_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "
_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "

بهم کمک نمیکنه....

هوالمحبوب:

 

قراره زود بخوابم...فردا یه عالمه کار دارم باید برم تهران وبشینم توی یه کنفرانس لعنتی که مثلا فلان سخنران اندر مباحث مارکتینگ یه سری راه کارها ودرسهایی که خونده بره بالا منبر واحتمالا من هم چون میخوام نشون بدم آدمه فرهیخته ای هستم هی مثل بز اخفش سر تکون بدم وهی نت برداری کنم وهی مثلا مستفیض بشم برگردم خونه مثلا دست پر برم شرکت وکلی نشون بدم حال کردم..... 

خسته م... 

بغضم هی مثل چوب پنبه میاد بالا ومن هی هلش میدم پایین.... 

دلم واسه خیلی خیلی قدیما تنگ شده.... 

واسه اون روزا که توی حیاط مینشستیم وبا احسان و مامانی و نازی بستنی میخوردی وبعد مامانی گوشت چرخ کرده ها رو میریخت توی کاسه کنار باغچه مینشست وتوش آردنخودچی وسیب زمینی وپیاز رنده شده میریخت ونمک و زردچوبه اضافه میکرد و ورز میداد که واسه شب کتلت بپزه ومن واحسان دور حیاط دوچرخه سواری میکردیم..... 

واسه اون روزا که حوض را پره آب میکردیم وظهرای تابستون با احسان والناز میپریدیم توش و کلی شنا میکردیم و هی جیغ وداد راه مینداختیم... 

واسه اون روزا که تابستون کتابخونه محله ای درست میکردیم وخودمون مینشستیم تمومه کتابها رو میخوندیم... 

واسه اون روزا که تا من واسه برنامه کودک نامه مینوشتم احسان از حسودی برش میداشت قایمش میکرد و دعوا راه میفتاد واشک و آه.... 

حتی واسه اون روزها که من حالم بد بوود... 

نمیدونم 

 عجیبه ولی شاید دلم واسه مامانی تنگ شده....واسه همون روزایی که فکر میکردم وقتی میخوابم دیگه هیچی تو ی دنیا نیست و همش منتظره شب بودم..... 

خوابم نمیبره...ساعت دو نیمه شبه  دارم شعر گوش میدم وآلبومم را تماشا میکنم  و عجب که من فردا کلی کار دارم!!!!!

نظرات 3 + ارسال نظر
Faryad 1390/03/25 ساعت 02:30

are manam har rooz delam vase rooze ghabl bishtar tang mishe


dosst daram hafezamo yebar dg benvisan...
az no

ta dobare shoro konam be zabte khaterat

دوس ندارم از اول شروع کنم
دوس ندارم یه بار دیگه بنویسم
دوس ندارم برگردم
فقط دلم تنگ میشه
همین

گاهی که خیلی خیلی دلت میگیره گریه کن .. سبک نمیشی اما گریه کن بهتر از فرو بردن بغضه

ولی بعدش این تویی و این آینده .. بذار گذشته برای خودش بمونه .. بذار هروقت که باز خیلی دلتنگش شدی به گریت بندازه

اما تاریخ رو با خودت حمل نکن

همیشه عددها دنبالم هستن
همین درده

گیتاریست 1390/03/26 ساعت 02:19

الهی!! بگردم من!! پس دوچرخه سواری هم بلدی؟؟؟؟
راستی این دستور کتلت مامانت رو کاملترش کن بهم بگو. باید خیلی خوشمزه باشه.
کاش بچگی های من بچگی های تو خوش میگذشت
سی یو

دیگه کم کم داری خانوم میشیا
اگه این کتلت رو هم یاد بگیری دیگه باید بسونیمت!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد