_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "
_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "

بنــــــده شــــــدن بـــه خــــاطـــــرِ اجبـــــارها بـــــس اســـــت ...!

هوالمحبوب:

مــــــن بــنـــــــدگــــی ز تـــــــرس جـــــهــنـــــم نــــمی کنـــــــم 

بـنـــــــده شـــــــدن بـــه خاطــــــر اجبـــــارها بـــس اســــت ...!

آقا نه به من،نه به هفت جد و آباد اونطرف تر و این طرف تر من هم ربطی نداره که شما روزه میگیرین یا نمیگیرین!که شما از مملکت گل و بلبل بدت میاد و خیال میکنی دین ماله این آقایونه کلاه خوشگله و یا اینکه از صدقه سر دین دارند کوفت توی پاچه مردم میکنند و شما اصلن و ابدا خوش ندارین توی صف اونا بایستین یا نه!

که آیا تا حالا کلی خدا به حرفتون گوش داده که حالا شما باس به حرفش گوش بدین و روزه بگیرین یا نگیرین!که گلاب به روتون جیشیدین(!) توی این زندگی و فلسفه بافیش که باس واسه درک فقیراش یک ماه چیز نخورین و در عوض یکی دیگه واسه درک ثروتمندها اونطرف تر صفرهای جلوی عدد حساباش رو چک میکنه و رانی ِ هولو میخوره و به ریش من و شمای جهان سومیه نکبت(!) میخنده یا نه!

یا اینکه شما واسه خاطر ر‍ژیم روزه میگیری یا واسه خاطر جهنم!که شما واسه اینکه مردم بهتون چپ چپ نگاه نکنند روزه میگیرین یا واسه اینکه راس راس نگاتون کنند!که روزه گرفتن کلاس داره یا بی کلاسیه مفطره و دِمـُده شده و مال بچه مدرسه هاییه تازه به سن تکلیف رسیده ی غافله بیچاره ست!

که شما قلبتون یا معده تون یا اثنی عشرتون یا انگشت وسطیه پاتون درد میکنه و مامانتون یا باباتون یا خانومتون یا آقاتون یا پسر همسایه تون که عاشقتونه یا دختر فخری خانوم که توی جمع یواشکی بهتون چشمک میزنه و بهتون نخ میده و یا دکترتون معافتون کرده یا نه!

آقا کلن به من و این و اون ربطی نداره و هر کی هم گفت داره همچین با دمپایی ابری خیس ِ توالت بزنین توی دهنش که صدای گاوه بنی اسرائیلی بده و جان بچه تون و مادر زنتون و خواهر شوهرتون و شادی ارواح طبیه شهدا و سربلندی رزمندگان اسلام و سلام بر شهیدان و آرامش روح عمه ی مرحوم یا غیر مرحومتون من رو گیر نکشید و ازم فلسفه ی روزه گرفتن یا نگرفتنم رو بپرسید یا در مورد فلسفه روزه گرفتن یا نگرفتن خودتون واسم توضیح بدید.

به جان بچه ی پنجمم شما هر چی بگید و یا حتی آقایی به خرج بدید و خانومی پیشه کنیــد قبوله.شما دست از سر من ِ غافل ِ جاهل ِ بخت برگشتــه ی خسر الدنیا و الآخرة ی خنگول بردار،من واستون طرح "حرم تا حرم" رو به جای پای پیاده سینه خیز میرم و همه جا منادیه پیغامه "حق مسلم با شماست" میشم .ملت به گور مرده و زنده شون میخندند روی حرف من و شما حرف بزنند،خــُب؟!

نظرات 54 + ارسال نظر
[ بدون نام ] 1393/04/25 ساعت 16:46

می‌توانی که فریبم بدهی با نظری
پنجه‌انداخته‌ای سوی شکار دگری

آه! دیوانه ی آن لحظه ی چشمان توام
که پلنگانه به قربانی خود می‌نگری

آنچنان رد شو که آشفته کنی موی مرا
ای که آسوده دل از بیشه ی من می‌گذری

مرهمی‌بهتر از این نیست که زخمم بزنی
عشق، آماده بکن خنجر برنده تری

هیمه بر هیمه‌ ی این آتش سوزنده بریز
تا از آن جنگل انبوه نماند اثری

نکند بوی تو را باد به هر جا ببرد
خوش ندارم دل هر رهگذری را ببری

می ترسم از صدا ...که صدا عاشقت شود
این سوت کوچه‌گرد رها عاشقت بشود

گفتم به باد بگویم تو را... نه... ترسیدم
این گرد‌باد سر به هوا عاشقت بشود...

[ بدون نام ] 1393/04/25 ساعت 16:47

گیسوانت زیر باران، عطر گندم‌زار... فکرش را بکن
با تو آدم مست باشد، تا سحر بیدار... فکرش را بکن

در تراس خانه رویارو شوی با عشق بعد از سال‌ها
بوسه و گریه، شکوه لحظه‌ی دیدار... فکرش را بکن

سایه‌ها در هم گره، نور ملایم، استکان مشترک
خنده‌خنده پر شود خالی شود هر بار... فکرش را بکن

ابر باشم تا که ماه نقره‌ای را در تنم پنهان کنم
دوست دارد دورِ هر گنجی بچرخد مار... فکرش را بکن

خانه‌ی خشتی، قدیمی، قل‌قل قلیان، گرامافون، قمر
تکیه بر پشتی زده یار و صدای تار... فکرش را بکن

من خدا را باختم پای تو؛ فکرش را بکن !

یک نفر هم کیش من مابین کافرها نبود

[ بدون نام ] 1393/04/25 ساعت 16:49

پای کسی غیــر از تو حاشا در میان باشد
وقتی که چشمت راوی این داستان باشد

تو باشی و فکر کسی باشم؟چه کس دیده
هرگــز دو تا خورشید در یک آسمـان باشد؟

تلخی تو دلچسب چون سیگار بعد از چای
رسم است زیبــا رو کمی نا مهربان باشد!

گیسوی خودرا وا مگیر از دست من ، مگذار
این کشتـی ِ طوفــان زده بی بادبان باشد

یک شهر کشته مرده ات هستند و حق دارند
سخت است قلبــی از نگاهت در امان باشد

خالی است دستانم ولی زیبایی ات گم بود
شاعر اگـر می خواست فکر آب و نان باشد

تقویم حرف مفت دارد می زند خانم!
پیرم ولی آدم دلش باید جوان باشد...

اینقد دلم میخواست یکی این شعر رو واسم بخونه
اینقد دلم میخوااااااااااااااااااااااااااست

مرسی فرشته ی فرشته :)

[ بدون نام ] 1393/04/25 ساعت 16:55

غیبتم را ببخش بانو جان ...
رفته بودم کمی غزل بخرم ...

رفته بودم برای چشمانت ...
خطی از یک چهار قل بخرم ...

رفته بودم برای شهد دلت
از در خانه اش کمی عسل بخرم ...

....
.....

فک نکن نمیدونی واسه چی غیبت میزنه

تو و ساغر شبیه همید

یعنی یه خورده شبیه همید

سحر که اس ام اسش رو خوندم که واسه چی نبود،یهو شصتم خبردار شد فرشته هم واسه چی غیبش زده

هیچ وقت فکر نمیکردم غیر الــی کسی حواسش به این چیزا باشه

مرسی که اینقدر خوبی فرشته

مرسی که خیلی خوبی...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد