_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "
_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "

یک عددCase Study موجود است!

هوالمحبوب: 

 

از خواب پا میشم ،دوش میگیرم ویه املت مشتی با سالاد واسه صبحانه آماده میکنم و همراه با آهنگ مهران زاهدی خوشحال و خرم تناول میکنم و به سخنان خانوم خونه گوش میدم و لبخند زنان سر تکون میدم وگاهی توی اوج آهنگ باهاش بلند همراهی میکنم ویه چهچهی میزنم عجیب وانگار نه انگار یکی داره برامون مینطقه!  

"یک دم از خیاااااااال من.........نمی روی ای غزال من........دگر چه پرسی زحال من.......تا هستم 

 من اسیر کوی توام.......در آرزوی توام.......اگر تورا جویم....حدیث دل گویم ...بگو کجایی؟....به 

 دست تو دادم.......دل پریشانم.......دگرچه خواهی......فتاده ام از پا......بگو که ازجانم........دگر چه خواهی؟؟؟!" 

من با این آهنگ حالت عادی ندارم!انگارنذر دارم حتما یا باهاش خوشحال وسرمست باشم یا   

 گریه کنم.وچون حالا زمانی واسه اشک وناله وزاری ندارم گزینه ی اول رو انتخاب میکنم!!همچین  

با  صدای خشدارم می آوازم که به سرفه می افتم.یک هفته روی صدام کارکردم ها!بازگویا همه 

 نقش برآب شد !!!آخه چندروزه گذشته به دلیل سرما خوردگی چنان صدایی از ما گرفته شد  که 

 حسودان ومعاندان جشنی برپاکرده بودند چنان!که به حول وقوه ی الهی باز زمستون تموم 

 شدوروسیاهی به زغال ماند وبلبل گلستان معرفت چهچهه اش رو از نوآغازید!!به به!بزن زنگو! 

 خلاصه چنان مشعوفم وسرخوش که نگو ونپرس!! 

حزن وشادی تلفیق شده وآماده ی شروع یک صبح دلپذیر که یهو خانوم یادآورمیشند:"پَ کِی میری  دفتر!؟!" وتازه یادم می افته وای ی ی ی ی ی ی!دیر شد! 

 

"کـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی رود رخ ماهت از نظرم ،نظرم......به غیر نامت کی نام دگر 

 ببرم....اگر تورا جویم.....حدیث دل گویم....بگو......." 

 

که دیگه بقیه موسیقی رو نمیشنوم ،چون پریدم پایین توی اتاقم و دارم تند تند لباس 

 میپوشم.دکمه های مانتوم رو توی کوچه میبندم وبند کفشم رو توی راه سفت میکنم!متنفرم از 

 تاکسی گرفتن ولی مجبورم!هرچی باشه درسته دارم توی دفتر احسان کار میکنم ولی قرار 

 نیست لنگه ظهربرسم وگوشم رو واسه شنیدن شماتت آماده کنم !باید پیه ی استشمام بوی 

 سیگار و شنیدن موزیک "دیشب با هم دسته جمعی رفته بودیم  زیارت........"وغرزدنه راننده 

 وبلندبلند صحبت کردن با موبایل بغل دستیم وهمجواری با یه آدم گنده که تا نفس میکشه 

 میخوای خفه بشی تازه اگه شانس بیاری و مرد نباشه(!)وپس نگرفتنه بقیه ی پول خوردم ومهمتر از همه پرداخت کرایه ی ثقیل تاکسی رو به تنم بمالم!  

تا سوار تاکسی میشم،حس خوبی من رو میگیره!یه بوی خوشبوی لایتی تو فضای تاکسی میاد! 

حس تبلیغ ادکلن Nice  رو دارم!صدای "چهارفصل ویوالدی" کل فضای کوچیک ومحصور تاکسی رو 

 پرکرده!فک میکنم اشتباهی سوار شدم،اما مطمئنم سوارتاکسی شدم!فلش بک میزنم که ببینم  آرم تاکسی رو روی ماشین دیدم یا نه؟!ومطمئنم دیدم!قبل از اینکه بخوام حرکتی بکنم ویا مقصدم رو بگم،صورتش رو برمیگردونه ومیپرسه:"دخترم!کجا پیاده میشی؟!"به نظر 56 یا 7 ساله میاد. موهای جوگندمی داره،بیشترش سفیده تا سیاه.پوست گندمی وچشمای تیره که یه جورخاصی برق میزنه!انگارچشماش داره میخنده! 

نکنه بازاریابی  فلیپ کاتلر رو خونده که میدونه باید چه طور رفتارکنه؟! 

مطمئنم صدام حالت عادی نداره وبیشتر صدام متعجبه تا نگاهم!می گم:"نرسیده به احمدآبادپیاده میشم!" 

اوج آهنگه ،نرم وسبک ودلنشین! 

دوتا خانوم کنارم نشستند ویه آقا روی صندلی جلو،کمربندش رو هم بسته!آقا توی مسیر پیاده 

 میشه ویه آقای سیگار به دست میاد جلو!

من نمیدونم اول صبحی چی خورده که باید با سیگارهضم بشه!   I HATE IT 

راننده مودبانه میخواد که سیگارش رو خاموش کنه وسوار بشه،چون مزاحم بقیه ی مسافراست!! 

اینقدرلحنش مودبانه است که قدرت تهاجم رو از طرف میگیره وسیگارش رو پرت میکنه ومیگه 

 محض گل روی شما!راننده میگه کاش کمربندتون رو میبستید که خیالم از بابت سلامتیتون راحت باشه. وکیه که به ندای آدمهایی که نگرانش هستند پاسخ نده؟! 

اینقدرحس خوبی دارم که نگو!یه صدای آرامش بخش!یه بوی خوش!یه فضای آروم!جای آقای قاسمی خالی که بگیره  بخوابه!!!! 

غرق در حس خوبم هستم که متوجه میشم از مقصدم عبور کردم،دستپاچه میگم :"آقا نگه دارید! 

خیلی رد شدیم!"چشماش رو ازتوآینه میبینم که میخنده !انگار عادت داره!نگه میداره وپول رو ازم میگیره!

کرایه 250 تومان میشه و من پول خورد ندارم و 1000تومن بهش میدم..یه 500 تومنی ویه 200 تومنی توی دستشه وداره دنبال 50 تومنی توی سکه هاش میگرده! 

بهش میگم:نیازی نیست!بقیه اش مال خودتون!!!!!!" 

پیاده میشم وبقیه ی راه رو برمیگردم!فکرکنم اونقدرها هم مهم نیست دیربرسم! 

 

  دکترحسینی!فک کنم دیگه راستی راستی  باید توی کتابت در مورد اصفهانی ها تجدیدنظر کنی! من باب مثال عرض میکنم!

نظرات 10 + ارسال نظر

سلام دوست خوبم
خوشحال میشم من رو لینک کنی......
بهم خبر بده تا من هم شما رو لینک کنم....

ok
:)

سلام
ایول این آهنگو خیلی دوس دارم
الان چند بار خوندم حفظ شم

از طرز نوشتنت خوشمان میاید

تا احمد آباد که۲۰۰ تومن میشه!!
گرون شد :(

از کجا تا احمد آباد۲۰۰تومنه؟
شده کورسی ۱۲۵ تومنُ .البته اگه پول خورد داشته باشی
وگرنه ۱۵۰ تومن
۲*۱۲۵=۲۵۰
got it?!
:)

فیلیپ کاتلر 1389/02/24 ساعت 00:49

توهم زده نشی که خسیس نیستید
این نشون میده که اصل بازاریابی درست میگه که برای خدمات خوب هرکسی حاضره پول بده.کتابم را خوب بخون
:)

اصل حرف همینه:
اصفهانی جماعت پول مفت به کسی نمیده!
کتابتون رو ان شالله واسه امتحان!
:)

جعفر 1389/02/26 ساعت 00:02

سلام
من باب مثال فردا ژس فردا که افتادی بهت میگم
من باب مثال ۲
من باب مثال ۴
یا حتی من باب مثال ۰
خدانگهدار من باب مثال البته!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

من باب مثال اگه نیفتادم چی؟!
منظور از ژس همون پس هست دیگه؟
:)

زهرا 1389/02/28 ساعت 22:31

ایول اصفهانی باانصاف هم پیدا شد البته به استثنا تو و خانواده محترم و سمیه و خانواده محترم
دوست دارم دوسی با این بیان شیوات

یا من یا هیچکسه دیگه!
:)

زمزمه 1389/02/30 ساعت 08:58

پاشدی یه املت خوردی.اون هم با سالاد اول صبح!!!!!!!!!!!!!
مهران زاهدی و نی نای نای هم گوش دادی
با مامانت هم کلی خوش وبش کردی
بعد هم زدی از خونه بیرون
اگه تو این موقعیت مامای گاو و عر عر الاغ را هم گوش میدادی به گوشت خوش آیند بود.دیگه ویوالدی که بماند
تو اصلا میدونی ویوالدی چیه؟
خوشی زده زیره دلتون به خدا
اصفهانیا با کلاس شدند!

راستی ویوالدی چیه؟؟؟؟
نه اتفاقا !با کمبود کلاس مواجهیم
نیازمندکمک مردمی در طرح احداث کلاس هستیم
:/
اشتر به شعر عرب-در حالت است وطرب
گرطبع نیست تورا-کژطبع جانوری!
(باز بگید ادبیاتت رو عوض کن!)

الی-یک دختر خوب! 1389/02/30 ساعت 10:14

ما نگوئیم بدو میل به ناحق نکنیم

جامه کس سیه و دلق خود ازرق نکنیم

عیب درویش وتوانگر به کم و بیش بد است

کار بد مصلحت آن است که مطلق نکنیم

رقم مغلطه بر دفتر دانش نزنیم

سرّ حق بر ورق شعبده ملحق نکنیم

شاه اگر جرعه رندان نه بحرمت نوشد

التفاتش به می صاف مروق نکنیم

خوش برانیم جهان در نظر راهروان

فکر اسب سیه و زین مغرّق نکنیم

آسمان کشتی ارباب هنر می شکند

تکیه آن به که براین بحرمعلّق نکنیم

گر بدی گفت حسودی و رفیقی رنجید

گوتو خوش باش که ما گوش به احمق نکنیم

حافظ ار خصم خطا گفت نگیریم بر او

ور بحق گفت جدل با سخن حق نکنیم
-----------------------------------------

اگه خودم واسه خودم این شعر رو نمیخوندم میترکیدم!

سلام
پس چرا آپ نمیکنی دختر؟!

خوشحال میشم شونصدتا از شعرهاتو بخونم
:)

ممنون اومدی تو بن بست ما همشهری

دفه بد که میام باید آپ کرده باشیااا (اخم)

چشم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
:)
(آیکون بیشین بینیم بابا!!!!)
:)
من کلهم از بن بست خوشم میاد!

بسه سرم رفت..انگار داخل حموم می خونی! "ضد حال زدم آره؟"

ضدحال؟عمرا!ما خاطرمون از خودمون جمعه آبجی!(جمعه نه ها!جمع ه!)
من تو تست صدا از 85،100اوردم؟!
CDش هم موجوده!واللا!
:)

well egucated 1389/03/07 ساعت 02:08

انگار عمو جعفر واقعا این کتابو خسته خونده ها
عمو یادت نره سر امتحان زبان ...خلاصه دیگه!
حالا وقت تلافیه

آب حوض که میکشیدیم!اطلاع رسانی هم میکنیم!
بد نیستم خوبم،شما خوبی؟شکر!!!!!
:)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد