_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "
_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "

از کویــــــر آمـــده‌ها بغـــــض سفالـــــــی دارنــــــــد....

هوالمحبوب:


بهش اس ام اس میدم خوبی؟ زنگ میزنه و میگه خودت خوبی؟ میگم من کلا دختر خوبی ام!!! میگه یه دفعه بدون سلام و علیک یه کلمه گفتی خوبی ،تعجب کردم!بهش میگم وقتی همیشه هستم و همیشه هستی سلام نمیخواد!سلام مال اون روزه که نه من هستم و نه تو و بعد شروع میشیم!

میخنده! تلــــــــــــــــخ میخنده!

 بهش میگم حالا خوبی؟ میگه خوبم! میگم همیشه خوب باش! راس راسی خوب باش! برای خودت برای دخترت ،برای شوهرت! واسه اینا که خوب باشی ، واسه همه خوب میشی!

میگه تنهام!خیلی تنهام! میگم من هستم!همیشه! تا آخرش! تا ته تهش.....

میگه خیلی حرف دارم ،زنگ بزنم خونتون؟ میگم بزن و میزنه و حرف میزنیم.......

دو شب پیش بود.چنان ضجه ای میزد که هرکی رد میشد از کنار ماشین، نگاهمون میکرد. در ماشین بسته بود.پنجره ها بالا بود اما شدت دردش از اینا بالاتر بود. سرش را گذاشته بود روی فرمون و میلرزید و بلند بلند حرف میزد و گریه میکرد. نذاشت بغلش کنم. خواستم بغلش کنم تا توی بغلم گریه کنه ولی نذاشت.....گفت بدش میاد کسی بهش محبت کنه. بدش میاد کسی دلش واسش بسوزه. گفت لایق محبت دیدن نیست. دستم را پس زد و فقط گریه کرد.نمیخواستم محبت کنم،نمیخواستم دل بسوزونم. فقط میخواستم راحت گریه کنه!شایدم میخواستم خودم راحت گریه کنم.هیچی نگفتم.سرم را تکیه دادم به شیشه ی ماشین و باهاش اشک ریختم و باز هیچی نگفتم.هیچـــــــــــــــــــــــی!

ده ماه بود ندیده بودمش! اونقدر ندیده بودمش که دیگه داشت یادم میرفت دوستش دارم.دیگه داشت یادم میرفت دوستم داره...از اونشب که من را سر کوچه پیاده کرد با اون همکار ملعونش و من بهش اس ام اس دادم ازت متنفرم و ازخودم بدم میاد که تو دوستمی دیگه ندیدمش تا امشب....

یادمه بهم زنگ زد توضیح بده اما جوابش را ندادم.گفتم من نیاز به توضیح ندارم. خودت را توضیح نده!خودت را به من توضیح نده. خودت را به خودت توضیح بده. آدم باش!!! و تا آدم نشدی به من زنگ نزن.....

بعدها گفت آدم شده اما میدونستم "عــــروســــــی نـــرفتـــــن فاطـــــی از بی تنــــبونــــی ه"! ، نه از آدم شدنش! دیگه اونقدر ترسیده بود که به خاطر ترسش هم شده بود آدم شده بود یا تظاهر میکرد آدم شده اما امشب.....امشب راس راسی آدم شده بود.انگار که هزار ساله آدمه.....درد میکشید و عربده میزد....میگفت مدیونه! مدیون و شرمنده ی خودش، دستاش، بدنش، چشماش، گوشاش، دخترش، شوهرش، ماشینش، صندلیش، درختا، پیاده رو، میزش، زمین، گنجیشکا، آسمون، هوا و ..... مدیونه همه ی اون چیزایی که داشته و داره و نداره.....

میگفت ترسش داره هر روز مجازاتش میکنه. گفت دیگه نمیتونه به اونی که بود برگرده اما آدم شده.گفت به اندازه ی همون هزارسالی که آدم شده پیر شده و یه چیزی گفت. یه چیزی گفت که هیچ درمونی نداشت و هیچ التیامی.......همون آزارش میداد.اینکه نمیتونه عذاب و دردش را گردن کسی بندازه. نمیتونه باره گناهش را با کسی تقسیم کنه.نمیتونه برای آروم کردن خودش بگه یه خورده هم تقصیره فلانی یا بهمانی بوده.میدونست همه ش تقصیر خودشه و خودش کرده. خودش دلش خواست تا تهش بره و از هیچی نخواست که بترسه و الان فقط از یه چیزی خوشحاله....

اینکه خدا با تمومه بدی هایی که کرده دعای تحویل سالش را اجابت کرد. اونجایی که سرش را بلند کرده رو به آسمون و گفت خدا هر مجازاتی خواستی برام در نظر بگیر فقط آبرووم را نبر..... و خـــــــــــدا آبـــــــــــــروش را نبـــــــــــــــرد. هیچـــــــــــــــوقـــــــــتـــــــــــــ   ........



پـــــ . نــــــ :

وقتی یه جا یه وقتی توسط یه الی یه کامنتدونی بسته میشه ،یه معنی بیشتر نداره!

خیلی ساده!

خیلی راحت!

یعنی سکوت!

یعنی غیر الی هیچ کس نمیدونه چه خبره و هرچی بگی غلطه!

همین!

حالا برو زور بزن توی صندوق پستیم  بگو..........

نمیخونمش

هرگز

ممنون

بازم همین

!



نظرات 7 + ارسال نظر

سلام الی
اولین باره که می خونمت و چقدر دوست داشتم حال و هوای اینجا رو.

ممنونم برای حس خوبی که دادی بهم.

ممنون به خاطر اینکه حس خوبی داری

[ بدون نام ] 1390/11/29 ساعت 17:42

الی برام دعا کن

آن دختری که مثل شما بود و سر نداشت..........
تو هم برام دعا کن

سکوت نکن !

برای همه ی فریادهایت

کافی ست

اسمم را صدا کنی..

سلیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
صدا کردم و جوابی نیامد
الوووووووووووووووو هستی؟

بابک 1390/11/29 ساعت 18:06 http://cloudysky.blogsky.com

الان اگه کامنت بزارم خونده می شه یعنی؟!

کامنت شما که همیشه خوتده میشه حتی اگه نوشته نشه

سلامالی جون خوبی؟
من که خوب نسیستم خیلی دا غونم بدادم برس

باز هم؟
باز هم؟
صبوری کن صبوری کن صبوری

سال ۸۸ آرشیوت رو خوندم. منتظرم روز بعد و سال دیگه ...

سانازم

سوسن 1390/12/01 ساعت 20:26 http://http://zann.blogsky.com

.....................

سوسن
خوندم
همه ش رو
میفهمم
همه ش رو
خانوم باش و خانومی کن
کلی حرف دارم باهات
کلـــــــــــــــــــیــــــــــــــــــــــــ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد