_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "
_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "

چقدر گیر کنم بین فاضل و ژلوفن ؟!

هوالمحبوب:

از راه رسیده بودم و سر به سر همه گذاشته بودم و پریسا آمده بود و یک عالمه با بچه های قسمت بازرگانی در مورد خوراکی های مختلف حرف زده بودیم و اینکه چه چیزی با چه چیز دیگر ممکن است به مذاق و اشتهایمان خوش بیاید و  مهندس نون گفته بود:"دقت کرده اید تازگی ها دغدغه یمان شده کشف خوراکی های جدید ؟ "و من نگفته بودم این اثرات بودن کنار الــی ست و توی دلم کف کرده بودم از ذوق که حرف از خوراکی های جدیدی که میشود درست کرد و امتحان کرد مرا به وجد می آورد و هیچ نگفته بودم ولی همه فهمیده بودند اشتیاقم به خوراکی ها را و بعد نشسته بودیم سر کار و بارمان و فاکتورهای بخش مالی باز گم شده بود و من برای احقاق حق فروشنده ی آن پروژه ای که خرید کرده بودمش یک عالمه پله ها را رفته بودم بالا پایین و هربار هم سیخونکی به یگانه زده بودم و دنبال هم کرده بودیم تا پناهگاه آقای ف و هر بار هم یگانه علی رغم دفاع آقای ف به پناهگاه یورش برده بود و مرا یک فصل کتک زده بود و موقع رفتن بوسه ای روی لپم نشانده بود و من باز پله های مالی را رفته بودم و آمده بودم و هی به لاله لبخند زده بودم که "چطوری؟" که ااین بار صدایم کرده بود که شنیده دندان منصوره حسابی درد میکند و کمی صبر کنم تا برای التیام دردش ژلوفنی بدهد برایش ببرم تا کمتر درد بکشد و من این بار باز هم با نیش باز و مشتاقانه منتظر مانده بودم تا برود سر وقت کیفش و وقتی پرسیده بود چرا اینقدر هیجان داری،گفته بودم توی عمرم ژلوفن ندیده ام و دلم میخواهد این "ژلوفن ژلوفن" که این دخترها از دهانشان نمی افتد را به چشم ببینم و از نزدیک لمس کنم و او یک کپسول شیشه ای مانند قرمز که شبیه کپسول های ویتامین D ای بود که خانم اسلامی آن روزها میخورد را گذاشته بود کف دستم و گفته بود:" آخر تا به حال تا درد نکشیده ای و گرنه میفهمیدی ژلوفن چیست !"
و من محو ژلوفنی شده بودم که قرار بود به منصوره برسانم و دیدن رنگ شفافش کنجکاوی ام را به هیجان تبدیل کرده بود و دلم خواست به جای توضیح دادن به لاله یا حرف زدن از دردهایم که ...،غمم را با لبخند و هیجان قورت دهم و بدون اینکه سرم را از روی تاسف تکان دهم ، رنگ شفاف ژلوفنی که برای اولین بار دیده بودمش را بذوقم!