_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "
_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "

شنیــده ام تـــه فنجـــان قهـــوه ات دیــــروز ...

هوالمحبوب:

شنیـــده ام تــــه فنجـــــان قهـــوه ات دیــــروز

نشــــان آدمکـــــــی ناشــنـــــاس افتــــــاده ...

راست گفته که کار کردن حالم را عجیب خوب می کند.کار که میکنم تمام دنیا فراموشم میشود.همین که دور باشم از همه ی آنهایی که باید،همه چیز جدی میشود و به اندازه ی بهترین تفریح ها حتی از خسته شدن هم لذت میبرم.

خیر سرمان هم که هیچ وقته خدا هیچ کسی درکم نکرده که خیال برم دارد قرار است این بار درک شوم و خدا شکر هیچ وقت ناله نکردم (شما بخوانید چس ناله گلاب به رویتان!) که آآآی ملت چرا کسی درکم نمیکند و من بدبختم! و همیشه ی خدا هم خوشحال بودم برای درک نکردنشان بس که اعتقاد داشتم فهمشان به درک کردنم نمیرسد و یک مشت درک نکن (شما بخوانید دور از جانتان الاغ!) دورم را فرا گرفته اند و به قول میتی کومن مان:" هرچه مهمان خرتر برای صاحبخانه بهتر!"

ما که همیشه دستمان توی دل و جگر خودمان بوده اما اگر قرار باشد به خط سرنوشت ذیل عمل کنیم می بایست این روزها عین آدمهای خل و چل هی دست دراز کنیم تا شانس معلق جلوی چشممان را شکار کنیم و مردم ِ درک نکن اطرافمان عین ِ خر نیششان را شل کنند و به ریشمان بخندند و ما هم رویمان بشود و نشود که بگوییم در طالعمان آمده شانس جلوی چشم هایمان قرار است معلق شود و برای همین هی دستمان را برای گرفتنش دراز میکنیم!

این قضیه ی بهمن و اسفند زندگی مان را هم فقط خواجه نظام الملک ِ سمرقندی ِ توتون آبادی خبر نداشت که قرار شد از آنجا که موبایل ما همچنان زغالی ست و به این فسق و فجورهای وایبر و تانگو و اینستاگرام و وی چت و واتس آپ و لاین و غیره و ذلک مجهز نیست، عریضه ای بنویسیم من باب تغییرات ِ خفن زندگی مان در بهمن و اسفند که همه به آن واقفند و به پای کبوتر ببندیم و به سمتش روانه کنیم که او هم خبردار شود زمستان های این چند سالمان پر شده از آدم ها  و اتفاقات عجیب و طرفداران و مریدان و خواستاران ِ دل شیفته و گاهن جان شیفته که به طرفة العینی دُم شان را گذاشته اند روی کولشان و رد ماتحتشان را گرفته اند و در افق محو شده اند و هدفشان فقط گند زدن به آن موقع از زندگی مان بوده و لاغیر و برایمان بس عجیب و غریب بود که در تفأل ذیل مان حک شده  این طور فُرم و با همین یک جمله ایمان آوردیم که طالعمان را درست حدسیده اند!

و اما قسمت ستاره شناسی و نجومیه بحث که غیر از ماه و خورشید و آن ستاره ی همیشه نورانی و پررنگ که تازه اسمش را هم بلد نیستیم،هیچ خری را توی آسمان نمیشناسیم الا کلاغ ها و گنجشک ها که وقتی هم در دور دست پرواز کنند تشخیص کلاغ و گنجشک بودنشان هم برایمان سخت است چه برسد مثلن پولوتون یا نوترون یا الکترون بودنشان را بشناسیم حتی!حالا نزدیک شود یا دور ،که چه مثلن؟

این همه روز درست چرخیده عاقبتمان شده این ،وای به حال معکوس چرخیدنش که البت لازم به ذکر است به شصتمان هم نیست ولی خب عین احمق های خوش خیال امیدواریم شدیدن غریبا!

 و اما قسمت شیرین ماجرا همان قسمت های لایت شده ی فیروزه ایست که گفته همین دو ماه ِ آتی منتظر ِ عروسی یا زنجه موره ی من در پس و پیش ِ اینجا و آنجا باشید که گمانم خبرهایی در راه است که ما بی خبریم و الله اعلم و همان نه نه مرده ی فال بگیرمان!:)

راستی تا ما برویم در پی هماهنگی خودمان با تغییرات بنیادین هفته و ماه ِ پیش ِ رو و لذت بردن از کارهای جدی،شما از اینجــــا الـــی گوش کنید و اگر کـِیفی بود نثار روح ِ خفته ام کنید من حیث المجموع .و من الله توفیق!:)

خرچنگ متولدین تیر : خوب کار کردن به شکل عجیبی شادی آور خواهد بود. روی یک چیز جدی تمرکز کن و مطمئن باش به اندازه تفریح از اون لذت خواهی برد. حتی لازم نداری اینکار توسط بقیه درک بشه بلکه لذت خودت بسیار کامل خواهد بود. یک شانس جلوی صورتت معلق است و باید دستت رو دراز کنی و برش داری. نه فقط این هفته که کل بهمن و اسفند برای تو مواقع تعیین کننده ای بوده و هستن. مهمترین دلیلش هم اینه که سیاره پلوتو که نشون دهنده تغییره در خونه رابطه‌هات خواهد بود و ونوس بعد از توقف حرکت معکوسش، داره با سرعت به پیش می تازه. بعضی متولدین تیر حتی ممکنه عروسی کنن در این دو ماه و برای بقیه احتمال جدا شدن می ره. هفته و ماه پر هیجانی در پیشه و تو هم توان متوقف کردن تغییرات رو نداری پس باهاشون هماهنگ شو و از انجام کارهای جدی لذت ببر.


نظرات 4 + ارسال نظر
مهبد 1393/09/19 ساعت 14:53 http://nazlee.blogfa.com/

تازه از همان پرندگانی هم که فرمودید در آسمان مشغول پریدن و چریدن هستند نهایتاً چلغوزی نصیب فرق مبارکمان بشود وگرنه خیر دیگری در این چرخش و گردش نیست

در هر چیزی که مینگری معجزه ای هست،حتی در چلغوز!!!!

«چرا معلقم کردی؟»
وقنی کسی این طور با کسی ، چیزی عجین شده باشد ، اگر نتواند به او دست یابد مثل کسیست که به جهنم تبعیدش کرده باشند. از آن بدتر، مثل کسیست که آویزانش کرده باشند آن هم معلق در جاهی تاریک ...
«چرا معلقم کردی؟»
ملکوتیان انگشت حیرت گزیدند و آن دو فرشته معلق شدند تا به ابد در تاریکی چاه بابل ؛ هاروت و ماروت
«چرا معلقم کردی؟... چرا این همه تاریکی فرق می کند با تاریکی؟... چرا تاریکی تهِ گور فرق می کند با تاریکی اتاق؟...فرق می کند با تاریکی تهِ چاه ...فرق می کند با تاریکی دو حفره ی خالی چشم...چرا؟ ...آن رنگ صورتی که فقط یک بار فرصت داشت تا لبخند بزند به این جهان ...آن کبودی لب ها که مثل حرفی ناگفته حاشیه می دهد به وجود ... پناهم بده ... پناهم بده...»

یاد داستان چاه بابل افتادم

یادمه میگفت داستانه ممنوعه س.یواشکی همه ش رو خوندم و خوشم اومد.مخصوصن پاراگرف آخرش

آن رنگ صورتی که فرصت داشت یک بار لبخند بزند .چقدر خوبه که هستی ساره :)

حیف که من عروسی کردم ، وگرنه خودم میومدم می گرفتمت

انوقت باس می موندی خونه به رتق و فتق امور بپردازی تا من برم یه لقمه نون برا زن و بچه م در بیارم

مهران 1393/09/20 ساعت 14:36 http://18ta33.blogsky.com

چقدر هم طالع بین گور به گور شده اش دقت داشته ماشاالله.... ازدواج کنن یا جدا بشن ؟ بالاخره کدومش؟ تکلیف ملت رو معلوم کن عمووووووو؟

حالا یکی نیست بگه به تو چه آخه ؟ متولد تیری ؟ بابات متولد تیره ؟ ننه ات متولد تیره ؟

ماشالاشون باشه کلن :)

تازه تعیین کرده توی همین دو ماه،خواسته تا آخر سال تکلیفمون معلوم بشه سر در گریبون نمونیم :)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد