_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "
_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "

سفر کردم به هرشهری رسیدم....

هوالمحبوب:

خوش گذشت....یعنی چون بد نگذشت ، خوش گذشت....

توی شهری که از هیچ چیزیش لذت نمیبری جز اینکه هیچ کسی تو رو نمیشناسه..اصلا خوبیش به اینه که توی خیابون که قدم میزنی مجبور نیستی لبخند بزنی...مجبور نیستی دختر خوبی باشی.مجبور نیستی حواست باشه که الان یه نفر آشنا تورو میبینه ومیاد جلو تو باید باهاش گرم بگیری.اصلا مجبور نیستی اون لبخند مسخره را بچسبونی به لبهات و هی چشمهات گرم بشه توی نگاه اطرافیانت و با نگاهت بگی همه چی آرووومه!

من همیشه توی این شهر ماجرا دارم.هرموقع اومدم آواره شدم والبته که هیچ واسم مهم نبوده.همیشه مترو رو دوست داشتم وپله برقی وتازگی ها هم نور پردازیه شهر رو ویگه هیچی!

به هانیه میگم :دلم نمیخواد هیچ وقت برگردم خونه!دلم نمیخواد برگردم توی شهری که با اینکه با تمومه وجود دوستش دارم اما واسم سنبل ونشونه ی درده!

چرا حتی الان که ازم میپرسی چه خبره ومن با خنده میگم هیچ خبر !میخواستی چه خبر باشه!بازهم دلم پر از درده!

به خودم قول میدم درددل نکنم!

دلم را خوش کنم به نگاه غریبانه ی آدمهایی که نمیشناسمشون!به مترو که ازش به خاطراین هم آدم جورواجور لذت میبرم وبه پله برقی که دلم هیچ وقت نمیخواد به اون بالا برسم که تموم بشه...

چقدر سخت گذشت "تهران" ولی فقط چون دوور بودم از حال وهوای این چندین وچند ماه زندگیم وفقط بدون عجله کردن وعجله داشتن ونگران بودن تادیر وقت قدم میزدم ،خوش گذشت.حداقل چون از این شهر هیچ خاطره نداشتم خوب بود....

شب پیش هانیه موندم...فردا "مارال" را واسه اولین بار دیدم و کلی با بچه هایی که منتظره رفتنم به تهران بودند تاحال وهوام عوض بشه تلفنی صحبت کردم وواسه همه شون خندیدم که مطمئن بشند "همه چی آروومه!"!

موقع خداحافظی به هانیه میگم :دلم نمیخواد برگردم!"دلم نمیخواد هیچوقت پا توی اون شهر بذارم..با اینکه میدونم دلم واسش یه ذره خواهد شد...دلم میخواد همینجا باشم وبمونم.پیش تو ودرباره ی هیچی حرف بزنیم.....

خدا!فکر نمیکنی بیشتر از حد معمول بهم طول عمر دادی؟؟؟نمیخوای یه تجدید نظر بکنی؟؟؟

کی میگه مروور زمان همه چیز رو حل میکنه؟مروور زمان فقط داره من رو خفه تر میکنه....مهم نیست..الی بیخیال!اونقدر بیخیال که باورت بشه راستی راستی بیخیال!

حوصله نوشتن ندارم....ساعت 3:48 صبح جمعه و من کلا دچار حس بی حسی ام!