_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "
_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "

گفت آنچه یافت می نشود آنم آرزوست!

هوالمحبوب: 

 

کلاس که تموم میشه وتا یه مسیری با خانوم والایی و میثاق طی طریق میکنم وبعدش هم اوتوبوس سوارون میرم به سمت خونه ویه خورده هم کالباس وخیار شور و اینا میخرم ، یهو هوس میکنم یه سری بزنم به مجتمع  و یه سری هم کافی نت و یه وی پی ان بخرم 

 

دو هفته ست وی پی ان م تموم شده وبا اینکه اصلا فیس بوکی نیستم اما دلم میخواست یه سری بزنم ببینم این چند وقت چه خبر شده! 

پله ها رو دوتا یکی ویکی دوتا میکنم ومیرم داخل.همه پشت سیستمها نشستند ودارن یا لبخند میزنند ویا زووم کردن یه گوشه مانیتور وچشماشون شده این هـــــــــــــــــــوا!

جل الخالق ! به ما چه؟ 

مگه ما فوضولیم؟؟؟؟؟!!! 

سلام میکنم وبهش میگم :وی پی ان دارید؟ 

انگار که مثلا بیشنهاده بیشرمانه ای بهش داده باشم یهو سرخ میشه وبعد یواشکی  دوروبرش را نگاه میکنه و نگاش روی خانوم کنارش قفل شده ومیگه :بلـــــــه! 

بهش میگم: میشه بگید چه قیمته؟چه مدتیه؟چه طوریه؟ 

یه نگاهه وحشتناک میکنه ومیگه :میخواین بخرید؟ 

میگم: نه! میخوام بخورم! 

آروم میگه :واسه خودتون؟ 

پــــــ نه پــــــــَ واسه آقامون توی ماشینه ،خودش رووش نمیشد بیاد ،بچه م خجالتیه من رو فرستاده!!!!! 

چیزی نمیگم  وبه یه بله اکتفا میکنم! 

میگه:فروشی نداریم 

میگم :نمیدونید از کجا میتونم بخرم؟ 

یه لبخند تمسخر آمیز میزنه ــ انگار که مثلا منه دهاتی بلند شدم اومدم شهر و رفتم دمه پل خواجو  و کنار زاینده روود عکس گرفتم و بعدش باز عین همون شهر ندیدهه عکس رو بزرگ کردم قاب کردم با اون موهای پشت بلنده کفتریم وبعد تا یکی از زاینده روده وخشک شدنش حرف میزنه ،پز بدم وبگم من آبدار بودنه زاینده رود رو هم به چشم دیدم ونشون به اون نشونی که عکسش تو ی اتاق پذیراییه وحال میکنی پشت بلند رو؟؟؟ ــ  و بعد میگه:خانوم کسی وی پی ان جایی نمیفروشه! 

به سردترین صورت ممکن نگاهش میکنم که یعنی بیشین بینیم بابا! ومیگم :میفروشند آقای محترم ومیام بیرون! 

کنار آب سردکن می ایستم و مثل یه خانومه متشخص تا میتونم با دستم آب میخورم وکلی مستفیض میشم! 

دارم از پاساژ میرم بیرون که یکی از پشت سر صدام میکنه!سرم رو برمیگردونم میبینم صاحب کافی نته. 

 _ امرتون؟ 

- یه نگاه دوروبرش میکنه وانگار که میخواد جنسا رو بده بیاد و ما تحت نظریم و این حرفا و میگه: توی کافی نت جلو مشتری نمیتونستم بگم وی پی ان فروشی داریم.

بلافاصله میگم:آهان! و معنیه لبخنده تمسخر آمیزتون؟ 

 من من میکنه و میگه : من عذر میخوام! 

تو چشماش نگاه میکنم ومیگم :کاره خوبی میکنید.شبتون بخیر 

و از پاساژ میام بیرون 

 

بوی کالباس وخیار شوره توی کیفم داره کلافم میکنه.ازگرسنگی دارم میمیرم و تا خونه قدم میزنم وگاهی یواشکی دست میکنم توی کیفم وکالباسها را ناخنکی میزنم

نظرات 2 + ارسال نظر

manam pesare khobi hastam.bavar nadari be man sar bezan ta tabadol link konim

پسر خوبی هستی!
دختره خوبی که نیستی!!!

من نه منم 1390/06/29 ساعت 14:22

الی آخرش این غد بودن وزبونت کار دستت میده
از من گفتن واز تو نشنیدن

سقت سیاه!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد