_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "
_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "

تولدت عزیزم ، پر از ستاره باروون...

هوالمحبوب:  

اسم تولد که میاد ،دست ودلم میلرزه...نمیدونم چرا ولی یهو یخ میکنم...پریشب که رفتم سفارش کیک بدم یهو توی قنادی حس کردم نفسم در نمیاد...دیدنه کیکها بدجوور اذیتم میکرد.....اومدم بیرون ونفس عمیق کشیدم وبغض مسخره ای که توی گلوم خونه کرده بود را قورت دادم وبه خودم گفتم:مگه حتما باید تولد کیک داشته باشه؟این همه تولده بی کیک!این یکی هم روووش!!.....

یکی از اون آدمهاییه که با وجوده یه دنیا علاقه که نسبت بهش دارم توی ابراز احساسات بهش بسیااار ضعیفم....اونقدر که گاهی حس میکنه اصلا دوستش ندارم.....نه من!همه !!!!

اونقدر ماه ومهربونه که گاهی به شوخی بهش میگیم پترس....اونقدر معصوم ومظلومه که همیشه موقعه ی دعا ،خدا را به معصومیته اون قسم میدم ....تنها قربانیه عظیمه این زندگیه پرازدرده   که دلت واسش ریش میشه وقتی میبینی بی ادعا تمومه خودش رو وقف تو کرده ومن همیشه توی ابراز محبت کردن بهش مشکل داشتم....

تقریبا تمامه زندگیم باهاش دعوا کردم و تمومه زندگیم نگرانش بودم....همیشه وقتی جایی به بن بست میخورم حس میکنم به خاطره رفتاریه که باهاش دارم...ولی به خدا خیلی ی ی ی ی ی ی ی ی دوستش دارم....باید جای من باشی که بدونی چقدر نگران آینده ولحظه لحظه زندگیشم....باید جای من باشی تا بفهمی چی میگم.....همیشه مدیونشم.....مدیونه مهربونیش...مدیونه لطفش ....مدیونه محبتش...مدیونه چشمهای قشنگش ودستای پراز محبتش.....مدیونه لقمه هایی که واسم میگیره وقتی باعجله دارم از خونه میرم بیرون  و بهم میده ومیگه توی رااه بخور ضعف نکنی....مدیونه پتویی که شبها وقتی میبینه از رووم پس زده شده ،میکشه رووم.....شامی که واسم شبهای امتحان میاره توی اتاقم و سپر بلایی که همیشه توی زندگیم میشه وبه خودش میگه بیخیال....مدیونه اینکه همیشه حواسش به تو تمومه آدمهایی که حتی یه سر سوزن بهش محبت نکردن هست.....بی ادعا وبی حدوحصر محبت کردن رو از اون وفرنگیس یاد گرفتم ولی  هنوز پیشه اونا هیچی نیستم.....

خیلی زوور زدم وسختی کشیدم تا بهش بفهمونم نگرانه آینده ش هستم وهرچی میگم واسه خودشه...اینکه ازش بخوام من رو به عنوانه کسی که دوستش داره باور کنه ولی نشد ونفهمید و من موندم وآینده ای که نمیدونم چی میشه ولی تمومه سعیم رو میکنم که خراب نباشه ونشه.....تمومه زندگیم اون واحسان وفرنگیس وفاطمه ان....تمومه زندگیم اونه با اون نگاهه معصومش که هیچ وقت نفهمیدم چیه تو چشمایه پر از سوالش....

همیشه توی ابراز احساسات بهش ضعیف بودم ومشکل داشتم وهمیشه......

کاش یه روزی فرصت جبرانه تمومه خوبیات را داشته باشم.....

تاصبح مثل تمومه آدمایی که واسم مهمند ودوستشون دارم ،واسه تولدش شب زنده داری میکنم وازخدا واسش بهترینها رو میخوام...اگه ماه رمضون نبود حتما واسه سلامتیش روزه میگرفتم..بالا سرش میشینم ودعا میخونم وناخوداگاه اشک میریزم وازخدا میخوام من ر به خاطره تمومه نامهربونیهام با اون ببخشه....میخوام ببوسمش اما نمیدونم چرا رووم نمیشه.....گوشه ی ملافه ای که روش کشیده رو میبوسم وکادوی تولدش رو میذارم بالای سرش وآرووم میگم تولدت مبارک واز خونه میزنم بیرووون.....

حتما وقتی بیدار میشه خوشحال میشه.....

تولدت مبارک النـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــازم.....ببخش که بدم...ببخش که اونقدر بدم که نمیتونم بغلت کنم وبهت بگم چقدر دوستت دارم.....ببخش....من رو مثل همیشه ببخش.....ببخش که حتی اینها رو رودررو هم نمیتونم بهت بگم....من رو ببخش آجی 

 

************************ *************************

1.بالاخره تموم شد،مرداده دردناکه زندگیه من!خداراشکر!  

2.روز پزشک مبارک!

نظرات 1 + ارسال نظر

کل وبلاگ در یک نگاه!!!

اولندش اسمم آیدی واقعیمه! پس پس نیفتی یه وقت!

دومندش دختره صبح تا شب میخوابه کف خیابون، تا هر صدای بوقی میاد فکر میکنه شیهه اسب شاهزاده است که اومده سراغش اونو سوار الاغ حامله اش بکنه ببردش دبی! چهارچشمی و البته زیر چشمی دنبال منبع بوق میگرده! یا توی مسنجر پی ام اشو باز میذاره!!! (وای وای، عجب گناه کبیره ای!) بعدش میگه مزاحمم شدن و پیشنهاد بی شرمانه دادن و جنبه ندارن و گلوشون چسبیده کف پاشون و زود گیر میکنه و از این حرفااااا

سومندش...
راستش تو قضیه تولد و کیک و نوشابه و ... پرتقال فروشو پیدا نکردم! فقط چندتا احتمال دادم:
1- این پست رو احسان برای الی نوشته! (یعنی پسشو داشته که تونسته با اسم اون بنویسه؟ ولی با توجه به سابقه تاریخی خصومت برادر خواهر ها یه کم بعیده و سناریو باطله!)
2- الی یه آبجی بزرگتر داره که اسمش النازه! (الی>>> الناز >>> احسان! _______ تو خونواده ایرانی یه کم بعیده!)
3- الی بصورت فرضی از الناز که خودش باشه تشکر کرده!!! (خودشیفتگی مفرط!)
4- الی مثل آنشرلی یه دوست تخیلی داره (دیانا نه ها! اون دوست واقعیش بود!) که شبا پتوشو روش میکشه و غذاشو میاره تو اتاقش و ...! (دلیلی برای رد این فرضیه ندارم! پس احتمال داره صحیح باشه!)
5-"تمومه زندگیم اون واحسان وفرنگیس وفاطمه ان" از این جمله برمیاد که مامانش باشه یا باباش! یا عمه اش یا خاله اش! (اولا قضیه پسورد پیش میاد و دوم اینکه مامان که امتحان نداره! یا پتوش نمیره کنار تا الی بره بکشه روش!)

پنجمندش می بینین تقصیر خودتونه! همش نوشتی هوالمحبوب! چی میشد یه بارم مینوشتی هو المحجوب! یا اصلا هو الجبار! یا هو القاسم! (اشاره به فیلم به رنگ ارغوان!)

ششمندش این نظر چهارمندش نداره!

هفتمندش تشکر شما رو صمیمانه قبول میکنم! چون با دقت نشستم وبلاگو خوندم و برای هر بندش جوابیه و تکذیبیه صادر کردم! (خدایا خودت به حق این شبها دست این ملت بیکارو یه جایی بند کن!!!)

هشتمندش بنده به عنوان نماینده طیف گل پسرهایی که التزام عملی به اصل مترقی ولایت مطلقه فقیه و آرمانهای امام راحل دارن بهتون تذکر میدم که سعی نکنید با تکرار اینکه پسرها همشون میگن تو اولین نفری و ... این ترفند پسرا رو ناکار کنین! چون اگه فردا خودت گیر پسری بیفتی که بگه تو دومین نفری! شنیدن این جمله همانا و آویزان شدن گوش های مبارک همانا! پس هرگز تف سربالا نکنین!

نهمندش هرطور شده باید بیانیه رو به 10 بند برسونم!

دهمندش! آخیشششش ده تایی شدیم!
نه، خدا وکیلی هشتمندشو جدی گفتم من خودم مثلا هیچوقت توی اد لیستم دختر نداشتم! فقط در هر زمانی یک نفر بوده! (آخه میگن قلب پسرا مثل فرودگاهه! مدت اقامت یه هواپیما بستگی به فرود هواپیمای بعدی داره! )
جدا بهتره باور کنیم که صداقت و عصمت توی دخترا و پسرا نمرده و زیادن دخترا و پسرای عفیف! مثال زنده اش خودم!
حالا اینم بلوف زدم که هر زمانی فقط یکی بوده! اون یکی هم نبوده! چونکه من و خیلی از ماها از این عرضه ها و جراتا نداریم و از ترس پس زده شدن و باختن و نمیدونم از ترس هرچی! ترجیح میدیم بگیم دنیای نامردیه و ... و تو پیله ی خودمون باشیم و به قول معروف عطایش را به لقایش ببخشیم

مرسی از اینکه خوندین شایدم نخوندین! امشب حال نداشتم گفتم برم مسنجر! یکی به پستم میخوره و میشینیم پای صحبتای همیشگی و تکراری. ترجیح دادم حرف جدید بخونم و حرف جدید بنویسم! هرچند اگه کسی نخونه

همه ش رو خوندم!حتی حدس هم نزدم کی هستی!!!!
الناز خواهرمه!بهش میگیم نازی ولی اسمش النازه!
راجبه بقیه حرفات هم نظری ندارم فعلاُچون حوصله ندارم.....
ممنون
همین!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد