_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "
_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "

مـی نـوشــم از ایـن قــهـوه ی تـــلـــــخ قــَجــَر امـــــا...

هوالمحبوب:

هوا "بهشتی" بود...

یه مــه قشنگ و نم نم بارون که بعد شدید شد و مجبور شدیم تمام مسیر برگشت تا اتوبوس را بدویم...

قرار شد بریم از کوه بالا...

من عاشق بالا رفتنم...عاشق اوج گرفتن...دور شدن...ذره شدن...نقطه شدن...محو شدن ...!

اگه پام لیز نمیخورد حتما بالاتر میرفتیم...

اما پام لیز خورد و باید نگران میشد و میگفت تا همین جا بسه...آخه من لجباز تر از این بودم که اجازه بدم کسی کمکم کنه تا برم بالا...

و همین باعث شد تا همونجا متوقف بشیم و از همون جا از تمام مناظر پایین لذت ببریم...

نشسته بودم روی صخره و داشتم پایین را نگاه میکردم و از فضای موجود لذت میبردم و فکر میکردم...به آدمای اون پایین..به خودم ...به اون...به همه....

حواسم بود حواسش هست...

کنارم نشست و پرسید هــــی ! به چی فکر میکنی؟

گفتم الان تموم میشه...

گفت الان تموم میشه یعنی فوضولی موقوف ،نه؟

گفتم نه! یعنی الان تموم میشه...

پا شد و شروع کرد عکس گرفتن...عاشق این منظره ها بود و آدما...

فرزانه هم از کوله پشتی سحر آمیزش آجیل در اورد و به هر هفت نفرمون تعارف کرد...

یه عالمه بادوم و پسته و نخودچی و کشمش و فندق و تخمه...

دیگه فکر کردنم تموم شده بود و داشتم از اون بالا برای بقیه ی بچه های گروه دست تکون میدادم و تند تند آجیل هام را میخوردم...

 داوطلب شدم هر کی آجیلها و خوراکی هاش را دوست نداره من پترس بشم و فداکاری کنم و اون را از شر خوراکی هاش راحت کنم...!!!

همه ی خوراکی ها تموم شد ولی این بادوم لعنتی را نمیشد بخوری...درش سفت بسته بود و زشت بود جلوی اون همه چشم با سنگ یا دندون بیفتی به جونه یه بادوم!

اومدم ازش دل بکنم و بندازمش دور که ازم گرفتش.گفت زود تسلیم نشو الی!...باید سعی کنی تا بشه!

گفتم پسش بده! میتونم با دندونم بشکنمش...

گفت دندون نه! گره ای که با دست میشه باز کرد با دندون نباید بازش کرد!..

گفتم یه بادوم ارزشه این همه سختی و زحمت را نداره!

گفت ولی همیشه نتیجه ی سختی دیدن و تلاش کردن شیرینه!...به خاطر اون شیرینیه آخرشه که سختی میکشیم! به خاطر آخرش!نه الـــی؟

بادوم را گرفت و بالاخره به زور هم شد ،درش را باز کرد و داد بهم و مقتدرانه خندید.انگار که فتح خیبر کرده بود!

دستم را زدم به کمرم و گفتم :حالا زورت را به رخ میکشی؟

لبخند زد و باز دندونای ردیفش را به رخ کشید و گفت نه!عقلم را به رخ میکشم! به خاطر شیرینیه آخرش همه ی زورم را زدم ....و بعد بلند شد و رفت پیش بچه ها تا باز یه جمع گرم بسازه...

خوشحال بودم که جمله های خودم را یادم مینداخت...و من با لبخند بادوم را گذاشتم توی دهنم و .....توی دهنم خوردش کردم و.....

و سریع از دهنم درش اوردم و پرتش کردم روی صخره ها....!!!!!

موقع برگشتن وقتی همه داشتند میدویدند تا زیر بارون خیس نشند و زودتر برسند به اتوبوس ،من داشتم آروم آروم قدم میزدم....

اومد کنارم و گفت :آهای !هنوز فکرت تموم نشده؟!بــدو....

نگاهم را دوختم به جلو و آدمایی که داشتند میدویدند و بدون اینکه نگاهش کنم گفتم: بـــادومــه تلـــــــــــخ بود....!!!!


الــی نوشــــت :

یکـ )رفتار من عادیست......روح شادش شادتـــر....!!!

دو)اصفهانی ها و اصفهانی دوست های عزیز! برای شنیدن یک ملودی زیبا و دیدن چهره ی فریبای سی و سه پل قبل از عمل و بعد از عمل(!) به اینجا سری بزنید >>> اصـفهـانی ها

سـهـ)صدای شهرام شکوهی ،از آن صداهای پدر و مادردار است...

چـاهـار)"دونگ یی" آدم خوشبختیه! خیـــــلی!چون توی زندگیش کسی هست که بهش با ذره ذره وجودش مطمئنه!کسی که حتی اگه فرمان قتلش را هم صادر کنه با اطمینان می ایسته و میگه :من مطمئنم عالیجناب حتی اگه من را هم بـُکــُشه ،من نمی میرم...!!!!

پنجـ) من از آدم ها متنفر نیستم.فقط احساس بهتری دارم زمانی که دور و برم نیستند.

"چارلز بوکفسکی "

شیشـ)

هــوا "بهــشــتــی" بود...


بـــا استــکــان و جــام و فــنــجــان داســتــان دارم...

ف.ع.ع

نظرات 58 + ارسال نظر

عاقبت پـــــرونده ام را ، با غبــــار آرزوها
خاک خواهد بست روزی ، بادخواهد برد باری

روی میز خالی من، صفحه ی باز حوادث
در ستون تسلیتها ، نامی از ما یادگاری....


روح فرزانه شاد....
بهار گذشته بود که قصه اش تمام شد....

ای کـــاش میــــ شــد روزهـــایــش بــاز برگــردنــد....

سلام الی جان خوش گذشت جای من و خالی میکردی..

خوب شد عکس شیطونی تو گذاشتی روی پل بیتره

جای تمومه آدمای زندگیم خالـــی....
اردی بهشت بود....
هزار سال پیش......
.
.
.
خودمم اینو بیشتر تر دوسش دارم!

roya 1391/08/08 ساعت 23:08

webloge fogholade ghashangi dari.vaghean moteaser shodam.....

زیبایی در نگاه توست....
قشنگ میبینیش رویــــــــا....

رامین 1391/08/09 ساعت 00:33

دونگی کیه عکسه کجاهه ؟

دونگ یی یه بچه رعیته که خیلی خوشبخته....
خیلــــــی.....
مگه تو تلویزیون نمیبینی مادر؟!


عکس از خوانساره...
ار دی بهشت....
اردی بهشت هزار سال پیش....

روایتهای ساده ات را دوست دارم الی با بادام تلخ هم که تمام شود باز هم شیرین است و سرشار ..
"بـــا استــکــان و جــام و فــنــجــان داســتــان دارم" دوست داشتم این جمله تٌ :)
راستی بلاگ اسکای آیکون بوسه نداره ؟؟

وقتی لیلی به الــی میگه یک چیزی راجب الــی را دوس داره ،باید از ذوق مـــرد...

آخر تمام قصه ها قراره شیرین باشه ،اگه تلخ باشه یعنی هنوز آخر قصه نرسیده
امـــــا .....امـــــا آخر قصه ی بادوم تلـــخ بود....!!!!

تمام دنیا هم تلخ بشه و باشه الـــی شیرین میشه!


تمام بوسه های نداشته ی بلاگ اسکای تقدیم به لیلی مــ.....:*

مـی نـوشم از این قــهـوه ی تـــلـــــخ قــَجــَر امـــــا...
بــــا استــکــان و جــام و فــنــجــان داســتــان دارم

منم عاشق کوهم و مثل تو لجباز که کسی دستمو نگیره سلام الی .از من عسل تر ...تو!

دیگه از شیرینیش دل را میزنه رویا....


کوه یعنی بالارفتن تا اون بالا....
اون بالای بالا...
خودت بری تا برسی....

sahar 1391/08/09 ساعت 09:50 http://sahar-ho.blogfa.com/

یعنی همون بادومه باید تلخ می شد ؟!!
عجب روزگار آدم ضایع کنی داریم ها!!!

بـــادام تـــلــخ نــیــســـت ســـزاوار قـــنــد را....


بادوم تلخ بود....

وای این منظره رویایی برای کجای اصفهانه؟!!!

خوانسار....
دشت لاله های واژگون....

eli kachar 1391/08/09 ساعت 10:32 http://kooche54.blogfa.com

اما من متنفرم از آدمایی که اضافی دور و برم هستتند

و من آدمهایی که ازم متنفرند را دوست دارم....

اونها نشانه های اقتدار منند....

داداشی 1391/08/09 ساعت 10:32

پترس شدی تا بقیه را از شر خوراکی هاشون راحت کنی؟
ای رو را برم
..........................
.....................................
اینایی که تو عکسند استکان و فنجان و جامند؟تو کدومی؟
وانت خریدی الی؟
همه جا هم که سرک میکشی

من وانت داشتم!


اونی که کوله پشتی جادویی داره فرزانه ست
و اونی که کنارشه مریمه....

منم اون استکانم !

mamad 1391/08/09 ساعت 10:39

توجهی به تکاپوی این پلنگ نکن
به تیر‌رس که رسیدم بزن، درنگ نکن
تمام حیثیت کوه از شکوه من است
نه، افتخار به فتح دو تکه سنگ نکن
مرا به چنگ بیاور چه زنده، چه مرده
به قدر ثانیه‌ای فکر نام و ننگ نکن
غرور دشت پر از رد گامهای من است
مرا اسیر قفسهای چشم ‌تنگ نکن
درست بین دو ابروم را نشانه بگیر
به قصد کشت بزن، لحظه‌ای درنگ نکن
همیشه اول و آخر تو می‌بری از من
تمام وقتت را صرف صلح و جنگ نکن
فقط بخواه به پایت نمرده جان بدهم
برای کشتن من خواهش از تفنگ نکن

فقط بخواه به پایت نمرده جان بدهم

برای کشتن من خواهش از تفنگ نکن ..........

mamad 1391/08/09 ساعت 10:41

ba chaye dagh toye sarma ba sigar o sher na dastan shayad hame chi daram

شعر من از فروغ و فریدونی شما

در سایه می برد غــــزل ابتهـاج را.....

mamad 1391/08/09 ساعت 10:43

از دست چشم های تو، بین دو راهی ام

محکوم تا همیشه ی خواهی نخواهی ام

یک چشم می فروشد و یک چشم می خرد

از دست چشم های تو، بین دوراهی ام

با شعله های نرگس تو، دود می شوم
مولود مرگ هستم و اسفند ماهی ام

طوفان رهین دولت خانه بدوشی است
هستی گرفته از پی بی سرپناهیم

تا طفل اشک آمد و بر دامنم نشست
مهتاب شد به دامن شب روسیاهی ام

در دادگاه عشق به شاهد نیاز نیست
ثابت شده بخاطر تو بی گناهی ام....

mamad 1391/08/09 ساعت 10:46

عمریست غمت به من محبت دارد
مگذار که دست از سَرم بردارد

ای غم بگو از دست تو آخر کجا باید شدن

در گوشه میخانه هم ما را تو پیدا میکنی

mamad 1391/08/09 ساعت 11:00

او سیب خواست، تو دیگربگو چرا؟

آدم که خوارِخواهش حوّا نمیشود

لیلا یکی درست بگویم خدا یکی

هر کس به یک کرشمه که لیلا نمی شود

سامان 1391/08/09 ساعت 11:02

و فصل برگای زرد ،تو شب های ساکت و سرد

قصه ی بودن تو هیچ دردی رو دوا نکرد

شبم سیاهه و پست، آخه این عشق بود یا قفس

میون عشق و هوس، زدی تو ساز دل یه نفس

آی از هوس، وای از هوس، هی داد، ای وای از هوس

آی از هوس، وای از هوس، هی داد، ای وای از هوس

سکوت و زخم زبون سهم همین رابطه شد

تموم روح و تنم زخمی رابطه شد

صدا نداره یک دست، فقط من عاشق بودم و بس

تو بر هوا و هوس، فقط یک بار از خدا بترس

آی از هوس، وای از هوس، هی داد، ای وای از هوس

آی از هوس، وای از هوس، هی داد، ای وای از هوس


بیا با من مدارا کن که من مجنونم و مستم

اگر از عاشقی پرسی بدان دلتنگ آن هستم

بیا با من مدارا کن که من غمگین و دل خستم

اگر از درد من پرسی بدان لب را فرو بستم

بیا از غم شکایت کن که من هم درد تو هستم

اگر از همدلی پرسی بدان نازک دلی خستم

بیا از غم حکایت کن که من محتاج آن هستم

اگر از زخم دل پرسی بدان مرحم بر آن بستم
.
.
.
از آن صداهای پدر و مادر دار....

eli kachar 1391/08/09 ساعت 11:10 http://kooche54.blogfa.com

زندگی ادامه دارد اما.........
نوشتم

و من همیشه منتظر شنیدنتم الـــی....
دست زیر چونه زل میزنم به کوچه 54 الـــی....

چه عشقی کردیااااا
حسابی خوش گذشته تو اون هوا
کاش منم وسواس نداشتم به خیس شدن و همینقدر لذت میبردم

بهترین خاطره ی زندگیم بود...
بهترین خاطره ی زندگیمه
اصلا من توی همون کوه و مه و نم نم برون و همون هیاهو گم شدم ....

وقتی زیر بارونی لذت میبری
ولی بعدش مجبوری هی بلرزی و یخ بزنی و به خودت غر بزنی و به خوت قول بدی دفعه ی آخرته که از این کارا میکنی
ولی باز تا بارون میاد......

mamad 1391/08/09 ساعت 11:13

حتی دروغکی شده از عاشقی بگو

امشب مرا برای همیشه سیاه کن.

کشتی مرا، ولی مرو از پیش کشته ات

تابوت بی قرار مرا سر به راه کن!...

و این دقیقا چیزیه که دیشب به داشتنش غبطه خوردمو دلم خواست که کسی باشه اینطور قوی و محکم پشتم بایسته و من بهش ایمان داشته باشم

و من همیشه از اول تا آخر این فیلم اشک میریزم و باید هی همه بهم بگند "الی! این افسانه ست ...خیلی جدی گرفتی ها!
و من و فقط من و فقط من بدونم که همه ش واقعیت داره....
من توی اون فیلم مرده ام....

نرگس (فانوس بدست) 1391/08/09 ساعت 11:20

قول بده همیشه تو اوج بمونی

پس تو ابر باش و آفتاب
قول میدهم که آسمان شوم
یک کمی ستاره روی صورتم بپاش
سعی میکنم شبیه کهکشان شوم....


[ بدون نام ] 1391/08/09 ساعت 11:45

من اومدم. اما در واقع رفتم. از اون حالتایی ک دقیقا مشخص نیس چیه دارم

تهران کوه نداره یا من چون همش سرم پایینه نمیبینم کوهشو. نمیدونم. فقط میدونم دلم اصفهان میخاست

الی
نمیدونم قبلنم گفتم یا نه
اساسا خیلی چیزا رو نمیدونم
اما یه باره یا دوباره میخوام بگم
وبتو دوس دارم
و اهنگشو
خیلی...

درست مثل من که گاهی دلم تهران میخواد....
جاییکه توش برام هیچی نیست جز خلأ....
.
.
تهرانِ هم ترانه ی زندان، تهران خالی از تب انسان
تهرانِ پایتخت بجز تو دیگر مگر چه جاذبه دارد؟

تهران برای من برهوتی پوشیده از سفیدی برف است
باشد که ردپای تو اینجا همراه خود بهار بیارد....

اساسا خوبه که چیزی نمیدونی
یا میخوای که ندونی
یا دلت میخواد که بگی نمیدونی....
اساسا همه چی خوبه!
حتی اینکه جای اسمت خالی ِ و من نمیدونم باید چی صدات کنم....

رهگذر 1391/08/09 ساعت 11:57 http://rahgozarrr.blogfa.com

اره ...منم با چارلز موافقم....تو این پاییز مخصوصا...چقد تنهایی و سکوت میچسبه..عجب هواایی شده..

تب ندارم
نه
حال من خوبست.....
با خودم حرف میزنم
گـــــــــــــــــــــاهــی.......


عجب هوایی شده.......

رامین 1391/08/09 ساعت 12:33

تعطیلات که میرم خونه فقط
پنج شنبه گذشته خوانسار بودم خیلی خوشکل بود یه عکس از داخل شهرش میگرفتی خوشکلیش نمایانتر بود

به سلامتی و دل خوش....

همیشه به گردش

همیشه به شادی......

این دفعه میریم وسط مردم....

سلام
ممنون بابت شعر و حرف
اگر زحمتی نیست هر وقت به روز شدید خبر بدید
ممنون

خواهش میشود آقااااااااااااااااااااا

ما همیشه به روزیم
وحتی گاهی به شب....

میسپاریم قاصدکها برایتان پیغام بیاورند

ز من مپرس که در دست او دلت چونست
ازو بپرس که انگشت هاش در خونست
و گر حدیث کنم تندرست را چه خبر
که اندرون جراحت رسیدگان چونست
خیال روی کسی در سرست هرکس را
مرا خیال کسی کز خیال بیرونست...

به حسن طلعت لیلی نگاه می‌نکند
فتاده در پی بیچاره‌ای که مجنونست

خجسته روز کسی کز درش تو بازآیی
که بامداد به روی تو فال میمونست....

نه جاااااااااااااان من !!!
پلییییییییییز :)))

+ راستی الی بانو ، به وبسایت کافه هنر هم بیا ، اونجا میتونی نثرهای ادبیت رو بنویسی و صاحب نظر ها روشون نظر میدن . خوبه ها ! چون دیدم استعدادش رو داری ، با یه کم انگولک کردن نوشت هات یه چی درست و حسابی از آب درمیان ها ! هرچند الانم خوبه ، جسارت نشه :)

آدرسش رو لینک روزانه ام هست

امکان نداره مهندس!
حرفم همونه که گفتم!
من میخوام ادامه تحصیل بدم!
مگه اینکه یه خورده بیشتر اصرار کنی!
.
.
مای سرا پا بی ادب را چه به ادبی نویسی!؟!


از طریق دعوت "رقصنده" یه سری زدم اما آسه اومدم آسه رفتم!
اگه برید گل و چراغون کنید حتما میرسیم خدمتتون
میوه فراموش نشه ها!
فبلش خدمت صاحب نظرها اعلام بفرمایید "من دختره خوبی ام! "

توی خاطره نوشت هات این آدم بی نام ثابته الی؟ یعنی همون بچه سرهنگه؟ یا فرق داشت این یکی؟
ببخشید پرسیدم.راستش نمی دونستم با چه حسی بخونم

چه هوای بهشتی خوبی
من عااااشق ابرامو آسمون پر ابر و بارون که بباره دیگه هییییچ

دیروز داشتم می خوندم شعر رفتار من عادی ست رو.خیلی دوستش دارم خدا بیامرزه قیصر رو
اصفهانی ها! چه وبلاگ بامزه ای بود
شهرام شکوهی...یه زمانی عاشق آهنگ مداراش بودم.الان گوشش نمی کنم
دونگ یی رو نمی شناسم
بوکوفسکی رو دوست دارم. نوشته هاشو.جمله هاشو.تا حدی که بشه لمسش کرد

و هوا
بهشتیه
این عکس
یه تیکه از بهشته
خوش باشی الی جون

خاطره های من از آدمای مختلفه
از همه ی اونایی که حرفی واسه گفتن دارند
نه تنها به من!
به همه!
شاید اومدند توی زندگیم تا من حرفشون را به تمام دنیا بزنم
ازشون یاد بگیرم و یاد بدم....
"بچه ی جناب سرهنگ" یکی از اونایی بود که هر چه قدر توی خاطراتش دقیق تر میشم ،بیشتر یاد میگیرم....
بیشتر میفهمم
و بیشتر حس میکنم....
آره فریناز جون!
آدم این خاطره هم ،همون بچه ی جناب سرهنگه!

.
.
با حس یه قصه که قراره ازش یه چیزی بفهمی بخون....
با حس بادومی که تلخه....
که قرار بود شیرین باشه ولی تلخه....
با حس یه هوای بهشتی....
.
.
وبلاگ اصفهانی ها را ادمین زده رفته پی زندگیش!
ما گاها باید دست به سر و گوشش بکشیم!
خواستیم توی وبلاگ خودمون بنویسیم
گفتیم یهو بحث قومی قبیله ای پیش میاد...
.
.
صدای شهرام شکوهی اصیله....
مطمئنم یه جایی یه روزی شجرنامه ش پیدا میشه و معلوم میشه از نسل "آفتاب ِ"!
.
.
این عکس خوده بهشته....
وقتی نگاش میکنم باورم نمیشه منم اونجام...
بهش میگم خوش به حالت....
.
.
خوب باشی فریناز....

الی جون
آهنگت خیلی خوشگله.کاش لینک دانلودشو می ذاشتی

کدوم آهنگ را میگی فریناز؟
آهنگ وبلاگ را آیا؟
یا آهنگ چیو دقیقا آیا؟!

کاکاپو 1391/08/09 ساعت 15:33 http://balapain.blogfa.com

چه پست پر و پیمونی.تا باشه از این دَدَر رفتنا و هوای بهشتی استشمام کردنا

پر و پیمونی از خودتونه کاکاپو خان!

تا باشه برای همه باشه
تا باشه سهمه همه باشه

البته بگم ها خوراکی هاتون همه ماله من!
حتی بادومهای تلخش.....

احیانا اینجا کجاست؟؟؟؟؟

احیانا اینجا دشت لاله های واژگونه.....
توی مسیر خوانسار....
یه روزه بهشتی و یه تیکه از خود ه بهشت.....
با آدمای بهشتی......

ما که اصفهانی نیستیم

اصفهانی دوست چی؟؟؟؟!!!!


به اصفهان رو وووووتا بنگرررررررری بهشت ثاااااااااااااااااااانی....

بابکشون 1391/08/09 ساعت 17:09

عکس بسیار زیباییست. کجاست اینجا؟
با شهرام شکوهی هم موافقم.

دشت لاله های واژگون....

در مسیر خوانسار......

.
.
دلت قرصه که من هستم
که دنیامو به تو بستم
که هر وقت مشکلی باشه
برای تو دم دستم
ولی من چی ؟کیو دارم؟
که مثل خوده من باشه
که هر وقت عشقو کم دارم
مثله معجزه پیدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا شه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
دلش خووووووووووووووووووووونه
دلش خووووووووووووووووووونه

بابکشون 1391/08/09 ساعت 17:46

درود بر الی عزیز
البته شاعر زیادی خودش را تحویل گرفته!
خودشو معجزه دونسته.
ما دلمون قرص بود.
خودش دلش قرص نیست. چه باید کرد.

زیادی تحویل گرفتنش ناشی از اقتدارشه
من این اقتدارش رو کیف میکنم
وقتی کسی خودش را معجزه میدونه حتما هست

دلش قرصه از قرص بودن تو و از اینی که میتونی تمام دنیا را بندازی روی دوشش
برای خودش غصه میخوره.... و به تو حسودیش میشه

و حق داره......



علیک درود بابکشـــون.....

eli 1391/08/09 ساعت 18:35 http://eli1234.blogfa.com/

سلام بر الی عزیز.عید رو پیشاپیش تبریک میگم.داستان بادام هم جالب بود.و خوانسار شهر گز ناب ....

عیدت مبارک الــــــی....
اون هم از عیدای استخون دار....

جالبی از خودته الـــی جعفری!

منم کوه می خوام
منم منظره خوشمل موخوام
خوش گذشت؟؟؟؟
حالا اونی که حواسش بهت بود کی بود؟
من صداشو دوست دارم
این اهنگ بیا با من مدارا کنش هم خعلی دلنشینه من با همین اهنگ دلباخته ی صداش شدم صدای فروغی هم زیباست شنیدی آهنگاشو نه؟

کوه میشم
عکس میشم
آسمون میشه
کهکشان میشم
تا به تمومه خواسته هات برسی....
.
کافیه بخوای تا خوش بگذره...

.
اونی که حواسش بهم بود هنوزم هست
همیشه هست
منم همیشه حواسم هست
یه عالمه حواس به منه و یا عالمه حواسم به همه...
.
صداش از اون صداهاست که فقط بهش بگی حرف بزن...صدای تو خوبست....
.
فروغی را سفارشی به خاطر نگار گوش میدم

الی حکایت ما و انتظارهم شبیه این بادوم دربسته بود گاهی وقتا منتظری اما میخوای وانمود کنی نیستی میخوای وانمود کنی گوش بزنگ تلفن و صدای در خونه و اومدن پست چی نیستی
ولی هستی
خوب هم هستی
بعد یواشکی میری
کنارپنجره و ازاونجا به
انتظار زل می زنی
به اینکه خوشبحال
اونی که داره از تو کیوسک تلفن
با یه دوزای کلی حرف می زنه
الی ماه شب چهارده که باشه
میشیم عین همون پلنگ گریزون از ماه
تراژدی قصه ما هم زمانیه
که
بادوم انتظار تلخ از آب در بیاد...تلخ تلخ
چه سخت است در انتظار کسی باشی که هیچ وقت به فکر آمدن نیست....
الی
راستی رفتارمن عادی است
اما نمی دانم چرا این روزها
از دوستان و آشنایان
هرکس مرا می بیند
از دور می گوید این روزها انگار
حال و هوای دیگری داری....
الی تو خواب دیده بودی خواب آن ستاره قرمز را دیده بودی و کور شوم اگر دروغ بگویم...گفته بودی کسی میاد کسی بهتر
کسی که مثل هیچ کس نیست...
اما چرا...
الی تعبیر خوابت چیه؟

یه شب خواب دیدم
زمستون بود
خواب دیدم و با ترس از خواب پریدم...
به خواب اعتقاد نداشتم
اما خوابم معنی داشت...
اون روزها و از اون روز تمام خوابهام معنی داشت و داره....
گفتم حرف بزن...گفتم خوابهام آشفته ست...
گفتم با هرکی فکر میکنی کمکت میکنه حرف بزن..
خندید و گفت زیادی شبا میخوری که خواب آشفته میبینی....
از اون روز هر موقع خواب میدیدم دیگه حرفی نمیزدم...
و منتظر بودم
وقتی خوابم تعبیر شد بهش گفتم :من اون شبی که از زیادی خوردن خواب آشفته دیده بودم،هــــــیــــچــی نخورده بودم!هیچی.....
.
.
مستانه
و من خواب دیده ام که کسی می آید...
و کووووووووووووووووووور شوم اگر دروغ بگویم...
یه روز
لیلا
بهم گفت
دستم را گرفت و اشکام را پاک کرد و بهم گفت:
زودتر از اونی که فکرش را بکنی اتفاق میفته...
من به لیلا ایمان دارم
به خدایی که لیلا را فرستاد....
و من هزار روزه که منتظر اون روزم
هزااااااااااااااااااااااااااااااااااااار روز
حتی اگه تمام بادامهای دنیا تلخ باشند
لیلا دروغ نمیگه
خدا دروغ نمیگه
یه بار توی همون قصه ی قطار گفتم
باید بری جلو تا وقتی بعد از هزار سال مسافر اون قطار را دیدی...بهت افتخار کنه
به خودت افتخار کنی....
تلخی بنوش و تلخ فرو ده که باز هم
دندان قند خوردنه ما در نیامــدهـــ....

بالاخره در میاد
و کوووووووووووووووووووووور شوم اگر دروغ بگویم
قسم میخورم مستانه....
به شرافت ِ الـــی.....

رضا 1391/08/09 ساعت 21:27 http://sarabesakhtegi.blogfa.com

میدونم با من بودی
ایکونه آدم بی جنبه!!!

اگه گفتی دقیقن کودوم قسمتش با تو بودم آیا؟
آیکونه آدم ِ دستت رو بنداز بینیم بابا!

شیخ 1391/08/09 ساعت 21:42 http://efaazaat.blogfa.com

جام خصوصا

همچنان در ظلمت شب های بی مهتاب

همچنان پژمرده در پهنای این مرداب

همچنان لبریز از اندوه می پرسم:

جام اگر بشکست ...؟

ساز اگر بگسست ...؟

شعر اگر دیگر به دل ننشست ...؟

eli 1391/08/09 ساعت 22:24 http://eli1234.blogfa.com/

الی از دست تو

از دست تو امشب شده فکرم متلاشی

آرام نگیرم مگر از من شده باشی....

بانوی نورو اینه 1391/08/09 ساعت 23:24


خاطرات تمام نمی شوند...تمامت می کنند!!

تمام من به نام تو شعر دوباره می‌شود

بند سکوت کهنه‌ام چهارپاره می‌شود

تمام نه، تمام نه که جام ناتمام لبریخته‌ام

تمام نه، تمام نه که ناتمامی از تو آویخته‌ام

هنگامه 1391/08/10 ساعت 02:26

الی اگه این دفعه تنهایی بری منو نبری الهی زن قصاب محله مون شی

قصاب محله تون کچل نباشه ،حله!

خوشحالیم که به شما خوش گذشته !!
بادوم تلخ !!!!!
سی و سه پل !!

وب خوبی دارید ! به ما هم سر به بزنید !!!

خوشحالم که خوشحالید....

دیدی یه مقدار از ما؟دوسش نداریم اما قشنگیش را ستایش میکنیم...
درست مثل تمام "دوست نداشتنهام"!

آذین ببندید تا برسیم خدمتتون....

درود بر الی نازنین خودم
خوبی دختری در هوای بهشتی!
دل منم از اون هوا می خواد
از اون آجیل ها
حتی اگه مجبور باشم با دندون بشکنم!....

و من هر روز و هر لحظه و هرثانیه توی اون هوام....

دلم از اون هوا میخواد
از اون آجیلا....
از اون بادوما....
نه!
از اون بادوما....

علیک درود نرگس

شوخ شب 1391/08/10 ساعت 09:48 http://shokhi.blogsky.com

می خوام چرت و پرت زیاد بگم! مثلا اینکه منم عاشق کوه رفتنم و دیدن منظره و یا اینکه اصلن زشت نیست که با سنگ جلوی همه بزنی بادومو بشکنی...
اما واقعن نمی خوام اینارو بگم چون فک میکنم باید پشت این واگویه هاتون یه چیزی پنهون باشه که نباید اینقد سطحی باشه، یا بهتر بگم دلم می خواد اینجوری باشه.
در ضمن اگه "الی نوشته هاتون" اینجوری پیش بره به عدد " سینزه" می رسینااااا D:

آخری که قراره شیرین باشه
و بادومی که تلخ بود....



سیزده را دوست دارم
عدد شانسه منه
عدد شانسه من بوده
همیشه....

شوخ شب...
همین!

رز 1391/08/10 ساعت 11:31 http://acme.blogsky.com

وای که چه حالیه
هوا چقدر عالیه
دلم یه جایی از این دنیا می خواد که بی خیالم کنه از داشته هاش

تهران
مترو.....
اونجا بی خیال تمام دنیا میشم....

الف 1391/08/10 ساعت 12:44 http://www.alefsweb.blogsky.com

باشماره 5 موافقت خودم رو اعلام می کنم....
دلا خو کن به تنهایی که از تن ها بلا خیزد
چه جای قشنگی بودید...دلمان خواست ...البته اهل پیاده روی نیستم پس از همون عکس زیباش لذت می برم...

موافقتمان را با تمام "الف" های دنیا اعلام میکنیم....

با تمام آنها که اهل پیاده روی نیستند اما از پیاده روی ها لذت میبرند....

سلام خانوم خوب الی خانوم که تنها تنها میره خوش میگذرونه از هوا لذت میبره و بادام تلخ میخوره
امیدوارم همیشه به سفر همیشه به خوشی بگذره

راستی الی ممنون..واقعا ممنون

بادام تلخ!
.
.
من از تو ممنونم نسرین
به خاط نسرین بودنت....

همیشه به شادی
همیشه به.......

از ارتفاع میترسم
میترسم
میترسم
بادام تلخ...
مرا یاد تلخ کامی هایم پس از آن همه خوشی انداختی...
...

و من محو شدن....ذره شدن...نقطه شدن و گم شدن را دوست دارم
از آنها گم میشوند و انگار از اول هم نبودند...
از آنها که وقتی نباشند حتی دنیا هم نمیفهمد یه پایه ی بساطش لنگ شده...
انگار که از اول لنگ بوده
انگار که اصلا نبوده....
و
بادام تلخ من را یاد تمام "آخرهایی" میندازه که باید شیرین باشه
و من خواب دیده ام کسی می آید.....

آره عزیزم
همین آهنگ وبت که واسه سایت ملودیک بود.


پس بهشتی شدی
هر چند ما اصفهانیا زاینده رودمون پر آب باشه تو بهشت زندگی می کنیم اصن

Rain Piano
دقیقن همون دو چیزی که من عاشقشم اسم موزیکشه...
"بارون " و "پیانو"....
لینکش را برات میذارم....

"من دختره خوبی ام!...همین!"
بهشتی اوشون بودند که همراه با هفتاد و دو تن یارانشون هفت تیر ترور شدند...



به اصفهان رو تا که بنگررررررررررررررررررررررری بهشت ثانی....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد