_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "
_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "

شــــــــــــــــلــــــــــــــــــــــــــه زرد

هوالمحبوب:


نذر من نیست.من میپزمش اما نذر من نیست.حاجت من نیست.مال من نیست.نذر وحاجت والتماس تموم آدمای زندگیمه.هرسال 28 صفر مامان حاجی و عمه ها شروع میکردند به شـــله زرد پزون. یعنی غوغایی میشد ها!

منم عاشق شله زرد!

یعنی توی دنیا چهارتا غذا دوست دارم که یکیش شله زرده!حالا هی بیا زور بزن بگو شله زرد غذا نیست ولی من میگم هست!

خوبم هست!

یعنی من مرده ی اون عباس آقایی ام که شله زرد بلد باشه بپزه !!! حاضرم بدون هیچ شرطی برم بگیرمش!!!!

شـــــــــــــــلــــــــــه زرد! اونم یـــــــــــــــــخ!

اصلا داغ باشه نمیخورم.گرم باشه هم! خیلی سخته ولی میذارمش توی یخچال تا وقتی خووووووووووب یخ کرد برم بخورم!توی این مدت کلا روحم توی یخچاله ولی به انتظارش می ارزه!

داشتم میگفتم.هرسال مامان حاجی و عمه ها هرکدوم دیگ بار میذاشتند و از اونجایی که میدونستند من مرده شله زردم اول یه سطل واسه الی بعد واسه همسایه ها!

یعنی 28 صفر واسه من عشق بود((نمیگم عید بود!چون دوسال پیش یه "بی تفاوت " نامی اومد گیر داد خجالت بکش! وهی مانور داد روی کلمه ها وجمله هام!!!))

تا اینکه مامان حاجیم رفت!رفت و حسرت شله زرد پختنش را تا آخر عمر گذاشت به دل الی و هزارتا الی ه دیگه!

از اسم "حسن"متنفرم اما عاشق صاحب این نامم!

سه سال پیش بود.شب تولدش به صاحب اسمش گفتم- وقتی روضه خون داشت میگفت کسی بدون اجابت و نا امید از پیشش برنمیگرده . وقتی داشت میگفت مظلوم تر از حسین ،حسن!- دلم از "حسن" نامی پر بود و به صاحب اسمش پناه بردم و گفتم از دست تو هم کاری برنمیاد .اونی که سوهان روح ه "حسن " ه !فقط میخوام آبروی اسمت را بخری "حسن"!

همونجا بدون  ذره ای چشمداشت نذر شله زرد کردم.نذر کردم روز شله زرد پزون مامان حاجی شله زرد بار بذارم.مهم نیست "حسن" آبروی اسمش را بخره .مهم منم که هرسال به "حسن" میگم بیخیال الی !حواست به بقیه الی ها باشه!!!!!

"حسن" آبروی اسمش را خرید. نرسیده به روز 28 صفر خرید و من هرسال شله زرد میپزم.واسه تموم آدمهای زندگیم .اسم تک تکشون را میگم و بعد به همه شون میگم ایندفعه نوبت شماست که آبروی "الی " را پیش "حسن" بخرید و سال دیگه یه شله زرد بار بذارید....

خانم "ملکی" پارسال به شکرانه ی داشتن دختر خوشگلش شله زرد بار گذاشت و بهم زنگ زد وکلی با هم گریه کردیم از ذوق...امسال "زهرا" و "آقای محمدی" وشاید سال دیگه یه عالمه آدم دیگه....

بابا کلی مهمون داره و فرنگیس هم کلی مشغول مهمونداری.بابا پارسال قدغن کرد کسی توی این خونه بساط نذری علم کنه.زنگ میزنم به شهرزاد و میاد خونه ی خانم "گازر".همسایه ی پیر ومهربونی که فرنگیس بهش میسپاره واسه پختن نذری کمکم کنه.تموم بار نذری پختن می افته روی دوش شهرزاد و خانم گازر! منم که همه ش موبایلم تو دستم ه و دارم با "عباس آقا " سنگامون را وا  میکنیم

شله زرد آماده میشه .هم میزنیم و دعا میخونیم بالای سرش."یا وجیها عندالله اشف لنا عندالله"..."اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد.."

زعفرون که توش میریزی دیگه میشه یه شله زرد راس راسی

میکشیم توی ظرفها و شهرزاد کلی خانومی میکنه و سلیقه به خرج میده و کلی "یا علی و یا رضا و یا مهدی و یا الله " روش مینویسه .اون آخر به حرمت صاحب امروز یه "یـــــا حســـــن " میشینه روی صفحه ی شله زرد و راه میفتیم به پخش کردن.

بهم اس ام اس میده :"الی" واسه منم دعا کن سر نذرت.بهش زنگ میزنم و میگم این نذر من نیست .نذر تو و هزارتا توی دیگه است .سال دیگه یادت نره شله زرد میپزی واسه منم بیاری ها!


پــــ . نــــــــــ :


* هیچوقت فکر نمیکردم "بله" گفتن اینقدر مسخره باشه و بدون حس!نمیدونم شاید چون راس راسی نیست.شاید چون مهم نیست.شاید چون کلا بیخیال.نه هیجان زده شدم و نه قلبم بومب بومب کرد.نه آب دهنم گیر کرد تو گلوم و نه اصلا ذوق مرگ یا خوشمرگ شدم!!! به عادی ترین صورت ممکن گفتم "بله"! و بازی هنوز ادامه داره...ساری ! بازی نه!

زنـــــدگــــــــــی!

.

.


** دست شهرزاد وخانوم گازر درد نکنه .مرسی واسه همه ی کارهایی که کردید. ازطرف خودم و تموم کسایی که دخیل بستند به صاحب این نذر ممنونم

.

.

.

*** الان پست سال اول شله زردپزونم را خوندم کلی از خودم نیشگون گرفتم


نظرات 10 + ارسال نظر
Arman 1390/11/02 ساعت 20:12 http://pearlite.blogsky.com

سلام...
نذری پزونتون قبول حق باشه...
وبلاگ قشنگی دارید،تبریک عرض می کنم

تقبل الله

نذری پزونه شما هم حتی!

Arman 1390/11/02 ساعت 20:41 http://pearlite.blogsky.com

کاشکی فقط مشکل زندگیمون این بود که دنیامون تو چمدون بود...
با اجازت لینکت کردم

راس گفتی...
من یه مشکل بزرگتر دارم
نمیدونم چرا هرموقع تو مترو کارت میزنم میام از گیت رد بشم این گیت بغلی باز میشه
یعنی هرموقع میخوام از سمت چپ برم سمت راست باز میشه هرموقع از سمت راست میخوام برم سمت چپ.یعنی کلا میشم مضحکه عام وخاص ها!

سلام. نذری تون قبول! در خونه ما که نیاوردید پس نذرتون قبول نباشه راستی دقت کردی لینک شدی توی وبم؟!؟!؟ از وقتی که با همسایه های وب فوتویی خداحافظی کردم و اومدم توی محله بلگفایی ها اولین همسایه ای هستید که از خوندن وبش لذت می برم! سلام عباس آقا رو هم برسونید قلمتون ماشاالله خیلی قوی هست! احیانا توی حوزه نویسندگی، خبرنگاری، روزنامه نگاری چیزی نیستید؟!! اینا رو پرسیدم برای همون کهریزک، مهریزکه که بچه ها خدمتتون برسن و ماشین رو آماده کنن تازشم اونجا نیازی به این نداره که از قبل تفهیم اتهام بشی. ممنون که سرزدی

کلا هی شیرینی میفتی ها!
بزن قدش ! برای لینکیدنم هم باید شیرین بدی!
راستش خودم هم حس کردم قلمم قوی ه واسه همین خیلی مواظبشم .از یه مغازه خریدم سر چهارراه.همون که یه قصابی کنارشه گربه هاش اهلی اند!
.
.
به جان بچه م هنوز نفهمیدم جرمم چیه ها
میشه قبل از اعدام زن و بچه م را ببینم آیا؟

گیتاریست 1390/11/03 ساعت 00:36

تو نمی خوای شوهر کنی راحت شیم از دستت؟
بابا یه کم خلاصه بنویس ما بی سوادا هم وقت کنیم همشو بخونیم...!

میدونستم جای خیلی ها را توی این دنیا تنگ کردم
اما نمیدونستم جای تو رو هم!!!!

دلم برای تو و غزل وفاطیمام تنگ شده

دلارام 1390/11/03 ساعت 03:20

الی جون میدونم که دل تو انقد بزرگه که منم 1گوشه ی دلت بودم برای بودن تو این نذری...
مرسی که بودم...
ایشالا سال دیگه من با عباس آقام شله زرد بپزیم... بگو ایشالا!
...
الییییییی جدا بله؟ بگو جون دلارام گفتی بله؟
خوش بحال مخاطب این بله...
...
یه عالمه گل و بوس...

ان شالا
فقط یادت نره
.
.
.
آره خوش به حالش
خودم هم بهش گفتم خوش به حالت

نازی 1390/11/03 ساعت 08:14

الی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی
عاشقتم دختر
پس بلاخره بله رو دادی
نذرت قبول عزیز دلم
دست خانم گازر هم درد نکنه
می دونی چیه الی ، به قول آقای شریعت ( کمند ) مهم اینه که هیچی مهم نیست

نذر تو هم قبول
نذر همه مون قبول
.
.
دست تو هم درد نکنه
مرررررررررررررررررررررسی
.
.
مهم اینه که واقعا مهم نیست

بابک 1390/11/03 ساعت 08:50

بله گفتن قرار نیست قلبتو در بیاره این خودتی که با زندگی کردن دلتو به بمب بمب وا میداری دخترم ... مبارک باشه بله گفتنت و قبول باشه نذرت - اگرچه به فلسفه نذریاعتقادی ندارم اما به خوردنش خیلی راسخم

من به هرکاری که دلم را آروم کنه اعتقاد دارم
من به هرکاری که باعث باور بشه توی بیقه ایمان دارم
توی خوردنشم هم شک نکن
.
.
بابــــــــــــــــــــــــکــــــ
میگما....
میشه وقتی میای آدرس وبت را بذاری من هی باید برم این طرف اونطرف پرس و جو که بابک ما را ندیدی آیا؟
مرسی حاج آقا

ستاره 1390/11/03 ساعت 13:35

نذرت قبول و بله گفتنت مبارک

نذر همه قبول

گیتاریست 1390/11/03 ساعت 23:44

هیچکدوم از ما دلمون برات تنگ نشده...خودتو لوس نکن!!

میدونم
تو که راست میگی

k1 1390/11/10 ساعت 09:54 http://www.sahin_mp_3

دمت گرم با نذر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد