_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "
_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "

مطــــــربــــا پــرده بـــگــردان و بـــزن راه عـــــراق ...

هوالمحبوب:

پا را گذاشت روی گاز و تمام جاده را یک نفس رفت.خوانسار که رسیده بودیم و خواسته بودند خوراکی بخرند،برای یک تکه جا که بشود نماز خواند خوانسار را قدم زده بودم و پرت شده بودم به هفت سال پیش که هفت هشت نفری تمام خیابانهای منتهی به آبشار را خندیده بودیم و بستنی خورده بودیم و پسرعمو برایم یواشکی لواشک خریده بود و من پز داشتن لواشک هایم را به همه داده بودم. هوا بی نهایت خوب بود،درست مثل همان چند سال پیش.

مسجدی نبود که بشود قامت بست و با اینکه برایم مهم نبود توی پیاده رو دست به کار پیدا کردن قبله بشوم اما دلم نمیخواست بعدها مورد شماتت میتی کومون قرار بگیرم و تا غروب که اخم هایم کار خودش را بکند،صندلی عقب ماشین لم دادم و لب به هیچ چیز نزدم و در سکوت هی به خودم غر زدم تا بالاخره نماز نصفه نیمه ام را به غروب پیوند بزنم و باز دل بدهم به ماشین و جاده و تخته گاز رفتن و استفراغ های گاه و بیگاه گل دختر که به ماشین سواری خو نکرده بود.

گلپایگان و خمین و اراک و ملایر را میان آهنگ های سنتی و غیر سنتی سیستم صوتی ماشین و طنازی های گل دختر و هم آوازی میتی کومن و چرت های نصفه نیمه گذارنده بودیم که تصمیم بر این شد شام چرب و چیلی مان را در سرمای ملایر و روبروی کبابی مش مـمَد تناول کنیم (!)و باز پا به گاز تا کرمانشاه برویم که خانواده ای چشم به راه جاده منتظرمان بودند.

در پیج و تاب جاده چشمهایم غرق خواب شدند و گمانم یکی دو سه پادشاه خواب دیده بودم که با زمزمه ی ذکر و صلوات فاطمه بیدار شدم و روبرویم به جای جاده فقط دره دیدم و پرتگاه!

فاطمه و الناز در آغوش هم ذکر میخواندند و صندلی ماشین را چنگ میزدند و در تاریکی جاده هیچ نبود جز پیچ هایی که به پرتگاه منتهی میشد و من ترجیح دادم به جای ترسیدن از پرت شدن و مردن و دست به دامن خدا و فک و فامیلش شدن اگر قرار بر مردن است،در آرامش و بی خبری بمیرم و چشمهایم را دوباره بستم و به التماس های فرنگیس که میخواست جایی تا صبح توقف کنیم و حرف های میتی کومون که میگفت جاده امنیت ندارد و سردمداران فخیم این نقطه را جزو کشور حساب نمیکنند و ترجیح میدهند پول هایشان را خرج بزک دوزک کلان شهر نشینی بکنند و فقط موقع انتخابات دوربین هایشان را بردارند و مردم این منطقه را ایرانی حساب کنند و هی گزارش تهیه کنند که ما با هم برادریم،گوش دهم تا باز غرق خواب شوم.آن هم درست زمانیکه که کسی چند صد کیلومتر آنطرف تر مرغ را با آب پرتقال پخته بود و خورده بود و به اسهال افتاده بود!!!

اگر اصرار من به در آرامش و بیخبری مردن نبود،بی شک از جاده های پر پیچ و خم تاریک و گم شدنهای پی در پی مان که فقط صدایش را میشنیدم هم لذت می بردم اما خسته تر و کلافه تر از این حرفها بودم و چشم بسته دل سپردم به این ملودی که میتی کومون صدایش را برای خواب از سر پریدنش تا منتهی الیه وجودی ِ سیستم زیاد کرده بود و ما را هم خر کیف!

خواب و بیدار بودم که صدای "بالاخره رسیدیم" را شنیدم و ساعت چاهار بامداد درست روبروی آبشاری که فقط صدایش را میشنیدم و در تاریکی به چشم نمی آمد، در شهری از ایل و تبار پاوه که تا عراق پنج کیلومتر بیشتر فاصله نداشت چادر زدیم تا سپیده دم مهمان خانواده ای در همان شهر شویم که یحتمل تا الان چند صد پادشاهی را به خواب دیده بودند.

و اینگونه است که شما باید پی ببرید که چقدر مـَردُم داریم ما :)

نظرات 44 + ارسال نظر

تاحالا اون قسمتا نرفتم
ولی اینطوری که نوشتی کلا اگرم قرار بود برم دیگه نمیرم
یا خداااا

بسیار زیبا و بسیار خطرناک!

بستگی داره خطرش رو به خاطر قشنگیش میخوای به جون بخری یا نه

زهره 1393/02/30 ساعت 15:34

من تو ماشین ترجیح میدم بیدار باشم و از منظره ها لذت ببرم تا هفت پادشاه خواب ببینم
دختری سر به هوا
تو مسافرت نماز خوندن با وجودی که شکستم هست اما یه جورایی سخت ترین کار دنیاست ای خدا
تمبل خانوم

شب که باشه و تو همه ش توی کمربندی باشی،جاده هیچ لذتی نداره الا تماشای کامیون و اتوبوس که من توی چهارسال دانشگاه رفتنم اندازه تمومه دنیا اتوبوس و کامیون دیدم و حتی سوار شدم.

به شرطی که میتی کومونتون هر موقع دلش خواست نگه نداره،اونقدرها هم سخت نیست.تازه کلی هم خوبه از بس شکسته ست

باران 1393/02/30 ساعت 18:39 http://baran819.blogfa.com

سلام من خیلی وقته خواننده وب شما هستم ولی خاموش!
میشه اسم شهری ک عکس شو گذاشتی رو بگی؟
احیانا نودشه نبود؟

خواننده که خاموش و روشن نداره که

هر کی چیزی رو میخونه روشنه،مگه اینکه خاموش باشه

میخواستم پست بعدی اسمش رو بگم ولی الان فقط یه راهنمایی میکنم،خواهره نودشه ست

خنده ات ساخت وساز ،اخم تو ویرانی ها

گیسوانت گــــره کــــور پریشانـــی ها

اشک تو در صدد حمله قلبی به من است

یورش آورده به من لشکر اشکانی ها

نقش ابروی تو را جای مدل در سر داشت

طاق ها ساخت اگر دولت ساسانی ها

از لب سرخ تو حرفی نزدم می ترسم

زعفران باد کند دست ِ خراسانی ها

چشم تو جنگل سبزی ست در آغوش خزر

آشنایند بـــه ایـــن منظـــره گیلانی ها

درّی و در دل یک مشت پر از مروارید

نادری باز در انبــــوه فراوانـــی ها

اشک تو در صدد حمله قلبی به من است

اشک تو در صدد حمله قلبی به من است

اشک تو در صدد حمله قلبی به من است :|

بریدا 1393/02/31 ساعت 14:32 http://raha70sh.blogfa.com

گفته بودم
از اینکه اهل این آب و خاک و لجنم متنفرم؟

نگفته بودی

ما هم نشنیده بودیم و حتی حالا که گفتی هم

roya 1393/03/01 ساعت 00:24 http://inaddresselanati.blogfa.com

خوبه که مثلا من میگم الی عید اومده از این دور و برما رد شده
ولی ملایر سرد نیستا البته با گرمایی که شما تحمل میکنید سرد ب حساب میا
من تو جاده اصلا نمیخوابم همش میترسم یه چیز باشه و من نبینم x

توی جاده ی تاریک و شب ،من ترجیح میدم چشمام رو ببندم:)

بنده به شدت سرمایی هستم و از چند درجه بالای صفر به پایین کلن برای من سرد محسوب میشه

محمد 1393/03/01 ساعت 08:04 http://zharfna.blogsky.com

سلام

شار کرماشان دیار عشقه خاپوری نکین
خرگ کوره بنیشم خاک و آوم هر یسه

با اینکه من کردی بلد نیستم اما حتمن همینطوره

بادکنـــک مـــن!
تاب نفســـی را که به آن داده‌ام نـــدارد
ببیـــن . . .
چگونـــه سر به هـــر کجا میـــزند
که تهـــی شود از انـــدوه........................................

از بس سر به هواست

زین پس با تلمبه بادش کنید آقا

شهرزاد 1393/03/01 ساعت 16:09

قشنگه!
منم تا حالا نرفتم کردستان.

ولی من تا حالا رفتم

نوروز :)

دلخون 1393/03/02 ساعت 08:01

سفر بخیر.

ممنون آقا :)

متانت 1393/03/03 ساعت 16:24

دختر شیرین...الی جانم...ممنون برای همه ی نوشته هات...مراقب خودت باش گلم...بوسه

ممنون به خاطر بودنت و خوندنت و مهربونیت متانت ه متین :)

شازده کوچولو 1393/03/04 ساعت 08:45


سفری باید کرد...
الی من خوانسار به دنیا اومدم.
خییییییلیییی دوسش دارم خییییییلیییی.
خوانسار از اون سیاره هاست که میتونی هوای خوبشو تا اعماق وجودت فرو بدی و نفست نگیره,واسه خودت یه گل داشته باشی و بزرگش کنی,یه گل یکتا

خوانسار بی نظیره

هم خودش هم خاطره هاش

هم هواش :)

خوانسار رو فقط باید اردی بهشت قورتش داد از بس زیباست

چه منظره زیبایی ..
دلم خواست ...

پس گمونم باس بار و بندیلت رو ببندی راهی بشی :)

[ بدون نام ] 1393/03/04 ساعت 16:07

هرچند پیش روی تو غرق خجالتند
چشمان این غریبه فقط با تو راحتند

بانو...به بی قراری شاعر ببخش اگر
این شعرها به حضرت چشمت جسارتند

آغوشت آشیانه ی گرم کبوتران
لبخندهات...حس نجیب زیارتند

دور از نگاه سرد جهان...دست های من
با بافه های موی تو سرگرم خلوتند

دنیا سکوت های مرا ساده فکر کرد
از حرف دل پرند...اگر بی شکایتند

بی خواب کوچه گردی و بدخوابی ام نباش
دلشوره های هرشبم از روی عادتند

هی کوچه...کوچه...کوچه...به پایان نمی رسم
شب های سرد و ابری من بی نهایتند...!

حتمن دست بذار روی یه شعرایی که آدم حس ذوقمرگی بهش دست بده ها خانوووم :)

[ بدون نام ] 1393/03/04 ساعت 16:18

یا که ناقص پس مده یا اینکه کامل پس بگیر
من دل اسان میدهم باشد تو مشکل پس بگیر

بیش از این با موج از اعماق خود دورم مکن
این صدف را از کف شن های ساحل پس بگیر

ای خدایی که برایم نقشه دائم میکشی
برق جادو را از این چشم مقابل پس بگیر

من که می دانم خدا بی آنکه مبعوثم کند

دائما می گیرد از من امتحانی سخت تر.........

فرشته 1393/03/04 ساعت 16:19

سلام الــــی...سلام دختری که شع ـر شد ...

علیک دختره خوب

فرشته 1393/03/04 ساعت 16:21

ملودی زیبا بود ...
جاده و عکس هم زیبا....
ممنون.

چه کامنت با شخصیتانه ی جذابی

ممنونی از خودتونه :)

فرشته 1393/03/04 ساعت 16:23

حواسمان به نبودت و شعر نشدنت هست ها بانو....
یک جایی تلافی میکنیم ...
و اینگونه است که شما باید پی ببرید که چقدر مـَردُم مهربانی هستیم ما :)

ما را برای مورد تلافی قرار گرفتن خدا خلق کرده

بفرما...سر از ما ساطور از شما :)

[ بدون نام ] 1393/03/04 ساعت 16:26

به رسم صبر، باید مرد آهش را نگه دارد
اگر مرد است، بغض گاه‌گاهش را نگه دارد

پریشان است گیسویى در این باد و پریشان‌تر
مسلمانى که می‌خواهد نگاهش را نگه دارد

عصاى دست من عشق است، عقل سنگدل بگذار...
که این دیوانه تنها تکیه‌گاهش را نگه دارد

به روى صورتم گیسوى او مهمان شد و گفتم
خدا دل‌بستگان روسیاهش را نگه دارد

دلم را چشم‌هایش تیرباران کرد، تسلیمم
بگویید آن کمان‌ابرو سپاهش را نگه دارد

خدا دل‌بستگان روسیاهش را نگه دارد ...

الهی آمین :(

[ بدون نام ] 1393/03/04 ساعت 16:27

بانـــــوی اساطیر غـــــزل های من اینست
صد طعنه به مجنون زده لیلای من اینست!

گفتم کــــه سرانجـــام بـــه دریـــا بزنم دل
هشدار دل! این بار ، که دریای من اینست!

من رود نیاسودنــم و بودن و تا وصــل
آسودگی ام نیست که معنای من اینست

هر جا که تویی مرکز تصویر من آنجاست
صاحب نظرم علـــم مرایـــای من اینست

گیرم که بهشتم به نمازی ندهد دست
قد قامتـی افراز کـه طوبای من اینست

همراه تـــو تــــا نـاب ترین آب رسیدن
همواره عطشناکی رؤیای من اینست

من در تو به شوق و تو در آفاق به حیرت
نایـــاب ترین فصل تماشــای من اینست

دیوانه بـــه سودای پـــری از تو کبوتر
از قاف فرود آمده عنقای من اینست

خــرداد تــــو و آذر من بگـــذر و بگـذار
امروز بجوشند که سودای من اینست

دیــر است اگـــر نـــه ورق بعدی تقویم
کولاکم و برفم همه فردای من اینست

...

[ بدون نام ] 1393/03/04 ساعت 16:30

گرچه عشقی این چنین را بر نمی تابد جهان
من شنیدم: هرکه بامش بیش، برفش بیش تر....

والا واسه خودشون گفتند

ما بدون بام کلی برف داریم :|

rahim 1393/03/04 ساعت 19:18 http://www.rahimjan.blogfa.com

سلام وبتون زیباست واقعا حسته نباشی حال کردم ازش دمت گرم منم اهنگ مطلب جدید گذاشتم حال کردی گوش کن مرسی

ما یه همسایه داریم اسمش آقا رحیم ه

هر موقع کامپیوترمون خراب بشه واسمون درست میکنه

جا داره از این تریبون ازشون تشکر کنم

همین :)

[ بدون نام ] 1393/03/04 ساعت 22:29

ببخشیدا ...ما بیجا بکنیم بخواییم اون مدلی تلافی کنیم...مدل تلافی کردن ما هم مثل خودمونه ...به خودمون رفته...
مدل خودمون..

من باس مدل خودتون رو یه بار ببینم که ببینیم چه جوری مثل خودتونه

[ بدون نام ] 1393/03/04 ساعت 22:37

میشه دو خط شعر بشید لطفا...

برای آمدن تو همین غزل کافی ست ؟

و پاسخی که ندادم به این سوأل خودم ...

سلام ! من برگشتم

راستی طرف های پاوه ، چمران نداشت ؟ ما توی تهران یک گنده اش را داریم. از همین بزک دوزک شده های کلان شهری !

برگشتنتون ولکام باشه خانوم مهندس

پاوه ش چمران نداشت یعنی ما ندیدیم اما اصفهانمون چمران داره،بزک دوزک شده هم نیست.کاملن معمولی و پت و پهن

مهران 1393/03/05 ساعت 16:12 http://30-salegi.blogsky.com

اونی که اون بالاست خیلی مرده..خیلی کارش درسته...وقتهایی که دستت زیر سنگشه ، کارهای بدت رو به روت نمیاره و نهایت نهایت نهایتش که خیلی اوضاعت خیط باشه ، به مصداق جمله " خیلی خب ! پاشو اینقدر ضجه نزن یه کاریش برات میکنم " قضیه رو میبنده... آخه عاشقه... عاشقه بنده هاش... عاشق خاک بر سرهایی مثل من (دور از جون شما )...و غیور هم هست..یعنی غیرت داره... فقط نمیدونم چرا جواب منو نمیده...نمی بینه دارم له میشم ؟

خوشبحالت که یه ساغر داری...اصلا خوشبحال هرکسی که تو دنیا یه ساغر داره که باهاش حرف میزنه....

ما هم یک عدد خاک بر سر به شمار میایم آقا :)

منم هنوز دلیل جواب ندادن هاش رو نمیدونم و نمیفهمم.انگاری که دلش بخواد هی صداش کنی و هی ناز کنه!!!

خوش به حالمون که ساغر داریم و به امید اینکه شما هم ساغری داشته باشید که باهاش حرف بزنید.

حمید امینی 1393/03/05 ساعت 18:05

ممنون از این که از خوانسار تمجید کردید ولی اگر یا دتان باشد ادرس مسجد را از من پرسیدید و من گفتم خوانسار پر از مسجد هست و شما ادرس را گرفتید وبه سلامتی رفتید و لی نیاید این طور ی می نوشتی امید وارم هر کجا که هستید مو فق و مویید باشید
http://golbargekhansar.blogfa.com/

توی خوانسار نشد نماز بخونم،رفتم داخل سازمان انتقال خون و اجازه گرفتم و فرمودند برید اون طرف خیابون مسجد هست،اینجا نمیشه.رفتم اونطرف خیابون و مسجد بسته بود :)
خوانسار پر از مسجد ِ بسته بود :)
خوانسار یکی از قشنگ ترین های زندگیه من هست آقا :)

با من که هستی هیچ چیزی کم ندارم
دنیا اگر با من نسازد غم ندارم
شور غزل های مرا چشم تو کافی است
هیچ آرزویی جز تو در عالم ندارم
بگذار هر کس هر چه می خواهد بگوید
کاری به کار عالم و آدم ندارم
تقدیر چونان ارگ بم ویرانه ام کرد
دل شوره های کمتری از بم ندارم!
این روزها جز دست های مهربانت
این زخم های کهنه را مرهم ندارم
با این حساب آیینه ی دل تنگی ام را
جز چشم های ساده ات محرم ندارم
از هیبت عشق است می لرزم، مپندار
در عاشقی دست و دلی محکم ندارم
هر چند هر گل رنگ و بویی خاص دارد
میلی به آن ها جز گل مریم ندارم
هر پنج فصل دامن ات اردیبهشتی است
با من که هستی هیچ چیزی کم ندارم

برای خانوم دکتر خوب :)

با او که هستم هیچ چیزی کم ندارم ...

تازه هر پنج فصل دامنم هم اردی بهشتی ست

شعرش رو دوس داشتم.مرسی خانوووم :)

زهرا 1393/03/05 ساعت 21:59 http://unknown-me.blogfa.com

اومدم ببینم دختر خوبم در چ وضعیه
((:

اگه گفتی دقیقن در چه وضعیتیه ؟:)

این طور که فهمیدم زندگی توهم با سرو کله زدن با دیکشنری ها و کلمه ها سر می شه...

همکار از آب در اومدیم که

اگه ریا نباشه یک روزهایی مترجم قابلی بودیم

جوانی کجایی که یادت بخیر

یادمه همچین جاده ای رو زمان جنگ رفته بودیم..فکر کن چه عذاب الیمی !!

سلام دختره خوب..خوبی؟:)

اگه طبق فرمایشات مقام معظم رهبری دامت برکاته(!) الان رو هم دوره ی جنگ رسانه ای و فسانه ای حساب کنید گمونم ما هم عذاب الیمی کشیدیم

دختره خوب همیشه خوبه

دنیای کوچک من 1393/03/06 ساعت 00:29

با پاراگراف دوم پست بالا موافقم اساسی! حقیقتی تلخ

(آدم وقتی به اوج استیصال و درموندگی میرسه یادش میره چقدر خطا کاره و اصلن حق خواستن و دست نیاز دراز کردن طرف خدا رو داره یا نه)

هی مادر...دست رو دلم نذار که خون ه :

سلامی دوباره اگر مقداری از انتقال خون پایینتر میامدید مغازه اینجانب بود و کنار ه ان مسجد بزرگی بود و همیشه باز است بگذریم... جای شکرش با قیست که از خوانسار راضی هستید می تونم بپسرم کجای هستید؟ اگر دوباره گذرتان به خوانسار افتاد که انشالله می ا فتد گلبرگ خوانسار در خدمت شما و خانوادتان هستند

یک مغازه ی شکلات و تغذیه فروشی بود که میتی کومن ازش خرید کرد که ما توی راه از گرسنگی نمیریم.شاید شما بودید

خوانسار رو فقط باید بهار رفت،هر بار بهار آومدیم چشم :)

نگفتی کجای هستید

خاک هنر خیز من ای اصفهان

ای به هنر سرمه ی چشم جهان

لطف هوا و اثر آفتاب

کرده تو را از همگان انتخاب

آنچه در این خاک خدا آفرید

در همه ی خاک کجا آفرید ؟

+بقیه ش رو هم حضور ذهن ندارم.از کلاس سوم همین یادم بود :)

حمید امینی 1393/03/07 ساعت 12:14

1 شما را مژده ای یاران ، من از خوانسار می آیم در آنجا بودم آری از بر دلدار می آیم

2 برفتم هفته ای را خارج تهران و برگشتم به شهرک رفته بودم ، یعنی از خوانسار می آیم

3 ره آورد سفر ای دوستان بوی گل آوردم ز گل خوشبوترم چون مشکی از تاتار می آیم

4 ز آسیبی که از باد خزان می رفت بر بستان بسان بلبلی افسرده از گلزار می آیم

5 نشان یار خود را جستم و سویش دویدم من ولی از پیش او با حسرت بسیار می آیم

6 زبس نالیده ام ، دارم فغان ناله اندر پی بلی از شهر خود با چشم گوهر بار می آیم

7 نهادم تاج عزت بر سر هر فرد خوانساری به پاس خدمت است اینسان کز آنجا خوار می آیم

8 مجال درد دل گفتن ندارم دیگر ای " بخشی " همینم بس ، کز آنجا با تنی تبدار می آیم



*‌ شیرک یا شهرک یکی از محلات قدیم خوانسار است. ( در بیت دوم مصراع دوم )

آقا دست مریزاد کلن .مستفیض شدیم :)

[ بدون نام ] 1393/03/11 ساعت 11:31

من این حال غریب را
به تمام احوال جهان ترجیح می دهم
همین که تو ایستاده باشی پشت به باد
و من هر ثانیه
با هر وزش
با وسوسه ی پریدن یا نپریدن توی آغوشت
بجنگم

وقتی تمام مردان شهر
بی وسوسه و
بی هیچ حال خوبی
آغوششان را نخ نما کرده اند
و تو اما با غرور کمرنگی بر بالای بلندت و
لبخندی بی تفاوت اما آگاه، بر لب هات
خودت را به کوچه ی علی چپ زده ای
چقدر دیوانه ات شدن
ساده تر می شود ..

تو خیلی بدجنس و زرنگی فرشته

میدونستی که

[ بدون نام ] 1393/03/11 ساعت 12:22

حتی پس از آن توبه و پیمانه شکستن
از طعم سبویت نتوان ساده گذشتن

طوفان شده دریای غزل در دلم اما
با لب زده‌ای بر لب من مُهر نگفتن

این حسرت دیرینه به دل مانده که ای کاش
قسمت بشود ثانیه‌ای با تو نشستن

گیسوی تو در باد و چه آسان شده بر من
با دیدن این منظره‌ها شعر نوشتن

هر تار تو تیری به دل و پود تو توری
کی می‌شود از این همه پیوند گسستن

«تا بوده چنین بوده و تا هست چنین است»
این عادت دل دادن و دل پس نگرفتن

جمع دو سه تا قافیه هرگز شدنی نیست
مثل من و عاقل شدن و دل نسپردن

ای شعر به دخل خالیت می خندم
ای کاش دل از فلاکتت می کندم

اینقدر زمن دریغ یک واژه مکن
ناموس تو را به قافیه می بندم

[ بدون نام ] 1393/03/11 ساعت 12:23

صبح بی‌تو، رنگ بعد از ظهر یک آدینه دارد
بی‌تو حتی مهربانی حالتی از کینه دارد

بی‌تو می‌گویند: تعطیل است کارِ عشق‌بازی
عشق، اما کی خبر از شنبه و آدینه دارد

جغد، بر ویرانه می‌خواند به انکار تو، اما
خاک این ویرانه‌ها، بویی از آن ویرانه دارد

خواستم از رنجش دوری بگویم، یادم آمد
عشق با آزار، خویشاوندی دیرینه دارد

روی آنم نیست تا در آرزو، دستی برآرم
ای خوش آن دستی که رنگ آبرو از پینه دارد

در هوای عشق تو پر می‌زند با بی‌قراری
آن کبوترْچاهی زخمی که او در سینه دارد

ناگهان قفل بزرگ تیرگی را می‌گشاید
آن‌که در دستش کلید شهر پر آیینه دارد

به طرزی وحشیانه عاشق زیبایی ات بودم

به جای عشق بازی ، دایماً بازی در آوردی

[ بدون نام ] 1393/03/11 ساعت 16:26

یکساعتی هست دارم گوش میدم ...
دیوونه هم نیستم ...


http://s5.picofile.com/file/8125111818/04_Ziba_SHirazi_Owj.mp3.html

خوش به حالتون که کارت صوتی دارید!ما که نداریم:|

[ بدون نام ] 1393/03/11 ساعت 16:33

چون طلای ناب مرا بی منت از خاکم بکن
یک شبی را عاشقانه از هوس پاکم بکن
هر نگاهت موجی بر هر تخته سنگ پیکرم
پرتلاطم تر ز پیشم. غرق امواجم بکن
...

اومدم همه ی شعرش رو بنویسم ...دیدم حیفه ...باید گوش داده بشه ...باید ...گوش داده بشه ...
نمیدونم...
نگه اش دار بعدا گوش کن ...

فایل تو و ساغر رو نگه داشتم واسه بعدن گوش دادم.
اصلن همیشه یکی از پایه های این کامپیوتر لعنتی لنگه!:|

[ بدون نام ] 1393/03/13 ساعت 14:34

زیبا

زیبا هوای حوصله ابری است

چشمی از عشق ببخشایم

تا رود آفتاب بشوید

دلتنگی مرا



زیبا

هنوز عشق

در حول و حوش چشم تو می چرخد

از من مگیر چشم

دست مرا بگیر و کوچه های محبت را

با من بگرد

یادم بده چگونه بخوانم

تا عشق در تمامی دل ها معنا شود

یادم بده چگونه نگاهت کنم که تردی بالایت

در تندباد عشق نلرزد



زیبا آنگونه عاشقم که حرمت مجنون را

احساس می کنم

آنگونه عاشقم که نیستان را

یکجا هوای زمزمه دارم

آنگونه عاشقم که هر نفسم شعر است



زیبا

چشم تو شعر

چشم تو شاعر است

من دزد شعرهای چشم تو هستم



زیبا

کنار حوصله ام بنشین

بنشین مرا به شط غزل بنشان

بنشان مرا به منظره ی عشق

بنشان مرا به منظره ی باران

بنشان مرا به منظره ی رویش

من سبز می شوم



زیبا ستاره های کلامت را

در لحظه های ساکت عاشق

بر من ببار

بر من ببار تا که برویم بهاروار

چشم از تو بود و عشق

بچرخانم

بر حول این مدار



زیبا

زیبا تمام حرف دلم این است

من عشق را به نام تو آغاز کرده ام

در هر کجای عشق که هستی

آغاز کن مرا

من همیشه با صدای اینجا دلم خوش خوشانش میشد حتی اگه حالش خوب هم نبود!
الان که صدا ندارم انگار همه ی صداهای دنیا رفته!اونم منی که فقط با صدا خوبم و صدا کنی مرا که صدای تو خوبست:|

باس دعا کنی،از همون دعاها که رفتی و پیش خانوم واسم کردی!

حمید امینی 1393/03/22 ساعت 17:02

سلام انطرفا نیستی نمایید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

ببخشید؟؟!!

حمید امینی 1393/03/24 ساعت 19:02

وقتی از غربت ایام دلم میگیرد / مرغ امید من از شدت غم میمیرد

دل به رویای خوش خاطره ها میبندم / باز هم خاطره ها دست مرا میگیرد . . .

خاطره ها دوست داشتنی ترینند حتی اگه شیرین نباشند:)

حمید امینی 1393/04/01 ساعت 12:52

به ما هم سری بزنید

اولن باس هر موقع تشریف میارید ،ادرستون رو بذارید که من دنبال آدرستون نگردم

دومن شما چرا وبلگتون رو آپ نمیکنید و هنوز سال تون تحویل نشده؟

سومن چشم آقا :)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد