_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "
_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "

بزرگ شدنت مبارک قهرمان!

 هوالمحبوب:

 

میرم توی یاهو میل وCompose رو میزنم کهE-mail بفرستم.بعد به خودم میگم:"چرا؟؟؟؟"

Sign out میشم وباز میرم تو فکر! این بارمیرم توی وبلاگ قبلیه،جایی که سطرسطرش بدونه اینکه بخوام من رو یاده یه حسه تلخ میندازه .اصلا واسه اینکه دیگه تلخیها رو از یادببرم؛اون آخرش که میگند همه چی خوب تموم میشه، یه Goodlady بازشد به چه ابهتی!!!

یادته میگفتی Goodlady خیلی توش تشخص هست و به من نمیخوره وآدم فکر میکنه با یه آدم مودبه خانوم  سروکار داره و من میگفتم آدمها دقیقا اون چیزی رو که نیستند فریادوتکرار میکنند تا باورش کنند!/ /مثلا مظلوم نمایی میکردم و فروتنی؛ تا تو بگی اختیار داری،این چه حرفیه!وتو هم بدجنس تر از من با یه حالتی میگفتی:خُـــــــــــــــــــوب!"

شعرتولدت رو میخونم وکلی از خودم خوشم میاد!چقدر با استعداد بودم ها!وتویی که مثلا خدای تشکروتحسین وانگیزه بودی، واسه  این همه ذوق وقریحه که ترکونده بودم یه  ایول هم نگفتی و از همونجا یهو استعدادم سوخت شدوحروم شدم!!!!!!!!!یادم می افته خودت گفتی مگه  آدم باید واسه کاری که میکنه انتظاره  تحسین داشته باشه؟!!حالا  که دیگه ذوق شعرم کور شده وفایده نداره،اصرار نکن!!!فک کنم دیگه کم کم دارم مثل تو دچار نسیان میشم!شعر،شعر،شعر! وآرزوی "میتی کومون" که درجهت به ثمر نشستنه  من به بادرفت

وای از دست شاعری مردم

آبرو من زشاعران بردم

کاش میشد ز شعر توبه نمود

توبه کردم،خدا! شکر خوردم! 

 

منصرف میشم توی اون وبلاگ چیزی بنویسم.میدونی؟وقتی حس کنم حواس بقیه به حرفام نیست وزیرذره بین نیستم و میتونم هرچی بخوام بگم ، سر گله کردنم هم باز میشه.اینجا بهتره .هزارتا چشم به  دهن منه.فقط میشه بحث در مورده اتفاقی که داره می افته کردواینکه من چیزی از دیروزها یادم نیست!اینجوری  به خانوم بودن هم میتونم تظاهربکنم (!!). تمام اردیبهشت های بودنت رو مرور میکنم و لبخند میزنم.به خودم میگم:" قرار نیست جور خاصی رفتار کنی.قراره مثل خودت رفتار کنی.عین اونی که خودت بهت دستور میده.به  عکس العملها کاری نداشته باش.(مثل قانون گاوی که بی تفاوت میگه!)وفقط مطمئن باش کارت درسته."

 هرکی ندونه تو که میدونی تولد وطلوع واسه من مقدسه.

آدمها متفاوتند وهمین تفاوت هاست که از ما اونی که هستیم رو میسازه.لازم نیست به همه ،همه چی رو توضیح بدی و یا حتما براساس عملی که دیدی عکس العمل نشون بدی.آدمها با هم فرق میکنند.واسه همین من میشم الی و تو میشی.........

اینجا مینویسم.میخوام همه بدونند سالروز طلوعته.یه جاهایی آدم محدودیت صحبت کردن داره و یه جاهایی نه.یه وقتایی حتی اگه بخوای تظاهر کنی قانون سوم نیوتن مزخرفه یا وجود نداره یه سری رفتارها رو حتی اگه بخوای نمیتونی از خودت نشون بدی ولی همه جا  وهمیشه  حتی بدون علم بر هیچ قانون فیزیکی ،میشه تولد یک دوست رو تبریک گفت.امشب تمام اعمال تولدت، طبق آداب و سنن من اجرا شد.مبارکه.با یه دنیا پر از آرزوهای قشنگ مبارکه.

بدجنسی میکنم و خدا رو امشب برخلاف گذشته ازت قرض میگیرم.امشب شبه منه یا تو؟! 

(صدام رو صاف میکنم،انگار که میخوام دکلمه بخونم.......!)  

 

**بزرگ شدی قهرمان

بزرگ شدی و من کوچک دارم پا به پای شمع تولدت آب میشوم

منت سرتقویم هایمان گذاشتی، بهار راخجالت دادی واردیبهشت را که زمان دلبری دختراوست سرافراز کردی  و عدد هفده را تا ابد شرمنده ی خود ساختی.. خوش آمدی!قدم روی چشم عدد هفده گذاشتی ودستی هم برسر اردیبهشت ماه کشیدی.اردیبهشت تاب تحمل این همه خوشی را ندارد.نکند مثل من ظریفت نداشته باشد؟!کاش طاقت بیاورد!امسال منت سر روز جمعه گذاشتی......جمعه!....هم آن که شعرها برایش سروده اند وامید بر طلوع کسی دیگر است.تو که میدانی تمام اتفاقها نشانه است.حتما آمدنت در این روزهم نشانه ای برای خوش یمنیه روزهای آتی است.امسال جمعه آمده ای و او هم.........

هم او که میگفتی التماس برای آمدنش بهترین دعای اهالیه زمین است.جمعه آمدی !جمعه خوش اقبال است یاتو؟منتی است بر سر جمعه!دیگر روزها دق نکنند خوب است .*  

 

 

 

می خواستم کاری کنم،دلت پر از خنده بشه

هر کجا هرچی عدد هفدهه شرمنده بشه..... 

 

 یه خاطره بگم؟......

تولدت مبارک