_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "
_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "

به عیب پوشی و بخشایش خدا سوگند...خطا نکردن ما غیر ناسپاسی نیست

هوالمحبوب:


1)چقدر خوبه

چقدر خوبه من هستم و تو هستی و اینجا...

چقدر خوبه ما همه هستیم و اون هم هست

چقدر من خوشبختم به خاطر تمام داشته هامو نداشته هام....

و من همون روز اول بهش گفتم ،از همون آبان ماه سال هفتادو پنج که اونقدر گریه کرده بودم که مطمئن بودم میاد پایین و از روی جانمازم بلندم میکنه و میگه :الی! نمی برمش!بهت پسش میدم ،تو رو من قسم اینجوری نکن ،دنیا را زیر و رو کردی دختر!!

ولی نگفت و نیومد!

از همون موقع فهمیدم به خواستنه من نیست...اون میگیره چون باید بگیره و میخواد که بگیره!

از همون موقع بهش گفتم:فقط تو بخواه،تو بخواه که من نخوام به خودت قسم صدام در نمیاد!

من میدم....همه ی داشته هام را...من میدم ،همه ی نداشته هام را....

میبوسم میذارم کنار

همونجا که تو برشون داری

نگفتم؟

گفتم

غر زدم

ولی شکایت نکردم

نگفتم بهم پسش بده

گفتم؟

نگفتم

به خودت قسم حتی کوچکترین فکری هم برای برگردوندنشون نکردم

به خودت گفتم تو فقط بخواه که نداشته باشم

میذارم توی طبق و بهت میدم

همه را

حتی احسان

حتی خونواده م...حتی نازی...حتی فاطمه...حتی فرنگیس...حتی گل دختر رو!

تو بگو بمیر

میگم چشم....

تو امر کن که بمیرم فدای گفتارت

کنم بدون تامل همان که فرمایی.....

جون الی

جون الی غصه نخوری ها

یهو غصه ی منو نخوری ها

من هیچیم نیست

من تو رو دارم

وقتی تو رو دارم انگار همه را دارم

چقدر خوبه همه هستند و تو هستی

چقدر خوبه همه هستند و تو میخندی

چقدر خوبه شبا همه هستند و با هم میخندیم و من گریه میکنم و تو باز میخندی....

وقتی تو میخندی انگار همه ی دنیا میخنده...

وقتی به آسمون نگاه میکنم میخندم و همه فکر میکنند من خل شده م و من باز میخندم

....

تو که هستی انگار همه هستند....

یه روزی از همین روزا منو میبری پیش خودت

و حتی وقتی میشینی پیشم و میگی الی چی میخوای؟حالا وقتشه بگو چی میخوای....بهت میخندم و میگم هیچی....فقط مواظب آدمای زندگیم باش.....

مواظب همه ی اونایی که ندارمشون...

همین.....

.

.

2)مرسی

مرسی که هستید

که اینقدر خوبید

که اینقدر خوب دلداری میدید

که اینقدر خوب گریه میکنید

که اینقدر خوب شونه میشید

چقدر خوبه این همه حرف میزنید..هی تقلا میکنید بگید واسه ما هم شده و تموم شده!

و من توی اشک به نوشته هاتون لبخند میزنم و سرم را میگیرم بالا و به خدا میگم :اینا چی میگند خدا؟!چرا دل همه شون خون ِ ؟!

ولی این فقط یه خاطره بود از هزار سال ِ پیش!

نه درد دارم و نه درد داشتم!

اصلا حرف عشق و عاشقی نبود!

اصلا حرف رفتن و نرفتن نبود...

اصلا حرف بغض و درد الی برای نبودن ،نبود...

یه خاطره بود از هزار روزه رفته ی الی....

خاطره ی بهمن خاطره ی هر ساله

خاطره ی هر ماهه

سال همون ساله و ماه همون ماه

فقط آدما عوض میشند و ماجراها

و خدا هر بار محکمتر میزنه و من محکمتر میشم

منم و غرورم...

گاهی غرورم را میذارم زیر پا تا اون آدم بره و گاهی میذارم زیر پا تا برگرده....

به خودش برگرده

نه به من !

به خودش برگرده

بعضی آدما حق ندارند بد باشند

حتی اگه آدم زندگیه من نباشند

حتی اگه من براشون نردبون باشم

حتی اگه من همون بچه میمون باشم که میذارند زیر پاشون تا پاهای خودشون نسوزه

حتی اگه من وسیله باشم

حتی اگه من چوب پنبه باشم

حتی اگه من الی نباشم....

خاطره ی پست پایین خاطره ی درد نبود

اصلا درد نبود....

ای وای! حرفـــم این نبود اما

سردم شده آب و هوا را دوست...

یه خاطره بود از الی که فقط به یه نتیجه برسه و برسیم

با اینکه درد میدید و من فریاد میشم اما...

اما وقتی فریاد میشید و بی انصاف فقط به اون لحظه فکر میکنم که وقتی آروم شدید خیلی چیزا براتون درد میشه....

دو سه شب پیش داشتم میگفتم

یه روزی

یه جایی

یه وقتی

همه چیز معلوم میشه

تمومه پرده ها میره کنار

و دل آدما اونقدر شفاف معلوم میشه که نمیشه قایمش کرد

فقط

کاش

اون روز

کسی خجالت کسی دیگه را نکشه

اون خجالته درد داره

نیاد اون روز....

.

.

.