قلم پیشکش!دست و دلم به زندگی هم نمی رود...
دلداری ام ندهید!نصیحتم نکنید!نگویید خدا میخواهد ببیند که تا کجا میتوانی!...من و خدا ماجراها داشتیم تا به امروز!
برایم آغوش و شانه نشوید...برایتان گریه نمیکنم!
حتی صدایم هم نکنید با اینکه صدایتان خوبست!... لال شده ام که حتی بله بگویم!
نگویید فلان ذکر را اِن بار بخوان و فوت کن به زندگی ِ کوفتی ات!...هرشب دعای هفتم صحیفه را با درد و هق هق میخوانم.خدا را که نمیشود گول زد!!
برایم شع ـر صبر و قامت راست کردن نخوانید...زانوهایم فرمان نمیبرند و توان ایستادن ندارد!
فقط.....
فقط دعــــا کنید...برای آخری خیر دعا کنید...
به عزیزترین ذات هستی قسم تان میدهم دعا کنید با ما چنین کند حتی اگر شایسته ی آن نباشیم...
همیــــــن!
شب ها هوا سرد است...
خیلی سرد...