_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "
_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "

ع ــــشق یعنــــی حالِــــــت خــــــــــوب باشــــــه ...

هوالمحبوب:

پـــرسید ع ـــشـــق چیـــــست؟ تهــــی کـــــرد جــــام و گفـــت :

بــــر هر کســـی به شــیــــوه ای ایـــن داستـــــــان گذشـــت ...

به سقف اتاق زل میزنم.بالشتم را بغل میکنم،می چرخم ،توی تختم جا به جا میشوم و دوباره شبیه قورباغه ها(!) دست راستم را بالا میبرم و پای چپم را پایین،روی شکمم دراز میکشم و این بار زل میزنم به آجرهای قهوه ای و زرد روبرو و اشکهایم را قورت میدهم.

تو برایم شع ـر میخوانی و من شوق میشوم و این بار نمیشود اشک ها را قورت داد و هی تند تند سر میخورند پایین ولی حواسم هست فین فین راه نیندازم و میخندم تا صدای خنده ام را بشنوی و خیالت تخت باشد و تو ...و امان از تو که همیشه زود دستم را میخوانی!

شعر تمام می شود و من هزار بار تحسینش میکنم و تو برایم اعتراف میکنی نیمه شب سرودی اش تا من دوباره بغض شوم و پرواز کنم.میخواهم برایم حرف بزنی،باید برایم حرف بزنی و حرف میزنی و من چقدر دلم برای حرف زدنت تنگ شده بود.تو حرف میزنی و من از هر کلمه خودم را دار میزنم،لابلای کلماتت گم میشوم و هی تقدست میکنم و باز همان شع ـر را میخواهم و تو می خوانی اش و باز میخوانی و دوباره میخوانی و کاش تا خود ِ صبح هی میخواندی!

قرار به خوابیدن است و من چند روز است طلوع صبح را به چشم می بینم.هیچ مزیتی نداشته باشد خوبی اش این است بعد از چند صد روز خواب ماندن ،درست لحظه ی نـور با خجالت روی گل وسط قالی-همان جا که موبایل خوب آنتن میدهد-قامت میبندم به ستـّاری اش و موقع دعا و خواستن،لپــم را روی "الله" ِسجاده میگذارم ،چشمهایم را میبندم و اشک میریزم و سکوت میکنم و لال میشوم.میدانی؟همه جا تویی!حتـــی وقتی چشمهایم را مقابل او میبندم تو در مقابلی!

دارم کافر میشوم،دارم به هر چیزی غیر از تو کافر میشوم.میدانی"من به کفری که تو پیغمبر آنی شادم..." ولـــی نه! شاد نیستم...غمگینم که نیستی!که هستی و نیستی!که"حالم بد است مثل زمانی که نیستی...دردا که تو همیشه همانی که نیستی".نگرانم! ...توی گوشم صدای تو می وزد که "عاشق که میشوی نگران خودت نباش... "و صدای خودم که "عشق آنچه هستی است نه آنی که نیستی" ولی من نگرانم و میترسم!از فــردا،از نداشتنت،از کـَره ی بادام زمینی ام،از خودم!

تو خوووب میفهمی،میدانی همه اش از دوست داشتن است.این بی قراری ها،این ترس ها،این نگرانی ها،این دلهره ها،این بغض ها،این اشک ها،این دوست داشتن ها...و تو خووب میفهمی کلمه ها عرضه اش را ندارند که نشان دهند "خیلی دوستت دارم" یعنی چقدر.که "خیلی دلتنگم" یعنی چقدر.و ما خوب میفهمیم کلمه ها از همان اول هم عرضه اش را نداشتند لعنتی ها!

جلوی تلویزیون لم میدهم و باز به تویی که درمقابلی زل میزنم.بازیگر ِفیلم، حال خوب را به عشق نسبت میدهد و پشت بندش یک لعنتی ِ دیگر، مردم را به تماشای عاشقی و حال خوب ِ بقیه به سینماهای سراسر دنیا(!) دعوت میکند و من...و من هی دور ِ جمله اش تاب میخورم و قدم میزنم و نمی فهممش!!

- "مگه نمیگند عشق یعنی حالت خوب باشه؟پس چرا من حالم خوب نیست؟"

- " زر زدند!آخه کدوم آدم عاشقی توی ِ تاریخ حالش خوب بوده؟"

درست میگویی!تاریخ به خود آسودگی ندیده از این قـِســم رخدادهـا ،"در طریق عشقبازی امن و آسایش بلاست " و من انگار به اندازه ی تمام تاریخ عاشقم این روزها...!

الـــی نوشت :

یکـ) شب عاشقـــان بیــدل چه شبـــی دراز باشـد...  هزار بار هم گوش بدید،کـَـم ه.

دو) نفیسه چقدر خوبه که هستــی.میفهمی چی میگم؟خیلی خوووبه :)

سهـ)گفته بودم دوستتون دارم که اینقدر مهربونید؟ با شمام ها!با همین یک جفت چشم ِ خیره به مانیتور! :)

نظرات 45 + ارسال نظر

دیوانه گرش پند دهی کار نبندد

ور بند نهی سلسله در هم گسلاند


ما بی تو به دل برنزدیم آب صبوری

در آتش سوزنده صبوری که تواند...

حانیه 1392/07/08 ساعت 04:37

عشق اصطرلاب اسرار خداست ‏:‏)‏

عشق کاری کرده که تبریز می سوزد در آه...

بابک 1392/07/08 ساعت 08:14

واسه عاشق که همش خوبه و حال و صفا ... از دید ما بدبختی و فلاکته ... مردم همیشه از نگاه خودشون مسائل رو بررسی می کنن اما عاشقا خودشون می دونن که داستان از چه قراره بانو، اینطور نیست آیا؟!

من که خووووب میفهمم حال تمام روزهای شما را آقاااا

هنوز هم وقتی مینویسید،بوی یاسمن میپیچه توی سرم و یک عالمه احساس و دعای خوب برای شما و بانووو.

ولی من...

نمیدونم خوبم یا نه ولی میدونم داستان از چه قراره :)

وای الی من بخدا هر چی میزدم میگفت آدرس درست نمیباشداینقدر ناراحت شدم ک از عسلم پرسیدم بخدا

الان خوبی هنگامه؟

ببخش ،باشه ؟

بگو باشه :)

✘ســَــر زده بیــــــا …
✘کمــــــی آشفتــــگی بــــد نـیست …
✘آن وقــــــت …
✘تکــــــاندن ِ شانــــــه های ِ پُـر غُـبــــــار
✘و مُرتب کردن ِ موهــــــای ِ پریـشــــــانت ،
✘بهانـــــــه ای مـی شود برای ِ زندگـــــــی .

آقا اصن نمیشه سرزده رفت

از ما به شوما نصیحت

حتمن آدم

حتمن آماده برو

حالا در مورد مرتب کردن موها بعدن صحبت میکنیم

غم که می‌آید در و دیوار، شاعر می‌شود
در تو زندانی‌ترین رفتار شاعر می‌شود

می‌نشینی چند تمرین ریاضی حل کنی
خط‌کش و نقاله و پرگار، شاعر می‌شود

تا چه حد این حرف‌ها را می‌توانی حس کنی؟؟؟
حس کنی دارد دلم بسیار شاعر می‌شود

تا زمانی با توام انگار شاعر نیستم
از تو تا دورم دلم انگار شاعر می‌شود

باز می‌پرسی: چه‌طور این‌گونه شاعر شد دلت؟
تو دلت را جای من بگذار شاعر می‌شود

گرچه می‌دانم نمی‌دانی چه دارم می‌کشم
از تو می‌گوید دلم هر بار شاعر می‌شود

تو دلت را جای من بگذار....

شاعر

میشود...

هنگامه این شعر خیلیییی خوب بودا :)

حانیه 1392/07/08 ساعت 11:43

سوختن با تو به پروانه شدن می ارزد
عشق این بار به دیوانه شدن می ارزد
گر چه خاکسترم و هم سفر باد ولی
جستجوی تو به بی خانه شدن می ارزد

خوبی حانیه؟

ببخش بابت نگران کردنت:)

مرسی شع ـر

خاتون 1392/07/08 ساعت 12:46 http://dordasttt.blogfa.com/

الی تو همون بلا بودنش ، همون رنجش آرامش داره و حال خوب. اما خب من که نمیدونم بذا عاشق ... اما نه نمیشم :(

خاتون ِ خوب ِ قشنگی ها :)

چه کار عقل بداندیش را به جاده‌ی عشق؟

خوشا جنون که ندانست راه و چاه از هم!

بعضی از پست هاتو خوندم
خوشم آمد

ممنون آقااااا :)

فرشته 1392/07/08 ساعت 13:14

خیال می کنم این بغض ناگهان شعر است
همین یقین فروخفته در گمان شعر است

همین که اشک مرا و تو را درآورده است
همین، همین دو سه تا تکه استخوان شعر است

همین که می رود از دست شهر، دست به دست
همین شقایق بی نام و بی نشان شعر است

چه حکمتی است در این وصفِ جمع ناشدنی
که هم زمان غمِ نان، شعر و بوی نان، شعر است

تو بی دلیل به دنبال شعر تازه مگرد
همین که می چکد از چشم آسمان شعر است

از اینکه دفتر شعرش هزار برگ شده است
بهار نه، به نظر می رسد خزان شعر است

به گوشه گوشه ی شهرم نوشته ام بیتی
تو رفته ای و سراپای اصفهان شعر است

خلاصه اینکه به فتوای شاعرانه ی من
زبان مشترکِ مردمِ جهان شعر است

"سعید بیابانکی"

ذهنم پر از شعر است اما دفترم خالی است
این سرزمین از سال های دور، اِشغالی است

فرقی ندارد آسمان صاف است یا ابری
این از مزیت های عمری بی پروبالی است

من با خطوط دفتر شعرم گلاویزم
پیشانی ام درگیر خط های بداقبالی است

گرم غزل خوانی شدم یک عمر و یادم رفت
عمری است مردی در دلم سرگرم ِ نقالی است

وقتی که حرفم را نمی خواند کسی دیگر
کاری ندارم این غزل خوب است یا عالی است

فرشته 1392/07/08 ساعت 13:34

من ندیدم که کریمی به کرم فکر کند
به چه مقدار به زائر بدهم فکر کند

از شما خواستن عشق است، ضرر خواهد کرد
هر که در وقت گدایی به رقم فکر کند

بهتر این است که زائر اگر آمد به حرم
دو قدم عشق بورزد سه قدم فکر کند

به کف صحن به گنبد به غم گوهرشاد
زیر این قبه به هستی به عدم فکر کند

به دو گلدسته دو تا ساق به دوش گنبد
به رواقی که شده پیش تو خم فکر کند

به چرا سال گذشته دو سه بار و امسال-
فقط این بار... به این قسمت کم فکر کند

به خودش... نه به کسانی که به یادش آمد
چون که در آینه کاری حرم فکر کند

موقع دست به سینه شدن و عرض سلام
کربلایی شده هر کس به علم فکر کند

چون که از باب جواد تو کسی داخل شد
خنده دار است که دیگر به قسم فکر کند

یدیر وقتی ست که تا در حرمت دم بدهد
جای دم حضرت عیسی به دو دم فکر کند

بهترین نوع زیارت شده این که امشب-
هم کسی گریه کند پبش تو هم فکر کند

مهدی رحیمی


مرا ببخش ...دیوانه است دلم ...

تا باشه از این دیوونگی ها دختر :)

بهترین نوع زیارت شده این که امشب-

هم کسی گریه کند پبش تو هم فکر کند

صبر کن...
صبر کن ببینم چطوری بگویم...
اوووم...
الــــی؟
عاشق بمان و یکسره در امتداد باش :)

عیسای من ! حواری ات از دست رفته است

یک کاسه لطف باش ، به پای طلب بریز !

دختر کوچولوی من :)

فرشته 1392/07/08 ساعت 14:27

یک عمرهمه دنبال کلید بهشت می گردیم، دنبال گنج، دنبال کیمیا، دنبال راز و رمز سعادت ولی جایی دنبالش می گردیم که نیست
آنچه گنجش را توهم می کنی*** از توهم گنج را گم می کنی
خداوند به موسی فرمود محبت به خاطر من عداوت هم به خاطر من
دوست داشتن واسه خاطر خدا یعنی هر که را خدا دوست داره تو هم دوست داشته باش، یعنی ترازوی دلت بشه خدا، محبت بخاطر خدا نه واسه چشم و ابرو و خط و خال، حتی نه واسه دل خودت فقط واسه خدا اگه معیار و میزان محبت خدا باشه ، اگه قدرهم نبینی باز عمل می کنی اگه ناسپاسی هم ببینی باز عمل می کنی اونهایی که تو رفاقت وسط کار کم میارن واسه اینه که بخاطر خدا نکردن وگرنه تو این وادی هر چی بیشتر مبتلا بشی مقرب تر میشی
از کیمیای مهر تو زر گشت کوی ***من آری به یمن لطف شما خاک زر شود
این کیمیا محبته باقی همه سنگلاخ و بیراه است
حالا فهمیدی قربونت برم که چرا می گن بشوی اوراق اگر همدرس مایی؟
هان؟ که علم عشق در دفتر نباشد!

طلا و مس - همایون اسعدیان

عشق، قابیل است؛ قابیلی که سرگردان هنوز

کشته خود را نمی داند کجا پنهان کند!

چقدر مهربانید شما خانووووم :)

عشق؟ حال خوب؟؟
تا وقتی کنارش نباشی برای همیشه هیچوفت خوب نیستی
مگر وفتایی که پیشته اگر عصه نخوری که قراره به زودی بره

من دارم گریه میکنم و نمیدونم برای این پست چی میشه نوشت...اما هم کره بادام زمینی را خوندم هم حال خوب

عشق ابریست که یک سایه ی آبی دارد

سایه اش کاش به دل گاه به گاه افتادن

میفهمم کولی.وقتی هست به جای لذت از بودن غصه ی رفتن ِ بعدش را میخوری
میفهمم کولی...
گریه نکن کولی،باشه؟

وقتی پستتو خوندم تموم شد
چیزی براش نداشتم اما دلم خواست بنویسم از حالم وقتی نبودی....
عنوانشو گذاشتم به عهده خودت

کولی ...کولی ...کولی ... تو منو میکشی دختــر

احتمالا عاشقا حال‌شون خوب نیست ولی همه‌ی اونایی که ناخوش عاشق نیستند، ینی این رابطه‌هه دوطرفه نیست که اگه بود شاید بهتر بود

حالا دوباره اصفهان آبستن است ای عشق!
تندیس زیبایی که از من می‌تراشی را

روح مرا سوهان بکش، چکش بزن، بشکن
بیرون بریز از من هواها را حواشی را

حل کن مرا ای عشق! ای تیزاب افسونگر!
ذرات روحم تشنه هستند این تلاشی را
.
.
اینم یه شعر ِ عاشقانه ی اصفهانی برای دختر مامان فاطمه ی خودم :)
تو خیلی خوبی ها! میدونستی ؟

الـــــــی
داشتم فکر میکردم به 2 یا 3 هفته دیگر که ببینمت
اما کامنتت بدجور بی تابم کرده آباجی

ما کامنت نخونده بی تابتونیم خانووووم :)

رویا 1392/07/08 ساعت 20:21 http://royaddd.blogfa.com

اصولا هرکی شعر شده باشه مثل شما
مولانا رو دوست داره
روزش مبارک

و روز شمــــــا خانوووم :)

107..... 1392/07/08 ساعت 21:19 http://www.bigane22.blogfa.com

درود بزرگوار

بی نهایت سپاسگذارم

با تشکـــر ...

>(///)< مثل شکلات شیرین

(آآآآ)c مثل قهوه داغ و دلچسب و

@>–>>– مثل گل زیبا هستی

و مثل الـــی ، دختره خوب ،نه ؟

چای ؟

قهوه ؟

نسکافه ؟

نمی دانم!

هر کدام دیرتر خنک و تمام شود

تا بهانه با تـو بودنم بیشتر شود

بستنــــی

فاطمه 1392/07/08 ساعت 21:40 http://yadegari20.blogfa.com

دلتنگــــم و با هیــچ کسـم میــل ِ سخــن نیست!!
:(

منم دلـم تنگه الــی :(

من خسته‌ام، تو خسته‌ای آیا شبیه من؟

یک شاعر شکسته‌ی تنها شبیه من

حتی خودم شنیده‌ام از این کلاغ‌ها

در شهر یک نفر شده پیدا شبیه من

زود خوب شو فاطمه ،باشه ؟

عطیه 1392/07/08 ساعت 21:47 http://atiyee.blogfa.com/

این اهنگ اینجا مرا ارام میکند الی

و تازگی ها مرا میکــُشــد!

خدا را شکر برای آرامشت عطیه :)

زهره 1392/07/08 ساعت 22:09

الی چقدر خوب مینویسی....:)
الی چقدر خوبه که هستی میفهمی چی میگم؟؟؟؟خیلی خوبه نوشته هاتو دوس دارم خیلی زیاد

و چقدر خوبه که تو هستی زهره

چند روز نبودی ها .حواسم بود :)

مرسی که خوبی .یه عالمه ها

مجنون 1392/07/08 ساعت 22:14 http://majnoon69.blogfa.com

این بیت " پـــرسید عشـــق چیـــــست؟ تهــــی کـــــرد جــــام و گفـــت / بــــر هر کســـی به شــیــــوه ای ایـــن داستـــــــان گذشـــت " رو خوندم اینقدر بهم مزه داد که دیگه از باقیه متنت هیچی نفهمیدم تا اونجا که نوشتی " شب عاشقان بیدل چه شبی دراز باشد " ...
این دوتا تیکه رو خیلی خوب فهمیدم ...

خدا را شکر به خاطر همین فهمیدن :)

فاطمه 1392/07/08 ساعت 22:32 http://yadegari20.blogfa.com

هی نیا هی برو!!!

یا بیا.... یا نــرو!


:(

نرو نرو که جدا از تو ما نمی‌ماند

بمان بمان که سر از تن جدا نمی‌ماند

گلایه نیست اگر می‌زنی به نفرینم

که آه بر تن آیینه، جا نمی‌ماند

چشم فاطمه جان.چشم :)

عاشقی را باید عاشقی کرد..

عشق یعنی قلم از تیشه و دفتر از سنگ

که به عمری نتوان دست در آثارش برد

نسرینـــای عزیز :)

حانیه 1392/07/09 ساعت 02:02

اغراق نمی کنم که اغراق بد است

هر چند که خوبی تو صد در نود است

هی بیست شدم بیست شدم را بس کن

من نمره عاشقیم بالای صد است...

"آرش واقع طلب"

شکر خدا که دفتر من بی‌غزل نماند

شد عشق نیز منکری از منکرات من

انتخابت بیست بود حانیه

سلام بر الی جان
وقت بخیر
خوبی

دل خوشم با غزلی تازه، همینم کافی ست
او مرا باز رساندی به یقینم. کافی ست!

قانعم، بیشتر از این چه بخواهم از او
گاه گاهی که کنارش بنشینم کافی ست!

گله ای نیست، من و فاصله ها همزادیم
گاهی از دور لو را خوب ببینم کافی ست

آسمانی! لو در آن گستره خورشیدی می کند!
من همین قدر که گرماست زمینم کافی ست

من همین قدر که با حال و هوایش گهگاه
برگی از باغچه ی شعر بچینم کافی ست

فکر کردن به او یعنی غزلی شورانگیز
که همین شوق مرا، خوب ترینم کافی ست

حالا تو را ندارم و امید مانده است

ای کاش امید داشتنت را نداشتم

زیاده خواه شدیم آقااااا،قناعت کفافمون رو نمیده

شما خوبید آیاااا ؟ وقت شما هم قشنگ :)

پس بی حس شدی این روزها ...

+
"حال ما بین و مپرس از غم پنهانی ما/بشنو از طرّه ی خود شرح پریشانی ما"

+

گفته بودم دوستت دارم الیِ من :)

نـــه! میشه الان بگی تا یادت نرفته

رویا 1392/07/09 ساعت 10:07 http://royaddd.blogfa.com

از آن دردهای بی درمانند


+حال هیچ عاشقی خوب نیست به قول خودت زر زدن

در وصل هم زعشق تو ای گل در آتشم

عاشــق نمی شوی کـه ببینی چــه می کشم

+راست میگفت!زر زدند :|

ermia 1392/07/09 ساعت 10:42

دارم به این شیدایی عادت میکنم من
یک شب برای تو حکایت میکنم من
یک شب برایت میسرایم داستانی
در ان ز دوری ها شکایت میکنم من
گاهی برای لای موهای تو بودن
بر گیره سر هم حسادت میکنم من
باور نداری بر سر عشقت ببینی
با خویش هم گاهی رقابت میکنم من
با من چه کردی اینچنین دیوانه گشتم؟
هرشب برای ماه صحبت میکنم من
دیگر برای درد دوری چاره ای نیست
در هر دو ساعت ترک طاقت میکنم من
بانو ببخشیدم که با شعر حقیرم
آن چشمهاتان را اذیت میکنم من
روز جدایی از تو روز مرگ من باد
بانو بدان با مرگ ترکت میکنم من

من فکر می کنم همه عاشقان تـــو

در شعرهای خود به تو تعظیم می کنند

من فکر می کنم که چرا لال مانده ام ؟

من فکر می کنم ... به تو تسلیم می شوم


تسلیم می شوم که مرا منفجر کنی

در سطر سطر تب زده عاشقانه ها

فواره های خون غزلی تازه بشکفند

از رگ رگ ام دوباره بجوشد ترانه ها


"ای بهترین غزل!غزلی که نگفته ام "

این چارپاره را به تـــــو تقدیم می کنم

تقصیر عشق نیست اگر واژه لج کند

من لال هم شوم به تــو تعظیم می کنم

سوگلی 1392/07/09 ساعت 10:43 http://sev-goli.blogsky.com/

عاشق که میشوی نگران خودت نباش الی

باعشق هر کجا بروی حی و حاضری

دربند این خیال نمانی که نیستی..

چشم:|

کاکاپو 1392/07/09 ساعت 12:00 http://balapain.blogfa.com

نه! امکان نداره!
اگه عشق درست و واقعی باشه حتماً باید حالت خوب باشه

من ابراهیم عشقم، مردم اسماعیل دلهاشان

محبت مانده شمشیری که گردن را نمی فهمد

نگار 1392/07/09 ساعت 12:21 http://respina94.blogfa.com/

نگرانم...
نگران تمام این بودن ها و نبودن ها...

آه ازین درد که جز مرگ منش درمان نیست ...

عسل 1392/07/10 ساعت 00:42 http://sooz-o-saaz.blogfa.com

عشق ... یعنی حالت خوب باشه .....
منم یه پست با همین اسم دارم الی .....
با همین حال خوب لعنتی .....

انگاری بفهمم عسل

انگاری میفهمم

خوندمش دختر :)

اول ک میگم خوب

بعد شعر هم دست شاعرش درد نکنه

بعدش موهاتو ببینم چی بهت میاد

شوکولاتی! یا هم فندقی اینا بهش میاد اما بازم هر چی شوما بگی :)

دست شاعرش درست :)

قلقلک میدهد این طبع ملنگ مهجور

که نمک ریز -تو ای بی نمکِ گاهی شور

همه گویند چه مرگش شده این دیوانه

گه ملخ می شود و گاه چو یک پروانه!

چشمت بستی و ماه پنهان کردی

آن چهره ی بی گناه پنهان کردی

ای عشق چو آب زیر کاهی بودی

آتش در زیر کاه پنهان کردی

ما هم دوستت داریم .. معلوم نیست ؟

تو که خود ِ دوست داشتنی رویا...

خدا را شکر که هستی دختر :)

کیه که تو رو دوست نداشته باشه ؟

الف 1392/07/12 ساعت 00:25

صـبر کن، این تــمام حرفــم نیــست
تـــو نباید دعای مـن باشے
از خـدا خواستم، مـوافق بود
مـیـتوانی خــدای من باشی.
به عبارتی
قبله و صاحب قبله دو عزیزند ولی
بهتر آن است من از قبله نما بنویسم

واااااااااااااای الف خیلی خوشگل بود

خیلیها!مرررررررررسی دختره

با تو انگار ازل همین حالاست

با تو نقش فرشته کمرنگ ست

من که باشم در این میان که خدا

در هوای تو سخت دلتنگ ست

ایـن همـه کـه در هوای تـو می پرم
تـقصیـر مـن نیـست
از وقـتی کـه گفتـی؛
«دوستـت دارم»
بـال در آورده ام...!




الــــــــــــی...!

؟؟؟؟!!!!!!

آقا بیاین پایین تا نیفتادید ها :)

چقدر سوال و تعجب آقاااااا

الف 1392/07/13 ساعت 21:12

بابک 1392/07/15 ساعت 14:11

یعنی من واقعا برای این پستی که دوبار خواندمش هیچ کامنتی نزاشتم؟!
بانو ما که کلا نخورده مستیم و حالمان خوبست، شما چطورین؟

هرچی هست همین جاست مهندس ظاهر و باطن

ما که دست به هیچی نزدیم :)

گمونم منم یه خورده خوبم :)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد