_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "
_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "

الحسود لایسود.....

هوالمحبوب:


خودم میدونستم یه خورده حسودم

اما نه اینقدر

نه اینقدر که حسادت بکنم به تمام داشته های زندگیت

که حسادت بکنم به اون کسی که هرروز صبح بهت میگه صبح بخیر ودعوتت میکنه سر میز صبحونه.که حسادت بکنم به تمامه کسانی که هرروز صدات میکنند..سلام میکنن...وقت بخیر میگن.....

که حسادت بکنم به زن همسایه که یه کاسه آش میاره درخونتون وتو ازش میگیری وازش تشکر میکنی.....که حسادت بکنم به کاسه ی آش که تو بو میکشی ولذت میبری ومیگی : به به

که حسادت بکنم به رشته های توی کاسه.....به نخودها و لوبیاها که تو با وسواس از توی آش جدا میکنی و با حرص میگی نخود و لوبیا واسه معده م بده!

که حسادت بکنم به آینه که هرروز وقتی میخوای از درخونه بری بیرون خودت رو توش نگاه میکنی ودست میکشی روی سرت ولبخند میزنی ومیری.....

که حسادت بکنم به کفشات....به در خونتون که دستی از مهر میکشی روی سرش و میری از خونه بیرون...به دستگیره ی ماشینت....به آینه ی بغل وجلوی ماشین که همیشه تا سوار ماشین میشی تنظیمش میکنی....

تازه میفهمم راست میگن حسادت درد آوره .......تازه میفهمم چقدر حسودم....

حسودم.....حسودم که حسادت میکنم به تمام عابرهایی که بی محابا از جلوی ماشینت رد میشند وتو سرت رو از ماشین میکنی بیرون وداد میکشی سرشون  (یعنی داد میکشی؟!!!).....

حسودم که حسادت میکنم به چراغ راهنمایی توی خیابون که تو با احتیاط ودقت بهش نگاه میکنی وحواست بهش هست....به پلیس سر چهارراه....به رفتگره محلتون......به گنجیشکهای روی درخت خونتون.....به پستچی ای که قبض برق وآب را میاره درخونه وتوبهش میگه چه خبره آقا واون میگه مگه دست منه؟ من فقط  پستچی ام !.....

حسودم...وحسادت میکنم به تمامه داشته هات....به تمامه آدمهایی که تورو هرروز میبینن و تو با اشتیاق واز روی ادب بهشون سلام میکنی و میری......

حسادت میکنم....

به تمامه لحظه هایی که تو را حمل میکنن..که تورا بو میکشن...که تو را سر میکشن.....که تورا.....

حسادت میکنم به تمامه چیزها و کسانی که تو از روی کنجکاوی وشاید هم شیطنت وشاید هم....(!!!!) شروعشون میکنی و همکلام میشی ،زیرو رو میکنی وشاید هم.....!!!!

حسادت میکنم به تمامه کلمه هایی که انتخاب میکنی که اسیرشون میکنی و رهاشون میکنی که......

حسادت میکنم.....به تمومه این بیست وچند سال زندگیت حسادت میکنم.....حسادت میکنم....درد میکشم و لذت میبرم......

نظرات 4 + ارسال نظر
shabshekan 1390/03/29 ساعت 12:38

این بار جام پر کن لیکن تمام پر کن....تا چشم سیر گردد یک سو نهد حسد را ....با تشکر

...................

ّFaez 1390/03/29 ساعت 17:34

حسادت درد داره
همین!

دردم از یار است ودرمان نیز هم
دل فدای او شد و......

من ولی دور 1390/03/30 ساعت 09:25

به این میگند عشق نه حسادت
عاشق که حسود نمیشه

به این میگن درد
همین!

گیتاریست 1390/03/30 ساعت 11:46

احساس کردم این پستت سر کاریه
واسه همین تا آخرشو نخوندم اول.
بعد دوباره برگشتم گفتم شاید آخرش تغییر کنه.
بله. تا آخرشو خوندم دیدم که همش سرکاری بوده.

ما همه کلا سرکاریم
عجب

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد