_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "
_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "

تولدشــ مبــــارکـــ هستــ؟؟؟....تولدشـ مبارک نیستـــــ ؟؟؟....

هوالمحبوب:


همیشه یکی دو روز قبلش مستقیم و غیر مستقیم راجبش حرف میزدم...تا مثلا یادشون بمونه....واسه اینکه نمیخواستم منتظر بمونم که یادشون بره و من نکنه ناراحت بشم و بعد به خودم بگم :"مهم نیست الی بیخیال!" و خودم از دل خودم در بیارم و به یه شعر بسنده کنم...


ولی امسال....نخواستم....از اولش نخواستم....اصلا با خودم گفتم این یکی دو روز هم مثل این چندوقت گوشیم را خاموش میکنم تا بگذره....

با اینکه میدونستم حتی با اینکه نمیگم و نیستند ولی یادشون می مونه بیست و شیش ژوئن را...همون روزی که توی تقویم به روز "مبارزه با مواد مخدر " رقم خورده....حتی اگه نخواند هم یادشون میفته....بیست و شیش ژوئن...پنج تیر....

به قول "فلانی مون" تقویم هم غیر مستقیم مثل خودت به رخ میکشه و بعد میشینه اون گوشه و میگه به من چه؟من که چیزی نگفتم :)

به خودم گفتم:الی ! هیچی نگو و گوشیت را بفرست به قهقرا و بچسب به کار و کلاس از صبح تا شب و بعد جنازه ت را بکش تا توی خونه و بعد از فرط خستگی ولو شو روی تخت و راضی باش از این خستگی جسم تا فرصتی برای فکر کردن به خستگی روحت پیدا نکنی و تحمل کن تا این یکی دو روز هم بگذره....مگه میخواد چی بشه؟؟؟بنداز دوور این مسخره بازی هایی که بهش دل خوش کردی!مثلا که چی؟؟؟بگیر از خودت تمومه بهونه ها را...بی بهونه باش....بی هیچ بهونه ای...این یه دونه را هم نخواستیم!!


حتی با اینکه می دونستم "نفیسه" بعد از این سه چهار ماه بی خبری و دور شدن ازش و قهر از من که چرا گم و گور شدم و بی مهر،سر و کله ش پیدا میشه و باز باهام مهربون میشه و بازبهم میگه :"............!" و بعد یه "خره!!!" هم آخرش میگه که مبادا پررو بشم و من مثل تمومه این سالها از اینکه اون طوری که باید ،هست و بوده ،به خودم میبالم..

با اینکه میدونم نرگس سر و کله ش پیدا میشه....

هاله برام شعر میخونه و آهنگ....سوده....فاطمه....فرزانه....هانیه....حتی اونایی که یه روز یادشون رفت ولی بعد تا آخر عمر یادشون موند و توی حیاط خلوت  دلشون آرزوهای قشنگ قشنگ واسم میکنند....و یه آه میشکند و باز زندگی ادامه داره....کاش یادشون نباشه....


توی خونه حرفی نزدم....با هیشکی راجب فردا حرف نزدم تا بگذره.... مهربونی دیدن از آدمایی که تمام وجودشون را تقدس میکنم و برام عزیزند و مهم ،اذیتم میکنه....من این روزا فقط مستحق دردم و ظلم نه محبت یا....

قول دادم تا صبر کنم این دو سه روز بگذره و بعد همه چی عادی بشه....

از صبح سر کار بودم و چهارتا آموزشگاه عوض کرده بودم...

گوشیم خاموش بود.....گاهی روشنش میکردم این دو سه روز تا یه تماس کوچولو بگیرم و بعد باز بره به ملکوت اعلی...از بس حرف زده بودم سر کلاس ،دیگه داشتم میمردم...آدمها از خستگی فراریند و من عزمم را جزم کرده بودم اونقدر خسته بشم که حتی نای غذا خوردن نداشته باشم....حالم خیلی بد بود....

مهم نبود....خانم رسولی که گفت کلاس آخرت کنسل در عین حالی که ناراحت بودم ولی داشتم بال در می اوردم....

اومدم خونه خودم را با کتاب خسته کنم....گوشیم را روشن کردم که بلافاصله شهرزاد زنگ زد...

گفتم دارم میرم خونه و حالم خوب نیست...یکی دو هفته بود ندیده بودمش ....

رفتم خونه و باز گوشی به ملکوت اعلی رفت....

باید دوش میگرفتم که یهو زنگ خونه خورد و صدای شهرزاد اومد....

الـــــــــــــــــی!الـــــــــــــــــــــی.....

 و وقتی رفتم بالا.....یه کیک دستش دیدم.....

قشنگترین کیک دنیاااااااااااااااااااااااااااااااا

روش نوشته بود :"الهام جان تولدت مبارک!"


از بغض داشتم خفه میشدم....گریه م گرفت....دستای کاکائوییش را کشید به صورتم....به دماغم....به لپم و من با یه عالمه بغض و اشک غرق کاکائو شدم....

.

.

.

باید میرفتم حمام....باید دوش میگرفتم و مثل هرسال قبل از هدیه گرفتنه بزرگترین موهبت زندگیم ،"غسل تعمید" میکردم و همون زیر دوش از خدا میخواستم همراه با آبی که داره جسمم را شست و شو میده ...روحم و تمام رذایلی که به خودم نصب کردم را شست و شو بده و ببره....


 اومدم و کنار دو تا شمع روشن ،افتتاح شدم به عدد "15" و ثبت شدم در دفتــر شاهکارهای خدا....

خدا جونم ،"تولد الــــــــــــــــی ت مبارکــــــــــــــ ....."


الی نوشت:

یـــک) تصمیم داشتم چهل و هشت ساعت به میمنت تولدی که مبارک نیست ،عــزای عمومی اعلام کنم.....خدا نمیخواد....خدا دلش ،دل غمگین به خاطر غیر خودش نمیخواد...خدا همیشه میگه:یا من یا هیچ کس دیگه ...چهل هشت ساعت به خاطر دردهایی که به خدا دادم عزای عمومی اعلام شد!!!


دو)شهرزادم!به خاطر همه چیز ممنون و به خاطر تمام تلخی هام متاسفم....اگه تو هم مثل همه اون دور دورا نشسته بودی ،حتما قشنگترین الی را میدیدی و من اینقدر بد نبودم....ببخش که به خاطر نزدیکیت اگرچه باید بهترین باشم،تلخترینم....

چیزی نپرس و یه خورده دیگه تحمل کن،نبودنم و تلخی هام رو...بالاخره تموم میشه...


سه)امشب لیله القدره منه.....شبی که خدا میاد پایین و میگه الی بگو....میشینه روبروم و من فقط توی چشماش زل میزنم و اشک میریزم و هیچی نمیگم....امشب لیله القدره منه ،نه به خاطر شادی بی حد و حصر من به خاطر تولد و گل و بلبل!نــــُچ!

به خاطر بزرگداشت لحظه ای که خدا الیش را لایق بزرگترین موهبت یعنی" زندگی " دونست....

مهم نیست این موهبت دردآورترین بوده و هست برام و بهش گند زدمو بهش گند زدند و زندگی با این همه درد همون بهتر که نبود...نچ!....مهم اینه خدا بهم با بخشایش بی نظیرش عطا کرد و گفت تو لایق دمیده شدنه روحی هستی که اگرچه ممکنه قدرش را ندونی و بهش احترام نذاری و حرومش کنی و هم خودت زجر بکشی و هم من....ولی من بهت فرصت میدم تا خودت را ثابت کنی..من بهت ایمان دارم تا اون لحظه ی آخر....بدون چشمداشت بهت میدمم روحم را....فقط کاش بفهمی....الی کاااااااااااااااااااااش بفهمی...."خدا هنوز بهم امید داره....برای همین هنوز نفس میکشم!"


چاهار) شبای تولدم ،اون حفره ی بالای لبم را تقدس میکنم...دلم میخواست میتونستم ببوسمش!!!!!!!!!!!!!!!!

اونجا جای انگشت خداست......

وقتی که داشتم اولین نفس زندگیم را می کشیدم و چشمم به روی دنیا باز میشد...میخواستم به همه ی دنیا بگم من از کجا اومدم و کی بهم چی عطا کرده...میخواستم به همه با فریاد بگم اونی که شماها ازش مینالید بهترین ذاته....میخواستم به همه بگم چی توی گوشم گفته....میخواستم داد بکشم که آآآآآآآآآآآآی مردم.....،که یهو خدا انگشتش را گذاشت بالای لبم و گفت:الی! هییییییییییس ساکت....محرم این گوش جز بیهوش نیست....کسی نباید چیزی بدونه غیر از من و تو.... و وقتی انگشتش را برداشت جای انگشتش موند بالای لبم...

وقتی چشمم اولین اشعه ی نور خورشید را دید ، همه چی یادم رفت....خدا رفت و نور شد و من موندم و اون چیزایی که یادم رفت و باید کلی نفس بکشم تا یادم بیاد....من موندم و چیزی که هنوز نفهمیدم و جای یه انگشت بالای لبم که سزاوار پرستشه....فقط یه چیز یادمه...اینکه همه چی آخرش خوب تموم میشه..همینــــــــــ !


پنـــج)


 از اینجـــا گوش بدهـــ" تولد شــــ مــبارکــــــ نیستــــــــــ ....."

نظرات 15 + ارسال نظر
آرمین 1391/04/05 ساعت 00:48

تولدته؟ اصلن بهت نمیاد تولدت باشه. حالا بیا شعمارو فوت کن بیکار نشین اونجا

مگه ما آدم نیستیم؟
درسته مثل آدمیزاد به دنیا نیومدیم اما بالاخره که به دنیا اومدیم
از اول که اینقدر نبودم که !!!
.
.
.
یاد مامانمون افتادیم
میگفت قبل از اینکه با بابات ازدواج کنم فکر نمیکردم معلما دستشوویی برند

شده حکایت ما که گویا ما مثلا از آسمون پرت شدیم اونم یهوووووووووویی

آرمین 1391/04/05 ساعت 00:49

ما رسم نداریم کادو بدیما. فقط میگیم مبارکه

ما هم رسم نداریم کادو بگیریم
فقط میگیم مرررررررررررررررررررسی مهندس!

.
.
بودن آدمهای زندگیم بزرگترین کادوه...ممنون مهندس

تولدت مبارک !!

تولدشـــــــ مبارک!...چه حرف خنده داری.....
چه فایده داره وقتی
اون گل براش نیاره


تولدشـــــــ مبارک

ممنون یه مقداری از ما!

بابک 1391/04/05 ساعت 09:00 http://cloudysky.blogsky.com

تولد بابام 3وم تیره تولد مامانم 7 تیره اگه یه خواهر داشتم که خدا هم می دونست جقد من دوسش می داشتم تولدش می شد یحتمل 5 تیر - تولدت مبارک الی خانم گل و گلاب :)

تولد مامان من هم!

خدا اگه خواهر نمیده در عوضش هزارتا چیزه خوبه دیگه میده
خواهر نداشته تون را دوس داریم عجیبن غریبا

ممنون مهندس....یه دنیا ممنون

سوسن 1391/04/05 ساعت 09:03

سلام الی جان
تولدت مبارک بهترین الی دنیا
تا همیشه خوب بمان
خدا الی را آفریده تا داد بزنه
توی زمانی که همه از شدت غصه ی نداشته هاشون خفه شدن
داد بزن
شاید یه نفر هنوز عمیق نخوابیده
شاید کابوس یه نفر را به بیداری تبدیل کنی

happy birthday to you

نمیدونی چقدر تا کامنتت را دیدم بغض کردم
چقدر خوبه هستی
چقدر خوبه توی روزی که مبارک نیست ،با قدمت مبارکش کردی سوسنم
چقدر خوبه .....
تولد ه الی مبارک
و تولد من......!
خدا الی را آفرید تا درس عبرتی باشه و بشه برای دنیا
من داد میزنم
بلننننننننننننننننننننند
اونقدر بلند که به گوش هیچ کسی نرسه!!!!!!!!!!!!!
.
.
مثل یک کابووووووووووووووووووس مارا به رویا میبری
پشت ردت تا کجا مارا به هر جا میبری؟؟؟؟
من شبیه یوسفم راه سقوطم چاه نیست
چون بیندازی مرا در چاه بالا میبری

.
.
سوسن خوشحالم هستی...با اینکه نیستی...

دوست 1391/04/05 ساعت 11:02

برام موقع افطار دعا کن الی
تولدت مبارک عزیزم

روزه نبودم
امسال و امروز روزه نبودم
.
.
.
ممنون دوستــــــــــــــ

من همون حس غریبم 1391/04/05 ساعت 11:31

دیوونه این چه موزیکیه برای تولدت گذاشتی؟

موزیکت را عوض کن الی

بهت میگم موزیکت را بر دار دیوانه

ما رند و خراباتی و دیوانه و مستیم
پوشیده چه گوییم؟همینیم که هستیـــــــــــم
.
.
مگه گوشش ندادی؟موزیکه تولده دیگه!
اون امشبو نمیخواااااااااااااااااد دلش میخواد بمیره
تولدش مبارک نیست دلش گرفته خوشحاله
موزیک من نیست که عوضش کنم...موزیکه الــــی ِ !!!

من همون حس غریبم 1391/04/05 ساعت 11:33

خوش به حال شما

که تولدتـا ن مبارک میشود

به شادباش و

ایشالا که صد سال زنده باشی

کیک من را بزرگتر ببرید

شما که خوب میبریـد...

دیگه متن دزدی نداشتیما
این متن رو من همیشه برای تولد دوستام میگم
خوش به حال شما که تولدتان مبارک میشود به شادباش و ایشالا زنده باشید
هییییییییییی توووووووووووووووووووووووو کیک مرا بزرگتر بــِبـــُر تویی که خووووووووووووووووووووووووووووووووووب میــبــُری


برای این کامنتت نمیدونم تشکر کنم یا گریه

[ بدون نام ] 1391/04/05 ساعت 11:46

جای انگشت خدا بالای لب توست ؟؟
حتما بالای لب ما جای چرخ ماشین بابامون؟؟
راز خلقت و حرفای مگو هم فقط تو بلد بودی که خدا گفت هیس ساکت؟
به هر حال تولدت مبارک

توی متن شنیدی بگم "فقط"!!!؟؟؟؟!!!
منظورت این نیست که حالا چون بالای لب شمام جای انگشت خداست باید بیام اونجا را......لا اله الله!
استغفرالله!
لعنت بر دل سیاه شیطون
ما اختیار بالای لب خودمون را داریم و دلمون میخواد بوسش کنیم...شما میدونی و بالای لب خودتت
/.
.
.
به هر حال ممنون مفقودالاثر!

Mohsen 1391/04/05 ساعت 20:48

...................

حق با شماست
.
.
.
ممنون از لطفتون مهندس....

پود 1391/04/06 ساعت 01:13 http://pud.blogfa.com

به به تولدت مبارک الی جان!
به من کیک نرسید؟!

ممنون پـــــــــــــود....
.
.
به همه کیک میرسه
به همه کیک رسید
به همه کیک خواهد رسید
کامتون و کلامتون پر از شهد و شکر....
کیک تولد ما تلخه.... و شما پر از شیرینی....

کسی شبیه خودم 1391/04/06 ساعت 08:26

سلام بانووو
تولدش مبارک D: یادته !

نمی خواستم چیزی بنویسم ، بنا نبود من حرف بزنم
مرسی از تو که هستی
مرسی که اومدی تو زندگیم که واسه 1000اومین بار 1000 تا درس افتاد رو باز مرور کنم
خوشبحال شهرزاد و همه دوستای دیگت که دوستی مثل تو دارن
چون دوستداشتنی هستی و لیاقت دوست داشته شدن رو داری
به خدایی که تو رو آفرید سفارش ما رو هم بکن نازنین
با اجازتون ما هم جای انگشت خدا رو می بوسیم

میکشمت ها
من گفتم نپرس...نگفتم نگوووووووووووووووووووو
اصلا بپرس
اینقدر بپرس تا من بترکم
اصلا بیا برو تو دل من هرچی صدا خفه شده برش دار ببین و بشنو
.
.
من هیچ وقت هیچی یادم نمیره
خدا اگه هزارتا چیز بهم نداده که دمش گرم و شکر
به ازاش هزارتا چیز بهم داده
حداقل بهم یاد داده با آدمهایی که هستند و میاند و حرف من توی دهن و دلشونه و قاصد منند راضی باش و شاد
شاید واسه همینه که حتی کوچیکترین خاطرات زندگیم چه دردناک و چه شاد از یادم نمیره
و هرشب تمامشون را با تمام آدمهای زندگیم مرور میکنم و شب همه شون را توی دلم میخوابونم و میخوابم
خدایا شکرت به خاطر بودنت و خدایا شکرت به خاطر لایق دونستن من به خاطر داشتن این همه آدم خوب توی زندگیم
.
.
اون "حلقه ی بیرون در بیدل خطابم میکنند..." واسه همینه
واسه اینکه خدا بزرگترین تبیه ش را برام خوب جلوه دادن من در نظر دوستام قرار داده
تا درد بکشم از اونی که نیستم
من فقط الی ام
کسی شبیه الی
اونی که دلش میخواد خوب باشه
ولی نیست
واسه همین هی تکرار میکنه خوبه تا باورش بشه
شهرزادم
به خاطر بودنت ممنونم
به خاطر همه چی
خوش به حال من که میمیرم براشون این همه

ماسه ها فراموشکارترین رفیقان راهند! پا به پایت می آیند، آن قدر که گاهی سماجتشان در همراهی ،حوصله ات را سر می برد، اما کافی است تا اندک بادی بوزد یا خرده موجی برخیزد تا برای همیشه از حافظه ضعیفشان رد پایت پاک شود!..ما ازنسل ماسه نیستیم! ازنسل صدفیم...صدفهایی که به پاس اقامتی یک روزه تا دنیا دنیاست صدای دریا را برای هر گوش شنوایی زمزمه می کنند.

دریا برای مردم صحرانشین دریاست
ساحل‌نشینان قدر دریا را نمی‌فهمند
.
.
.
ما از نسل کسی شبیه الی اییم!
از صدف مقاوم تر
از دریا مواجتر
از ماسه ها روان تر
و
از صخره های سخت تر!

تولدت مبارک..

ببخشید اگه با تاخیر اومدم..!

تولدشــــــــ مبارک!
.
.
.
ممنون و با تشکر اونم به موقع!

معصوم 1391/04/06 ساعت 21:35

تولد دوبارت مبارک!

همه ما عادت کرده ایم ب دلبستن ب جشن تولدمان!

هرروز تولدی را در خود متولد میکنیم و ب آن دل می بندیم!

انگار سال هاست جزیی از وجودمان بوده و خبر نداشتیم!

هرروز خود را ب خیابان های بی انتها دعوت میکنیم...

با خود صادق نیستیم، گویی با خود خصومتی دیرینه داریم!

ب جای ....... کاش آرزوی خیر کنیم..ببخشیددیررسیدم ......

تولد بهونه ست
بهونه برای هزارون بار به یادش افتادن
نه برای حسرت خوردن و نه برای عاشق خودت شدن
تولد بهونه ست
که باز یادت بیفته یه روز تمام تمرکز اون و اطرافیانش بودی برای بهترین خلقت
تولد بهونه ست
که یادت باشه و بیفته
یه روز تمام دنیا منتظر دیدن اون بهترینه وعده داده شده بودند
و فکر میکردند اون بهترین تویی و تو.....
.
.
با خود صادق نیستیم، گویی با خود خصومتی دیرینه داریم!
.
.
وقتی که هستی رسیدن و نرسیدن معنیش رو از دست میده:)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد