_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "
_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "

همه چی زیــــــر سر مع ــصــومه است...

هوالمحبوب:

نرگس یه بار بهم میگفت : وقتی اون شب تموم شد و من هنوز زنده بودم ،مطمئن بودم دیگه از هیچ دردی توی زندگیم نمیمیرم!

اون شب برای نرگس درد آورترین شبه زندگیش بود و مطمئن بود دیگه بدتر از این توی زندگیش اتفاق نمی افته که نتونه تحمل کنه!

و من امشب مطمئنم ...

درست مثل اون شب نرگس...

که دیگه از هیچ دردی نمیمیرم،وقتی این شبها گذشت و هنوز زنده ایم!

خدا !من منتظرم!منتظره تمومه دردایی که توی راهه!...

با آغوش باز...

بهت گفتم این درد را ختم به خیر کن،تا آخر عمرم تمومه دردها را به جون میخرم :) ...

منتظرم خدا :)

....بهشون گفتم دعاشون برآورده شد و درست شد.به همین سادگی و سختی!

 و شادی و لبخند و خدایا شکر ه بقیه بود که شروع شد...اشکای آدمایی که خوشحال بودند که خدا روشون را زمین ننداخته!...شادیه آدمایی که اذعان داشتند به خدا التماس کردند که آبروشون را پیش ه الــی نبره...آدمایی که درست مثل شما دستاشون بوی خدا میداد و میده...

و من مطمئنم بودم همه چی زیر سر دعاها و دستاییه که رفته بالا...

و مطمئن بودم همه چی زیر سر معصومه است...


الــــی نوشت :

یکـ) تک تکتون را دوس دارم...دستهایی که خدا دلش نیومد خالی برش گردونه،پرستیدن داره...بوسیدن داره...طواف کردن داره...قدر دستاتون را بدونید... :)

دو )کامنتای پست پایین را فقط و فقط برای خودم نگهشون میدارم.این دعاها را باید نفس کشید.

سهـ) با ما چنان کرد حتی با اینکه شایسته ی آن نبودیم...

چاهار) مستانه! مستانه! بهتت نزنه! خشکت نزنه! ...من هنوزم به آخری خوب ایمان دارم...این دفعه محکمتر و مطمئن تر...اونقدر محکم که حتی خودِ خدا هم نمیتونه با بدترین دردها نظرم را برگردونه...

پنجـ)بخاطر تمام خوبیهاتون.بهترین ملودی را از اینجا گوش کنید >>> " امــشب در سـر شـــوری دارمــ

شبــــهای هجــــــر را گــذرانیم و زنـــده ایــم
مــا را به سخت جانی خود این گمان نبود...

نظرات 61 + ارسال نظر
متانت 1391/08/23 ساعت 19:32

دختر شیرین....الی جان...خوشحالم از خوشحالی تو...روی ماه خدا رو بوسه...

متانت...
متانت...
باید هزار بار اسمت را فریاد بزنم
فریاد نه!
زمزمه کنم...
ممنونم...
ممنون از دستهات
و از خودت...
ممنون به خاطر همه چی...
همین...
:)

علی.م 1391/08/23 ساعت 19:34 http://ashiane313.blogfa.com

حرفی بزن تا قصه هایتان جان بگیرد
بغض گلویتان بشکند باران بگیرد
بگذار از لبهایتان خوش بختی ستاره ها
حتی شده یک بوسه پنهان بگیرد
مگذار سختی های این راه نفس گیر
پروانه امید را آسان بگیرد
یک روز می آید که سقف زندگی را
با هم بسازید و دلتان سامان بگیرد
لبخندتان زیباترین تعبیر خورشید
چیزی بگو تا عمر شب پایان بگیرد

ممنون علی به خاطر تمام جمله هات...
به خاطر دستهات...
به خاطر خواستنهات...
.
.
مگذار سختی های این راه نفس گیر

پروانه امید را آسان بگیرد....

:)

کاش میگفتی چی شده
چطور شد که فهمیدی معصومه بوده؟؟

دلم خیلی گرفته
خوندن این پست منقبضم کرد
دلم به درد اومد
اما خوشحالم که آخرش خوب بوده
خوشحالم که این بحران رفع شده

نشود فاش کسی آنچه میان من و اوست...


مع ـصومه بود...
از طرف مع ـصومه بود...
:)
باور داشتم خدا به مو میرسونه اما نمیبره
ایمان داشتم همه ش امتحانه
اما شک کرده بودم به آخرش
دست به کار شد....
ممنون بانو از دستهات...
ممنون...

فاطمه 1391/08/23 ساعت 19:40 http://yadegari20.blogfa.com


سلام بانو
خوشحالم که مشکلتون حل شده
خدا رو شکــر @};-

خوشحالم خوشحالی...
خوشحالم تمام دنیا خوشحالند
خوشحالم خدا خوشحاله...

ممنون فاطمه...
ممنون
:)

علی.م 1391/08/23 ساعت 19:43 http://ashiane313.blogfa.com

قدرت واقعی برآورده شدن خواسته ها دست خداست
ما چیزی از خود نداریم هرچه هست از عشق حقیقی است
بعضی وقت ها به عشق به خدا فکر میکنم میبینم که هیچ معشوقی راه رسیدن به خودش رو نشون عاشق نمیده الا خداوند..گریه داد،لبخند داد،دانه عشق داد
همه رو داد تا ببینه این جمله ی که ما به جنس مخالف خودمون میگیم آیا به اون هم میگیم،به خدا میگیم چقدر دوستش داریم..بعضی وقت ها ما برای عشق انسانی که جنس مخالف خودمون هست باری کسی که قدرت ا ش با ما برابر هستش، میمیریم اما به عشق خالق این دختر یا پسر حتی فکر هم نمیکنیم...
کاش یکبار عشق به خدا رو امتحان میکردیم فقط یکبار
صادقانه بگیم خدا دوستت داریم
چقدر برای من هیجان انگیز وقتی میگم خدا
سریع میگه جانم
با همین کلمه تا مرز نفس بند اومدن هم پیش میرم
کاش میدونستیم بیشتر از خودما خدا منتظر ماست
حتی مشکل هم برای همین میده تا فقط صدای ما رو بشنوه..ما چیکار میکنیم؟؟؟؟؟؟؟

تمام عشقهای دنیا فدای یه تار موی خدا...
فدای تمام تار موهاش
فدای بودنش
فدای خواستنش...
دیگه از دنیا هیچی نمیخوام
هیچی...
جز خودش و فقط خودش...
کاش میشد خیلی چیزها را گفت
تا تمام دنیا باور کنند تمومه باورهایی که با درد به دست اوردی...

سامان 1391/08/23 ساعت 20:05

وای الی داری دیونم میکنی ها
حقت رو می ذارم کف دستت دختر شیطون
منتظرتم
اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ وَاَتَوَجَّهُ اِلَیْکَ بِنَبِیِّکَ نَبِىِّ الرَّحْمَةِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ یا اَبَاالْقاسِمِ یا رَسُولَ اللّهِ یا اِمامَ الرَّحْمَةِ یا سَیِّدَنا وَمَوْلینا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِکَ اِلَى اللّهِ وَقَدَّمْناکَ بَیْنَ یَدَىْ حاجاتِنا یا وَجیهاً عِنْدَ اللّهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّهِ.
التماس دعا


ممنون آقااااااااااا
بگردند دعاهاتون رو...
بگردند بگردند
میدونم نگران شدی
شنیدم
دیدم
:)
گفتم که بادمجون بم آفت هم داشته باشه غصه نداره!
مردن داره:)
.
من دردم که میاد چون لوس بازی دوس ندارم میرم پی کارم تا تموم بشه
این دفعه بد بود...خیلـــــــــــــی بد بود و تمام شد
تمام که نه!
اون اصلیه را خودش حل کرد...
مونده فرعی هاش که خودم تمام دردش را به جون میخرم
هی بچه!
یاده یه جمله افتادم
دارم دیوووووونه میشم =))))))
عجب!:)
نمیری :D

سامان 1391/08/23 ساعت 20:10

داره بارون میاد
هوس 1 نخ سیگار وینستون لایت کردم
امشب در سر شوری دارم
داره اعتقاداتم روز به روز بیشتر میشه

کلا به هر بهونه ای این کوفتی را بکنید تو حلقتون ها!


بارون بارونه زمینا تر میشههههههههههههه
گل نسا جونم کارا بهتر میشه

گل نسا جونم تو شالیزاره
برنج میکاره میترسم بچاد
طاقت نداره طاقت نداره
طاقت نداره طاقت نداره

بارون بارونه زمینا تر میشه
گل نسا جونم کارا بهتر میشه
دونای بارون ببارین آرومتر
بارای نارنج داره میشه پر پر
گل نسای منو میدند به شوهر
خدای مهربون تو این زمستون
یا منو بکش یا اونو نستون
یا منو بکش یا اونو نستون
.
.
بگردند اعتقاداتون رو....

نسرین.شب نوشته ها 1391/08/23 ساعت 21:02

خدارو شکر الی
خدارو شکر
خدارو شکر
بمیرم برات چی کشیدی...

خدا نکنه نسرین جان...
ممنون
به خاطر دستهات و به خاطر آرزوهات ممنون
به خاطر آبرویی که گذاشتی به خاطر الی وسط
خدا را شکر که هستی...
که بودی...
که باز هم هستی...
خدا را شکر...

:) مهم اینه که خوب و آرومی الان لباس و بی خیال:)

مگه بی لباس هم میشه اغوا کرد؟
:)
حواسم نبود اصلا بدون لباس میشه اغوا کرد

میگن ادمها وقتی حرف میزنن ... وقتی مینویسن حالشون خوبه ...
این روزها حالم خوبه میخوام فقط رج بزنم ... میدونی الی شدم دخترک قالی بافی که قالی پز نقش و نگاری رو دست گرفته ...
:
هر روز درد هاش رو گره میزنه به تار و پود و رج مزنه و رج میزنه ...
کارم این روز ها شده رج زدن ... درد هام رو گره میزنم به واژه ها ... این روزها از سر انگشت هام واژه میچکه ... واژه درد ...
:
قافیه هام گم شد ... درست در بین قافیه های هم ردیف ... همون قافیه های که میخواستن به شور بکشن همه انچه باید رو ... همون قافیه های که میخواستن انقلاب کنن ... گم شدن ... من گم شدم ... بین همه افکارم ...
این روزها در غزل های عاشقانه این و آن پرسه میزنم ... و خودم را بسته ام به آنچه که نباید ...
:
کاش ماهی بودیم ... کاش ماهی بودی و ذهنم و ذهنت فقط 3 ثانیه درد میکشید ...
کاش ماهی بودیم ... کاش ...

و دختری که خلاف جهان عمل کرده...
من خودم همون آخوند پا منبرم!
موعظه هام واسه بقیه ست
:)
خودم اونقدر میگم و میگم و میگم تا در لحظه تموم بشه
و بعد باز یه جای دیگه شروع بشه:)
هزار تا رود پیدرا را امتحان کردم
نشد...
اصلا نوشتن مثل زندگی کردن می مونه
مثل نفس کشیدن
وقتی خوبم میگم
وقتی بدم میگم
تا فقط بره جلو....
تو بانوی ردیف ترین قافیه هایی نازنین...
میفهمم پرسه زدنها را...
کاش ماهی بودیم....
کاش...

همیشه دیر میرسم...
ولی هیچ وقت یادم نمیره که خدا رو قسم دادم به بزرگیش که این پیرزن رو ازم نگیره که قرار دلم رو نگیره ...
عزیزم روی تخت بیمارستان بود ...
ماه رمضون بود ... اخرین روزهای ماه رمضون بود ...
و بارون میبارید ... نمیدونم کی از در بیمارستان زدم بیرون ...
اما وقتی به خودم امدم ... یه چادر سفید سرم بود و با چشم های که مثل در اسمون میبارید ...
حلوی امام زاده صالخ بودم ...
دعای من مستجاب شد ...
:
فردا صبحش عزیزم پر کشید و رفت
دعای من صبر بود و صبر ...
خودشم میدونه که قرار دلم به چی بود ...
:
کاش دلت اروم باشه ...

همیشه دیر میرسم...
همیشه دیر میرسیم...
بهش گفتم
بهش گفتم تمام دنیام را ببر پیش خودت
دلم قرصه جاشون امنه
ولی...
ولی بی خبری آدم را نابود میکنه...
عزیزجونت زمینی نبود نازنین
وقتی رفته یعنی قرار دلت چیزی و کسی غیر از عزیز جونه...

دعای من هم صبره
کاش دلمون آروم باشه...
کاش...

mamad 1391/08/23 ساعت 21:30

مرا سرگشتگی نگذاشت بر زانو گذارم سر
خوشا منصور کز دار فنا سر منزلی دارد

هر تار مویش خالق صد ساز و آواز است

مشکاتیان مشکاتیان سنتور یعنی این!

صد بار خود را کشته ام با دار گیسویت

اما کماکان زنده ام منصور یعنی این!

eli 1391/08/23 ساعت 21:37 http://eli1234.blogfa.com/

چه دعایی کنمت بهتر از این :
خنده ات از ته دل
گریه ات از سر شوق
و دلت کلبه ای از مهر و صفا
قلب تو جلوه ای عشق و ارادت به خدا باشد.

ممنون الـــی
همین...

فانوس به دست 1391/08/23 ساعت 22:46

مارابه سخت جانی خود این گمان نبود

شبهای هجر را گذرانیم و زنده ایم

ما را به سخت جانی خود این گمان نبود...

فوق العاده بود انتخابت نرگس جان...
حرف نداشت...

نگار 1391/08/23 ساعت 23:05 http://meyalood.mihanblog.com

این آهنگو با صدای کی گوش دادی؟؟؟؟من این آهنگو با صدای پروین دوس دارم!
بانو ببخشید اگر نظر قبلی کمی تلخ بوداااا ، دلتون نگیره یه وخ! این روزا شیرینیم کم شده!
حالا نه که اون موقع اش خیلی شیرین بودم والا

من اینو با صدای محمد اصفهانی و پروین و شکیلا گوش دادم
اما با صدای شکیلا فقط دلم میریزه...
دوس داشتنتون را بگردم
.
.
نگار...
هی نگار!
با کامنت قبلت حال من هم شد شبیه تو
با همون بغض و همون گریه...
از تو بعیده دختر...
به خدا هم گفتم
گفتم برآورده کردن دعای بنده ی بدت خداییه
وگرنه بنده های خوب که سزاشون بر آورده شدنه
نگار
نگار
همون یه جمله ی تو باور کن همون یه جمله ی تو که بهش گفتی اندازه ی تمام دعاهای دنیا و خواستنهاشون می ارزه
بگردم غر غر کردنتون رو...
.
.
تو کلا شیرینی
اونم با اون رقصای فسق و فجور دارت در ملأ عام
حالا هی ببین صاحبش نیست برو آتیش بسوزون ها
فکر کردی من میذارم کاباره باز کنی؟
هااااااااااااااااااااااان؟

پود 1391/08/23 ساعت 23:28 http://www.pud.blogfa.com

like

Tnx Sir

رامین 1391/08/23 ساعت 23:41 http://zamin89.mihanblog.com

حواست باشه این دعاها ممکنه مث شمشیر دولبه عمل کنه (نمیدونم منظورمو رسوندم یا نه ) به قول خودت فقط همینـ . . . .

منظورت را رسوندی
:)
اما هم حواسم هست
هم حواسش هست

همین...

گیتی 1391/08/24 ساعت 00:39 http://gitiii.blogfa.com

خایا چه خلوصی چه حس کمیاب وزیبایی ..................

خدایا چه آدمایی
چه خانومایی
چه گیتی هایی
چه جمله هایی

سوسن 1391/08/24 ساعت 00:44

خدایا شکرت
درد داره ببینی یکی داره درد می کشه
از اون بیشتر درد داره وقتی می دانی هیچ کاری از دستت بر نیم یاد
ممنون خدا جون که الی خوبه
الی همیشه بنده ی خوبیه قبل از آزمایش یه ندایی بهش بده که یه دفعه شوکه نشه
آزمایش های بی مقدمه خیلی درد دارن
بانوی دردهای بزرگ = الی
در پناه حق باشی

سوسن...
فقط همین!

آریا ش 1391/08/24 ساعت 01:22

آها الان اومدم یه چیزایی دستگیرم شد

دقیقن اعتراف کن چی دستگیرت شد؟
چیزی فقط دست گیرت شد یا پاگیرت هم شد آقا معلمی که معلم نبود ؟

سلامی دوباره
ممنون از حضورتان
یه چیزی رو میخوام خیلی رک بگم
چی میشد این متنهای شما مختصر و مفید بود
تو رو خدا یه فکری هم به احوالات مخاطبتون بکنین
مخاطبی مثل من که در ۵ بامداد نشسته و داره میخونه
باور کنین بعضی وقتها حوصلم نمیشکه متن رو به اخر برسونم
اگه حرفام زیادی رک بود شرمندم
خب اینم نظر یه مخاطب بود دیگه مگه نه؟!!!!

خوب معلومه دیگه خوب که نظر یه مخاطب بود خوب!
:)
خوبه که از ساعت پنج که شروع کردی بیست و هشت دقیقه ای تمومش کردی :)
ببخشید یه سوال تخصصی...
فقط خوندین یا نت برداری هم کردید آیا؟

بفرما به خاطر شما کلا سر و تهش را زدیم
شد چار خط
خوب شد؟

sahar 1391/08/24 ساعت 08:52 http://sahar-ho.blogfa.com/

خیلی خـــــــــــوشحالــــــــــــــــــــــــم

سحر بانو

چه روزهای سختی بر تو گذشت الی ...شرمنده ام که نمی دانستم و نبودم...خیلی خیلی ..مرا ببخش.

بودی
همیشه بودی
همیشه هستی...

ermia 1391/08/24 ساعت 09:25

سلام.
نمیدونم چه اتفاقی افتاده.ولی از ته دل خوشحالم که مشکلت حل شده.خوشحالم هنوز هستن ادمایی که خدا دستای خالیشونو خالی برنمیگردونه.هنوز دعاشون از سقف خونه شون بالاتر میره ، انقدر که مستجاب میشه.
انشالا دیگه هیچی هیچی هیچی تو زندگیت پیش نیاد که اینجوری به همت بریزه.
برای منم دعا کن.به دوستایی که دورتن و پیش خدا ابرو دارن بگو برای منم دعا کنن.خیلی گیرم.خیلی....

خوبی ارمیا؟
روانشناس مسلط به دپسردگی فعال در نت پیدا کردی؟
:)
من میگم به دعاست
یادته گفتی به دعا نیست؟
من میگم هست
من میگم به خواستنه
به خواستنه من یا هزارون آدم مثل من
خوشحالم تمومه آدما این خاصیت را دارند
خوشحالم خدا هنوز زنده ست
همه دعا میکنیم
همه...
شک نکن...

ermia 1391/08/24 ساعت 09:49


یادمان باشد که ما تقدیر سازِ لحظه ها هستیم
ماجرایِ دیگری از قصه ای پُر ماجرا هستیم
یادِمان باشد!

یادِمان باشد که ما آغاز خود-پایانِ خود باشیم
تابش خورشیدِ خود در بارشِ بارانِ خود باشیم
یادِمان باشد!

یادِمان باشد که هر تصویر تقدیری ست
یادِمان باشد که هر تقدیر تصویری ست
می شود تصویر شد در قاب
می شود کابوس شد در خواب
می شود رویایِ شیرینی شد و تابید با مهتاب
یادِمان باشد!

یادِمان باشد که ما تقدیر سازِ لحظه ها هستیم
ماجرای دیگری از قصه ای پُر ماجرا هستیم
اشک یا لبخند؟
قهر یا پیوند؟
یا که شرح تازه ای از قصه ی «شاه و گدا» هستیم
یادِمان باشد!

استاد محمدعلی بهمنی

عقل بیهوده سر طرح معما دارد
بازی عشق مگر شاید و اما دارد؟

با نسیم سحری دشت پر از لاله شکفت
سر سربسته چرا این همه رسوا دارد

در خیال آمدی و آینه ی قلب شکست
آینه تازه از امروز تماشا دارد

بس که دلتنگم اگر گریه کنم می گویند:
قطره ای قصد نشان دادن دریا دارد

تلخی عمر به شیرینی عشق آکنده است
چه سر انجام خوشی گردش دنیا دارد

عشق رازیست که تنها به خدا باید گفت
چه سخن ها که خدا با من تنها دارد

داداشی 1391/08/24 ساعت 10:41

تو که ما را کشتی
با اینکه میتونم درک کنم اما نمیتونم فحش ندم.
گکدذزثذدکمک گمهعیزرذ ئدرطبلالالبیست پطراباعندلبو

..........................
....................................
خدارا شکر که درست شد.
قدر من را بدون
الان درست تعریف کن ببینم چی شده

الان اینا فحش بود آیا؟

راسی نگفتی قدت چقدره که بدونم که!
:)
تو که ما را کشتی رفتی
تنها گذاشتی رفتی
دروغ نگم به جز من...
یکی دیگه داشتی رفتی؟


نشود فاش کسی آنچه میان من و اوست...

:)

وای الی الی الی
چقدر خوشحالم
چقددددددر خوشحالم که همه چی خوب تموم شد

خدا را شکر
دیدی؟ خدا بنده هاشو تنها نمی ذاره؟

این روزا واسه مامان منم کاش کسی دعا می کرد... درست از همون پنج شنبه ای که گفتی مریضه و خوب نمی شه....


همه چی رو گفتی
دو بار هم خوندم اما نفهمیدم ته ماجرا چی بود! کسی گم شده بود؟
آره؟
یا خدایی نکرده عزیزی مریض شده بود؟

خوشحالم الی جونم
نماز شکر یادت نره و یادمون نره

گم شده بود؟
کم شده بود؟
مریض شده بود؟
نه...
نه....
یکی تموم شده بود...
حروم شده بود...

درست شد...
:)
مطمئن بودم تنها نمیذاره اما شک داشتم تا کجا باید کشید...؟؟؟

مامان فریناز هم خوب میشه
به همون آرومی و سادگی...

یادم نمیره فریناز...
مرررررسی از دستات و خودت....
:)

یعنی من مرده راه حلت بودم ها دکتر!

عمورضا 1391/08/24 ساعت 11:47

سلام الی جان
حقیقت اینه که حالم خوب نیست ونتونستم پستتو بخونم
ولی فقط خوشحالم بابت رفع مشکل.....
خداروشکر.....

ممنون عمو....
خوب میشی
خدا کنه خوب بشی
خدا کنه خوب بشیم...
خدا را شکر...

بابک 1391/08/24 ساعت 12:04

درود بر الی عزیز
خوشحالم. همین

درود بر مهندس بابک!
خوشحالم خوشحالید و ممنون از دستاتون و حرفاتون...
همین...
:)

هنگامه 1391/08/24 ساعت 12:05

الی عزیزم شکر میکنم خدای مهربون و که حاجت تو دختر گل رو برآورده کرد ...صدهزار مرتبه شکر ..
نمیدونم چی بوده اما حتما برای تو مهم بوده...

الهی هیچ وقت غم تو دل قشنگ مهربونت نشینه

این و نگو تمام عمر هر دردی رو بجون میخرم ایشالا از هر دردی بدور باشی

خدا دعاهای ما رو به خاطر خوبی تو شنید و مستجاب کرد..


دوست دارم مث یه خواهر بزرگتر عزیرم بووووووووووس

چون شعرِ پنهان در گلویی دوستت دارم

در قالب هر آرزویی دوستت دارم...

ممنون هنگامه
به خاطر تک تک جمله هات که مرهم بود و امید...

به خاطر دستات و به خاطر تپش قلبی که خواست و بر آورده شد...

ممنون هنگامه...
همین...

سامان 1391/08/24 ساعت 12:32

من کلن خیلی کم این کوفتی رو(به قول بعضی ها) میکشم
شاید تو ماه 1 بار
1 ملت رو اسیر کردی ها
بگردم کامنتها رو

منم یه خورده معتادم:)

کلا اون یه بار هم همون موقع است که به ما میرسید دیگه؟!

ما خودمون اسیریم آقااااا
بگردید بگردید

ermia 1391/08/24 ساعت 13:00

وجدان درد گرفتم الی . اون روز فکر نمیکردم انقدر به هم ریخته باشی.بعدم خودم وقتی تو اوج ناراحتیم هیچی ارومم نمیکنه.حتی دعا.
همه حرفایی که تو یادداشتت قبل دعا کنید زدی حس من بود.
نمیدونم حسمو چجوری توضیح بدم.اما احساس میکنم اون روز کار بدی کردم اونجوری نوشتم.
حلالم کن اگر ناراحتت کردم

من امید به استجابت دعا آرومم میکنه
ایمان دارم دعاهای از ته دل برآورده میشه
اما همیشه توی زمانش مشکل داشتم
همیشه به خودش گفتم برای برآورده شدنش یه عمر صبر میکنم
اما ...
اما این بار برآورده شدنش باید زود میبود
یک روز دیرتر دیگه فایده نداشت
خودش هم میدونست فایده نداره.
حست را میفهمم
دنبال لغت نگرد
لغت ها دینشون را به احساس آدم ادا نمیکنند
اگرچه ذاتشون مقدسه
ناراحت نشدم
فقط به خدا گفتم طعم برآورده شدن را بهت بچشونه
طعم خواستن و آرامش خواستن را...
همین...
:)
.
.
این فنجون پگاه کلا رو مخه!
شیطونه میگه با لقت (همون لگد!) برم توش ها!

منه کمترین کیستم؟؟؟
او خداست
او خواست
شکرش
خوبه ک روبراهه روزگارت...

او خواست
او خداست
او خواست که با خواستن من و خواستن شما بخواهد
همان را بخواهد که ما خواستیم
که تو خواستی
که من خواستم...
اصلا ما چون او خواست ،خواستیم
خواستیم که بخواهد...
:)

کاکاپو 1391/08/24 ساعت 16:57 http://balapain.blogfa.com

خاطره غم انگیزی از این ترانه دارم.پدرم داشت می رفت خارج از کشور و توی فرودگاه این آهنگ رو گرفته بودن و دل من هم تنگ..
شادیتان پایدار الــــی جان

من هم خاطرات غم انگیز زیادی دارم با هاش
اما
تمامشان را دوس دارم
حتی این شیرین ترین را....
ممنون کاکاپو...
:)

سلام دختره خوبم
مهم اینه که الان خوبی,خوشحالی...
با خنده و خوشحالیه تو منم شادم عزیزم

خوبی خاطره ها؟
مهم اینه که من هیچ آرزویی ندارم
غیر از ادامه ....
و خوشحالم
به خاطر بودنتون
به خاطر خدایی که خواست...
ممنون خاطره...:)

همچو مهر از نشاط عریانی
خندهء بی دهان شدن عشق است

به نام عشق که زیباترین سر آغاز است

هنوز شیشه ی عطر غزل درش باز است

بگو هر آنچه دلت خواست را به حضرت عشق

چرا که سنگ صبور است و محرم راز است

مثل پیراهن تاریکی
در گوشه ای
کم
کم
از یاد می‌روم
با دست‌های سپیدت
ببر مرا
و آنقدر بشوی
تا رنگ دست‌های تو شوم
آنگاه بر نرده‌ی مهتابیت پهنم کن
آنجا
مقابل پنجره‌ی باز اتاقت

رضا چایچی

خیالت را در باران بتکان

رؤیایت را در آتش بریز

احساست را در باد...

سیگاری بگیران

و به روزهای رفته فکر نکن

نمی‌خواهم جهانی باشم دوست من!

امروز احساس قطاری را دارم

که از ایستگاه خیام نیشابور می‌گذرد.

جواد کلیدری

رضا 1391/08/24 ساعت 21:49 http://sarabesakhtegi.blogfa.com

اصن مگه خدا میذاره دوست من ناراحت بشه؟ خدا باهام رودروایسی داره و هوای رفیقام رو داره

با تشکـــر...

آریا ش 1391/08/24 ساعت 22:27

همون که میگی خوب نبودم همون یه "خوبم"هم زوری نوشتم.دستگیرم شد.بله.
منم مونده بودم کجام شبیه معلمه.
حالا یه چی دیگه هم باشه بعدا میگم الان جو مساعد نی.

پس دست گیرتون شد:)
خوبه آدم دستگیرش بشه اما پاگیر نشه :)
مساعدش میکنیم آقااااااا

الی عزیزم خوشحالم از این خون تازه ایی که توی رگهات دویده .. خوشحالم رنجی پشت سر گذاشتی و الان هستی به طراوات درخت و هر چه که سبزیست .. خوشحالم لبخندی .. خوشحالم که این پست شبیه اولین صبح یک عید .. انگار که دستهات لبریز باشد از اجابت به اندازه اجابت سبز ، به همان اندازه روشن ..
همیشه لبهات طرح لبخند باشه الاهی ..

مرسی لیلی...
مرسی از تمام کلمه هایی که مرهم بود و هست
مرسی از لیلی بودنت
شدم درست مثل اون آدمکهای بازیهای کامپیوتری که هر چقدر هم تیر بخوره باز بلند میشه و میگه Firrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrre:)
مرسی به خاطر دستهات
باش
همیشه باش
:)

رقصنده 1391/08/25 ساعت 15:08

واسه چی ممنونی؟ !!!

واسه همه چی...
:)

هزاربار به شادیت شادم...
هزار بار به لبخندت امیدوارم...
هزار بار به ایستادنت ....
هزار بار به تو ...
هزار بار دختر برفی زیبا...
هزار بار...

و من میلیونها بار ممنونم
ممنون باران
میلیونها عشق پیشکش به بارانی ترین دختر دنیا...باران :)

میس راوی 1391/08/25 ساعت 16:46

حتا حالا ک این درد رو پشت سر گذاشتی حالا ک هنوز زنده ای مطمئنم دلت دریایی شده وسیع شدی،بزرگ شدی الی :)
خوب بمونی دختر

بزرگ شدم
بزرگتر
بزرگتر
بزرگتر و جسورتر...
اونقدر جسور که هرشب بدون کوچکترین خجالتی بغلش میکنم
و های های گریه میکنم
گریه ای که توش هیچ اثری از غم نیست
همه ش تشکره
همه ش عشقه
همه ش ممنونم خداست
بزرگ شدم
اونقدر بزگ که حاضرم تمام غم دنیا را به جوووووووووون بخرم
یک تنه
و دیگه خم به ابرو نیارم
حتی اگه متهم بشم به بیخیالی و بی احساسی...
خوب می مونم میس راوی
خوب میشم
و خوب می مونم
قسم میخورم
:)

علی.م 1391/08/25 ساعت 18:00 http://ashiane313.blogfa.com

سلام متانت جان
خوبید؟
کی گفته خداوند درد نمیدهد..مگر خداوند در قرآن اش نیاورده من شما را با جان و مال و غم و اندوه آزمایش میکنم...فکر میکنی خداوند چرا ما را آزمایش می کند فقط به یک دلیل اینکه چقدر در این آزمایش ها خدا رو صدا میزنیم...مگر در دعای کمیل نمیخونی که هم درد از توست(خدا) هم شفا
مگر نمیگین انسان بیمار می شود تا کفاره گناه اش را اگر به گردنش بدهد البته نه حق الناس
پس دیدی خداوند درد را می دهد تا در عوضش چیزی بهتر بدهد...خدا برای بعضی بنده هایش خیلی دلتنگ می شود هی منتظر صدایش میمونه میبینی صدای نمیاد..بعد یک مشکل میفرسته وسط راهی که داره تو زندگی میره همه ی ما به گفته خدا اولین کاری که میکنیم خدا رو صدا میزنیم مثل همون گفته خدا که هنگام مشکل مثل من خدا مثل کشتی نجات در دریای طوفانی هست اما همین که نجات پیدا کردین انگار خدایی نیست و نبود...
مگر می شود خداوند چیزی رو خلق کند و منتظر هم صحبتی با او نباشد...گی گفت نمی شود با خداوند بی واسطه هم صحبت شد..ما کردیم و شد انشاالله برای دیگران هم بشود

دردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم....
:)
.
.
حرفتون متین اما...
اما اون متانت جان خوبید یعنی کی دقیقن آیا؟
منظور متانت ما بود یا متانت همسایه؟
شفاف سازی شود لطفا تا خون جلو چشممون را نگرفته ها!
الان رگ غیرتمون این هواااا باد کرده!
متانت برو تو پستو تا تکلیف این "متانت جان خوبید؟!" مشخص بشه!

علی.م 1391/08/25 ساعت 19:19 http://ashiane313.blogfa.com

همونی که گفت خدا درد نمیدهد تا صدای بنده ای را بشنود...
ما اصلاْ نمیدونم این متانت آقاست یا خانم؟
خوب بجای متانت جان جی بگیم؟؟؟؟
قصد جسارت نداشتیم ببخشید شما به بزرگواری خودتون

اوشون خانوم تشریف دارند
اولا...
دوما من فقط باید بگم متانت جان!
- متانت جان ! با شماند...تشریف بیارید از پستو بیرون...
:)
راسش منم فکر میکنم خدا درد نمیده تا صدای بنده ش را بشنوه!امتحانه!تا یه چیزایی را یادش بندازه
حداقل این دفعه که مطمئنم برای التماس شنیدنه من نبود...
مطمئنم این دفعه فقط میخواست ببینه تا کجا ظرفیت داریم
راسش این دفعه تنبیه بود
راسش این دفعه با خیلی دفعه های قبل فرق میکرد...
منتظر می مونیم واسه متانت جان...

متانت 1391/08/25 ساعت 19:26

اشتباه خیلی ها همینه ...خداوند درد نمیدن جناب علی...خدا در مواقع درد میبنه بندشونو..اونجاست که او را امتحان میکنه..که بندش میتونه نا امید بشه ولی نمیشه..میتونه دزدی کنه ولی نمیکنه...میتونه.....ولی ممکنه که کار خوبی کنه یا بد...............عرض من اینه خداوند مهربان هستند و برای دلتنگیشون برای بندههاشون غم و اندوه و بیماری نمیدن....من شیعه نیستم و دعای کمیل رو نخوندم

متانتمون...

شادم که درد از الی رد شد...
شادم از این ایمانی که توی وجودت می بینم...
منم دیشب سخت ترین درد زندگیمو از سر گذروندم و حالا زنده ام...
فقط مطمئن نیستم که الان باید خوشحال باشم یا نه...

به قول گلارهـ :"من درد بوده ام هـ م ـه"
و به قول الــی :"من زاده ی د ر د م !"

رد نشد...
شکفته شد
جوونه زد و بزرگ شد
و گل داد
و من الان ماحصل اون دردم...
دردی که ریشه می دووونه و پیش میره
سر از جوونه و دونه بیرون زدن درد داشت
یعنی بدجور درد داشت...
الان دیگه همه ش عشقه...
ممنون شاپری
ممنون به خاطر تمام آرزوها و حرفا و دعاهای خوبت
ممنون به خاطر تپش قلبت ...
زندگیت مبارک شاپری
زنده بودنت
زنده موندنت
باش
خوشحال باش
حتی اگه قراره خوشحال نباشی
حتی اگه اشتباه باشه...

علی.م 1391/08/25 ساعت 20:51 http://ashiane313.blogfa.com

داستان سیمرغ رو نمیدونم شنیدید یا نه
اولش فکر میکردم که سیمرغ یک پرنده ای بود خاص
اما بعد داستان رو که خوندم دیدیم ماجرای چند پرنده هست که خاصتاْ به وادی معرفت و عشق برسند اما در بین راه چند پرنده خسته شدند و دیگه ادامه ندادند تا اینکه چندپرنده به اون چیزی که میخواستند رسیدند و این پرنده ها شدند سی عدد مرغ به اسم سیمرغ
...................
چطور رسیدن مهم نیست....رسیدن مهم است
اندیشیدن زیاد مهم نیست چگونه اندیسیدن مهم به قول مطهری...
چون رسیدن به خداست پس راهی که میریم حتما باید درست باشه
بعضی وقت ها بعضی درد ها فقط برای شنیدن صداست
چون برای خودم اینطور بود میگم
............
هرکسی خدا رو یک طور شناخت من اینطور شما یکطور و دیگری طوری دیگر
...
برای رسیدن به خدا بایدقدم اعتقاد را در جاده های باور برداشت...برای من اعتقاد به خدا زیاد مهم نیست چون برحسب یک اتفاق که اتفاقی فوق تمام اتفاق انسانی بود اعتقاد به خدا برایم شد باور وجود خدا
به همین دلیل میگم بعضی درد برای شنیدن صداست نه چیزی دیگر
..........................
اما شما الی خانم مشکلت هرچی بود مربوط به تو و خدابود پس کسی نمیداند هدف از این مشکل چی بود امتحان یا چیزی دیگر...اما این را بدان همانطور که در تحصیل هرچه انسان به مراتب بالاتر میرسد امتحانش مفهومی و سخت تر می شود اگر دیدی روزی امتحان از امتحان قبل سخت تر بود خوشحال باش چون جزکائنات خاص های خداوندی قرار است بشوی

جمله جمله نوشتن و حرف حرف انتخاب حروفتان را برای به ثمر رسیدنه این همه شوور ارج مینهیم آقاااااا...


من نمیدانم که ام در بارگاه کبریا
حلقه ی بیرون در بیدل خطابم میکنند

عجالتن منتظر پرده از رخ کشیدن متانت جانیم
با تشکـــر...

امشب از همون شبهاست که من درد دارم و این درد منو وادار میکنه اشک بریزم ناله کنم و باز هم صداش کنم...الهی و ربی من لی غیرک....براستی من غیراز تو چه کسی را دارم؟ الی من زنده ام
تو هم زنده هستی....و زنده خواهی ماند...این رسمش است این امتحانش است الی
الی خدا می دونه چقدر بودنت خوشحالم از هست بودنت....خیلی
الی می دونی تو از همونایی که باید یواشکی درگوششون گفت:هرکه دراین درگه مقرب تراست جام بلا بیشترش می دهند....مست شده بودی الی مست مست و حواست نبود...مستی آخر مستی می آورد...وقتی درد میکشم و وقتی زجر می کشم تو دلم یواشکی میخندم اونجور موقعها دیگه غر نمیزنم...میخندم که هنوزم هست
هنوزم هستم
و باید
هنوز هم
منتظر باشم
و منتظر باشی
الی انتظار....انتظار
الی نازنینم
صورتی شدنت مبارک

مستانه!
مستانه!
ما زنده ایم و غزل فکر میکنیم
اصلا شع ـر فکر میکنیم
مستانه!
خوشحالم
از تمام دردای دنیا خوشحالم
اصلا از اینکه هیچ آرزویی ندارم جز آرزوی آدمها خوشحالم
اصلا انگار که از لمس کردنه تو خوشحالم
از هست بودنه تو
از مستانه بودن تو
از تو وقتی که میپرسی از اصفهان و آدمهاش چه خبر و من اشک میشم و میگم :خوبند!همه خوبیند...باید خوب باشند...مگه میشه بد باشند...
و تو سکوت میکنی و لبخند میزنی
یه لبخند تلخ که تهش که ته تهش عشقه!
:)
مستانه!
مستانه!
میشم شونه و آغوش تمام شبهای دردت
شک نکن...
حتی یه سر سوزن
که نباشم
که نشه
که نخوایم بشه
میشه
میشه
هستم
تا آخرش
تا آخری که به شرافتم قسم خوب ِ...
همین...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد