بود:"دوستی و روابط آدمها مثل طناب میمونه که دوتا آدم دوطرفش رو گرفتندو به هم ربط دارند که ما بهش میگیم رابطه!وقتی این طناب  هرچندمحکم پاره شد وما اسمش رو گذاشتیم قهر یا دلخوری،باگره زدن مجدد این طناب ، دوسرطناب به هم نزدیک تر میشه وفاصله کوتاهتر میشه،تا جاییکه که دیگه اون گره به چشم نمیاد"!اون موقع ما میگیم دوستی ها عمیق تر شده که البته بیشترمواقع اینطور بوده!ودوستی های عمیق از یه کدورت کوچیک وشاید هم شدید شروع شده.

اما گاهی رابطه ها مثل یه ظرف خوشگل میمونه!قابل توجه خانومها که ظرفهای توی ویترینشون به جونشون بسته ! ارزش این ظرف به پولیه که واسش پرداختی.همونطور که به قول شازده کوچولو ارزش دوست به عمریه که واسش صرف کردی.لازم نیست کاری واسش کرده باشی یا واست کرده باشه ، مهم عمره که ارزشمندترین چیزه و ما ازش به عنوان  عمر دوستی  یادمیکنیم. مثل همون ظرفه که علاوه بر قیمت مادیش هرچی قدیمی تر باشه ارزشمندتره با اینکه شاید حتی قیمت چندانی نداره وصرفا "مامان بزرگ خدابیامرزم اینو وقتی تو تازه به دنیا اومده بودی ، شب چله واسم چشم روشنی  اوورده بود!!!!!"

می عرضیدم(عرض میکردم!)،وقتی این ظرف ظریفه زیبای اصل و ارزشمند می افته و میشکنه،دنیا به چشمت تیره و تار میشه و میخوای دنیا نباشه.حالا هرچی هرکس بهت میرسه میگه که "بابا این یه ظرفه!فدا سرت!خوبه ضرر به جونت نخورده" و غیره وذلک....تو به گوشت نمیره که نمیره وتموم خاطرات و روزایی که باهاش گذروندی رو به یاد میاری و آی نه نه م،وای نه نه ام راه میندازی و هی بلند بلند روضه میخونی و سوگ سیاوش واسش میگیری!و هی تیکه هاش رو دستت میگیری و عر میزنی!!!

بعد یه شیر پاک خورده ای انواع و اقسام وسایل تعمیر روبهت معرفی میکنه و بالاخره یکیش کارگر میشه و تیکه های این ظرف ظریف به هم پیوند میخوره وتو هم مثلا خوشحالی که باز داریش،اگرچه عین روز اولش نیست!

تا اینکه بالاخره یه روز،یه جایی،یه وقتی ،توسط یه کسی ،یه دستی بهش میخوره(شایدهم بدون دست وشاید با وزش نسیم وشاید هم بدون هیچ حرکت جنبنده ای! ) و شترق ق ق ق ق ق ق!

تو هم داری با تلفن حرف میزنی ،صورتت رو بر میگردونی وخونسرد میگی:"پس بالاخره شکست؟؟!!!!"

وادامه ی مکالمه ی تلفنی!!!!!!!!!! 

************* **********************

پ.ن:توی اوج قشنگیای اردیبهشت و دل پراز التهاب وفکر آشفته ووجودمملواز احساسات متناقض من،صبرقشنگترین آرزوست برای عموقاسم.  

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد