_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "
_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "

به خاطره اومدنت ، یه دنیا ممنون ِ توام.....

هوالمحبوب:

وقتی به دنیا اومد ، دلم آشووب بود!ازش متنفر بودم ...دلم میخواست بکشمش....دلم میخواست اصلا به دنیا نمی اومد وکلی آدم را خیـــــــــــــــــط میکرد.....

وقتی عمه اومد لب ایوون ایستاد وبا لبخند گفت:بچه دختره!مثل ماه شب چهارده واحسان از ذوق با دمش گردو میشکست و  من با بغض گفتم مبارکه ورفتم توی اتاق وواسه بدبختیه خودم گریه کردم ،هیچ فکر نمیکردم یه رووز عاشقانه دوستش داشته باشم ونتونم بدونش نفس بکشم.....

ماجرای من وخواستن ونخواستن "فاطمه " ی گلم ،مثنوی هفتاد من کاغذه  وکلی طولانی ولی قشنگ...

همینقدر بگم که تموم زندگیم فاطمه ست.....تمومه لحظه های قشنگ توی دستاش خلاصه میشه وتوی لبخند ناز وصدای آرامش بخشش...توی ناز کردن ولوس کردنش واسه من ....توی برقه نگاهی که با دنیا عوضش نمیکنم....

امروز از رووز به دنیا اومدنش دقیقا 11 سال میگذره و من ،"الی " عاشقانه وبا تموم وجودم دوستش دارم و از داشتنش به خودم میبالم....

از صبح حالم خوب نبود ...صبح زوود از خونه زدم بیرون....اول کلاس بعد پروی لباس شرکت ،بعد شرکت ،بعد باز پروی لباس وبعد باز دوباره کلاس.... وباز حالم خوب نبود!!!!

مجبور شدم عطای رووزه را به لقایش ببخشم وچندتا دونه قرص بخورم....سرم به شدت درد میکرد وحالت تهوع هم که دیگه حس وحال همیشه ی این سردردهای مداوم !!!

اینقدر سرم شلوغ بود که یادم رفت تولدشه....شب که اومدم خونه وجای خالیش رو دیدم ودلم هوای صدا ونگاه ودستای گرمش رو کرد،تازه یادم افتاد تولدشه....زود گوشی رو برمیدارم وبه خونه ی باباحاجی زنگ میزنم...بیق بیق بوووق....

خودش گوشی رو برمیداره وباز با اون صدای لوسش میگه :بــــــــــــــــله !؟!

واسش آهنگ تولد میزنم واسش تولدت مبارک میخونم واون ریز ریز میخنده ...


"آورده دنیا یه دووونه..اون یه دونه پیشه منه.....

خدا فرشته هاشو که ..نمیسپاره دسته همه...

تو نمیومدی پیشم...من عاشقه کی میشدم؟؟؟

به خاطره اومدنت..یه دنیا ممنونه توام......"

بهش میگم یه دنیا دلم واست تنگ شده آجی.....زود بیا خونه تا بریم واست کادوی تولد هرچی دوست داری بخرم!

میخنده ومیگه آجی! واسم "دومینو" میخری؟؟

میگم :هرچی بخوای..هرچی بگی...فقط به یه شرطی...

میگه :چی؟

میگم به شرطی که یه بووووسه محکم به آجی بدی تا خستگیم در بره.....همین حالا!

من رو میبوسه از پشت گوشی وبهش شب بخیر میگم وخداحافظ....

گوشی رو قطع میکنم وتصمیم میگیرم امشب توی اتاقش وروی تختش بخوابم تا لذت داشتنش رو چند برابر حس کنم....

فاطمه ی گلم!نفس وزندگیه آجی!تولدت مبــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــارک

نظرات 7 + ارسال نظر

سایت خوشکلی داریدبه سایت مایه سری بزن

فاطمه 1390/06/06 ساعت 15:00

چقدر عاشقانه
خوش به حال فاطمه خانوم

خوش به حال من که می میرم برایش اینهمه

مرگ امکانی به سمت نوشداروهای اوست

سمن 1390/06/06 ساعت 15:42

تولدش مبارک باششششششششششششششششه
ازطرف من ببوسش

اینقدر بوس بهش بدهکارم که نوبت به ازطرف نمیرسه.....
اگه فرصت شد چشم
مرررررسی

گل پسر 1390/06/07 ساعت 16:41

عجب!
یعنی باور کنیم گیس و گیس کشی و اینا در کار نبوده اصلا و ابدا!
و همه چی آرومه و همه در صلح وصفا و در سایه آرمانهای امام راحل زندگی میکنن!
اسلحه خالیه، ما هم که خوابیـــــــــم!!!
عجب!
"فاطمه ی گلم!نفس وزندگیه آجی"
خوشم میاد وقتی آدم فقط دنبال کسی میگرده که کینه عشقبازی و قربون صدقه رفتن بی منت رو سر اون خالی کنه.
چقدر آروم میشی بعدش!
تو یکی از فیلمای اسکارگرفته یه پسر روانی و معلول یه دیالوگ میگه که میمیرم براش، میگه:
دوست دارم آدم ها رو بوس کنم ولی زنها رو نه!
چون بعدش صورتت یه جوری گرم میشه و عذاب میکشی که نمی ارزه!
آخ عجب جمله ای گفته!
فرق عشقبازی پاک و زلال و عشبازی مخلوط با هوس رو چه خوب توضیح میده.
الهی که همیشه کسانی باشن، وقتی بوسشون می کنیم صورتمون داغ نشه

شاید از اون دسته از آدمها باشی که واسه دوست داشتن دنباله دلیلی شاید حتی یک بار خواهرت رو نبوسیدی وبرادرت رو بغل نکردی و مادرت رو سیره سیر توی خواب تقدس نکردی تا بفهمی چه لذتی داره!
چه لذتی داره یواشکی کسی رو دوست داشته باشی که میدونی ماله خوده خوده خودته.....اونم یواشکی...
فقط وقتی کلی سن وسالش از تو کوچیکتره میدونی بلند دادبزنی که دوستش داری وبعد وقتی نگاه تعجب آمیز بقیه دنبالت حرکت میکنه بگی: بچه ست...گفتم توی ذوقش نخوره ....
ولی فقط خودت میدونی.....
بیخیال....بیخیاله همه تون که نه میشنوید ونه میبینید ونه حس میکنید وبعد عاقلانه میگید : بله بله درسته!

گل پسر 1390/06/07 ساعت 23:18

"چه لذتی داره یواشکی کسی رو دوست داشته باشی که میدونی ماله خوده خوده خودته.....اونم یواشکی..."
اشک تو چشام جمع شد
ولی گریه نکردم، گریه نمیکنم! هرگز!
چون می ترسم خودم به خودم بگم ضعیف!
آه ه ه ه ه از این قفس های خودساخته.
ولی قبول کن اگه فاطی کوچیک نبود تو هم نمیتونستی قربون صدقه اش بری. حالا بحث های دیگه به کنار، ولی یه جوری نگات میکنن انگاری عقده ای هستی و مثلا چون آدمی نداری! داری با سنگ حرف میزنی و بهش عشق می ورزی! انقدر بعیده برا آدما!
منظورم خونواده نیست. کل آدم ها!

نمی رنجم اگر باور نداری عشق نابم را
که عاشق از عیار افتاده در این عصر عیاری

لعنت به من و همه کسانی که عشق رو اینقدر بی آبرو و بی اعتبار کردیم.
و تکراری و دل آزار! آه ه ه ه
از هرنوعش___________________

اولا فاطی نه و فاطمه
دوما هرکی هرجوری میخواد نگاه کنه.... دوست داشتنم بی دریغ است وعاشقانه..اون هم به کسایی که بهترینه زندگیم هستن
سوما دقیقا همینطوره..مثل احسان که با دیدنش لذت میبرم بدون هیچ حرفی یا الناز که....یا تمومه کسایی که یواشکی ولی با تمومه وجود دوستشون دارم
چهارما...لعنت

گل پسر 1390/06/08 ساعت 15:16

اصلاح میکنم:
فاطی نه و فاطمه!
(انقدر نظر طولانی دادم دیگه خودمم شرمم میاد! گفتم بهونه ای باشه یه نظر کوتاه بدم! D: )

ممنون
واما راجب اون کامنتی که نوشتی والان اینجا نیست
جای من نیستی
هیچ کسی جای من نیست
وچقدر خوبه که هیشکی جای من نیست
گاهی که جواب سوالام را پیدا نمیکنم
میرم پستهای قبلم رو میخونم
اونایی که حس میکنم حسم خاص بوده
یا خیلی میفهمیدم
توی خودم دنباله جواب میگردم وبهش میرسم وبه خودم غبطه میخورم
میفهمی؟
به خودم غبطه میخورم
جای من نیستی
وچقدر خوبه که نیستی
چقدر خوبه که هیشکی جای من نیست
حس من نسبت به کلمه ی بابا ،حس بی حسیه.حس ....
به خدا نگو بابا لطفا
اگه میشه
راجب خدا دیگه باهام حرف نزن
چون همه ش رو میدونم
حتی قشنگتر از تمومه اتفاقای عمرم
حتی قشنگتر از خودش...
جای من نیستی
همین

ای ماشاالله چقدر طولانی می نویسی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد