_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "
_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "

یک ..دو ...سه ....الو؟؟ ....مرکـــــــــــــــز ؟؟؟؟.....

هوالمحبوب:


1.میگه گفتی عباس آقاتون مهندسه(!) نگفته بودی زود پزه!!!!!!!!!!!!

میگم :جاااااااااااان؟؟؟؟؟؟؟؟

میگه آخه یهو... یه دفعه ،بچه؟؟؟! ماشالا همت!همت مضاعف که مال پارسال بود امسال جهاد اقتصادی بود که!

میگم : به جان بچه م ،بچه ی خودم نیست! من به دنیاش نیوردم! ولی من مامانشم! با عباس آقا هم به جان خودم یه شام و ناهار بیشتر نخوردیم! حالا مگه اینکه غذاش مورد داشته باشه!!!!بالاخره خدا هر کاری ازش بر میاد.....


2. فرنگیس و شهرزاد نشستند به تشریح قیافه ی بچه،....

چشماش که شبیه الی ه....ابروهاش که شبیه الی ه....دماغش که شبیه الی ه....مثل الی جدیه و هی هم اخم میکنه..... مثل الی هی آدم را سر کار میذاره و تا میخوای بهش شیر بدی به افق خیره میشه و تا نمیخوای بهش شیر بدی غر میزنه.....مثل الی.... مثل الی....

یهو فرنگیس رو میکنه به شهرزاد میگه الی که مو آلووووو نیست!این بچه اینقدر مو داره به کی رفته؟؟؟؟

دیگه حرصم داره در میاد  و میگم :بالاخره همه جاش که نباید به من بره...بچه ی من که فقط نیست،بچه ی باباش هم هست...یه خورده هم باید به باباش بره یا نه؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!


3. کار دنیا برعکس شده،...واقعا همیشه برای من کار دنیا بر عکسه و اصلا هم نه توقع دارم و نه مهمه.....به جای اینکه کسی پیدا بشه از دل من در بیاره و بهم بگه آروووم باش و بهم دلداری بده و امید و باهام حرف بزنه و توضیح بده و توجیه کنه که مهم نیست و خدا بزرگه و هیچ کار خدا بی حکمت نیست و صبوری کن الی و شرمنده الی و بمیرم برات الی و این جمله ها که مرهم باشه و من اون آخر بگم مهم نیست و من قوی تر از این حرفام ،،، من باید از دلشون در بیارم....من باید بگم چرا خجالت میکشید؟ ..من باید بگم به دخترم کم محلی نکنید....من باید بگم چرا دخترم را از این و اون قایم میکنید...من باید بگم اگه بهش بی توجهی کنید با من طرفید..من باید التماس کنم این کار را براش بکنید...قطره برای بینیش بگیرید....امروز روزه دکترشه..امروز روزه .....

به آرووومیه ظاهریم هم راضی نیستند و میخواند داغونم کنم....

 همیشه من باید حواسم به همه جا وهمه کس باشه ،حتی کسایی که آرزومه نباشند..باید حواسم به دل اونها هم باشه....وقتی برای من فیلم بازی میکنند ،برای من که همیشه در حال بازی کردنم وقتی تمام سیاه بازی دنیا را پیش چشمهام در میارند ،دلم میخواد بمیرم....

مگر سکوت چشه؟؟؟ مگه من این یکی دو ماه سکوت نکردم و فقط حرفی نزدم و انگار نه انگار و مگر نگران عکس العمل من نبودید و دیدید هیچ اتفاقی برای بیرونم نیفتاد و درونم به درک!!!! پس چرا حالا برای من بازی میکنید؟؟؟ انگار باورتون شده من کلا پترسم و باید پترسی کنم؟؟؟

عجب!!!

عجب!!!!!

عجب!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

خدا جون مررررررررررررررررررررررررسی.....



4. انگار داره دنیا به آخر میرسه...چه خبره بابا؟ داره نود میشه ،نود و یک داره اسفند میشه فروردین....داره پارسال میشه امسال....داره نوروز یعنی یه روز جدید میاد مثل هر روز...همین! هی اس ام اس پشت اس ام اس...هی ایمیل پشت ایمیل....هی جمله های خفن توی وال فیس بوک و یه عالمه عکس و شعر و جمله ی عاشقانه......

اصل  مثل همیشه رها شده و چسبیدیم به هفت تا سین و لباس نو و آجیل و مسافرت و پیک شادی.....

همه یادمون رفته "حول حالنا الا احسن الحال".....

عاشق نوروزم....فقط لحظه ی تحویل سال و متنفرم از این 15 روز تعطیلی که هیچ وقت خاطره ی قشنگی ازش نداشتم و همه ش منتظر بودم تموم بشه.....

عاشق حافظ و دعای لحظه ی نو شدن و عوض شدنم ...همینـــــــــــــــــــــــــــ


5.وبلاگم دلم نیست.....آدم که دلش را نمیذاره در ملأ عام که همه ببیند و بخونند و ازش سر در بیارند...

وبلاگم حریم خصوصی و شخصیم نیست...آدم که هر کسی را توی حریم شخصی و خصوصیش راه نمیده....

وبلاگم چاه داد کشیدنه دردهام نیست....آدم که دردهاش را فریاد نمیزنه همه بشنوند و قربون صدقه ش برند یا نرند و آخی آخی بکنند یا نکنند....

وبلاگم وبلاگه....اونجاییه که الی اونقدر میگه و میگه و میگه اونایی که باید و اتفاق افتاده چون ایمان داره اینها فقط ماله خودش نیست و خیلی ها ،خیلی چیزا از توش میتونند یاد بگیرند  و یاد بدند....چون ایمان داره تشریک اتفاقات و خاطره ها همیشه قبول یه اتفاق را برای الی یا هزارتا آدمی که میاند اینجا به هزار دلیل ،آسونتر وقابل قبولتر میکنه....

چون ایمان داره این حرفا فقط مال خودش نیست و شاید خیلی چیزها توشه که خودش هم ازش بیخبره و باید هزار دفعه مرور کنه تا خودش هم بفهمه...

واسه همینه که تا نوشتنم تموم میشه میرم توی وبلاگی که خودم نوشم و تند تند میخونم ببینم چی شده و داره چی  میشه و له له میزنم واسه رسیدن به آخرش و هر دفعه از توش یه چیزی یادم میاد یا میفهمم یا برام زنده میشه....

وبلاگم وبلاگم نیست.....وبلاگمونه....

من نداریم......


6.همینــــــــــــــــــــــــــــــــــــ