_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "
_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "

ع ــشق است و همیـــن لذت اظهـــار و دگــر هیــــــچ ...!

هوالمحبوب:

آن ع ــشـــق کـــه در پـــــرده بـــیـفــتــــد بـــــه چـــه ارزد؟

ع ــشق اسـت و هـمیـــن لـذت اظهـــار و دگــر هیــــــچ ...!

یک روز ،آن اوایل که تقریبن اکثر کسانی که اینجا را میخوانند فهمیده بودند بالاخره توی دل الــی یک چیز تکان خورده و کسی هست که الـــی را به وجد و عشق آورده و قرار بود بالاخره دست از لفافه گویی بردارم و بنویسم که این جمله ها و کلمه ها و خواستن ها اثر فکر و تخیل نویسنده نیست و همه اش منشأیی واقعی دارد که مثل خون دارد زیر پوست الــی میدود،به شیوا گفته بودم بدم می آید مثل دخترهای دبیرستانی و احمق هی چپ و راست بروم و از عشق و گل و بلبل بنویسم و بعد قلب و تیر توی وبلاگم ول کنم و به روش همانهایی ملبس شوم که همیشه بدم می آمده و منعشان میکردم.بدم می آید از لب و لوچه ی یار بنویسم و سینه ی ستبر و حسرت آغوشش و این قِسم مسخره بازی های حال به هم زن که مختص اتاق خواب است و جدا از اینکه کلماتم را بی حیا میکند باید به این فکر کنم که اگر واقعن احساس قلبی ماست نباید چشم و گوش هر نامحرمی به آنها بخورد!

به شیوا گفته بودم بدم می آید "عق نویس" شوم که هر کسی پایش را گذاشت اینجا یا حالش به هم بخورد یا حسرت بخورد یا حتی از من متنفر شود که کسی هست که دوستش دارم و یا به ریشم بخندد که شده ام از این دخترهای قلب و تیر نویس!گفته بودم هر چند پست یک بار مینویسم از دوست داشتنش،آن هم آنطور که شایسته و بایسته ی من و اوست!

نه به خاطر اینکه دلم بخواهد بقیه بفهمند چرا که هیچ وقت تعداد این همه چشم ِ دوست و فامیل و همکلاسی ها و یکی دو تا از استادان دانشگاهم و یا حتی دشمنانم که الــی را اینجا می خوانند و میپایند برایم مهم نبوده و نیست و همیشه گفته ام اینجا دفتر خاطرات من است و این از سخاوت الــی ست که اجازه میدهد دفتر خاطراتش را بقیه بخوانند و "بقیه ی زندگی اش "حق گستاخی و جسارت  و دخالت به خاطر اتفاقات و بیان احساسات الــی را نداشته و ندارند.مینویسمش فقط به خاطر اینکه این حس هم شبیه تمام احساسات هیجان انگیزم درونم جا نمیشود و دلم میخواهد بنویسمش تا در جمله جمله اش خودم و حسم را بیشتر و بهتر کشف کنم...!

به شیوا گفته بودم دلم نمیخواهد تا دهانم را باز میکنم حرف "او" باشد و کسانی که میخوانندم و میشناسندم بگویند:" اَاَه این دختره دوباره شروع کرد!" یا برایم پیغام خصوصی نابجا بگذارند که :".............!"

ولــی شما که الــی نیستید که بدانید الــی با تمام مراعات کردن ها و حساسیت ها و اینکه باید دختره خوبی باشد نمیتواند این همه عشق و دوست داشتنش را در هزار توی پستوی دلش پنهان کند و نترکد!

کسی توی زندگی ام بود آن قدیمهایی که انگار هزار سال پیش بود که ادعا میکرد "هرگز عاشق نشده و اگر روزی عاشق شد آن را بلند فریاد میزند" و من همانقدر که از آن "رعیت تمام عیار" پر از دردم و حتی تنفر،این جمله اش را از میان همه ی جمله هایش باور دارم و ایمان که اگر عشق واقعی ست باید فریادش زد حتی اگر فلک از روی حسادتش بخواهد زیر و زبرش کند!

من شده ام همان آدمی که عاشق بودنش را بلند فریاد میزند و اگر پایش بیفتد "اوی ـش" را توی شلوغ ترین خیابان شهر رأس ساعت شش چاهارشنبه میبوسد و بوو میکشد.من شده ام همان آدمی که برق چشمهایم همیشه لویم میدهد و نمیتواند آنچه در سینه اش موج میزند را انکار کند.من شده ام همان آدمی که به خواستگارِ مثلن حسابی اش میگوید :"کسی در زندگی ام هست که آنقدر دوست داشتنش زیاد است که بودن و دوست داشتنش به من اجازه نمیدهد به پیشنهاد تو حتی سر سوزنی فکر کنم،چه برسد جواب مثبت یا منفی بدهم!که فکر کردن به هر کسی غیر از او حتی در مقام خواستگار خود ِ خیانت است!"و عین خیالش نیست برسد به گوش آنهایی که نباید یا اینکه تا آخر عمر کسی "عیال ـم" صدایش نکنند!!

شده ام همان آدمی که ساعت ها به یک عکس زل میزند،ساعت ها "اوی ـش " را بوو میکشد،ساعت ها نفس کشیدنش را می میرد.شده ام همان آدمی که شرم دارد از روزهایی که بدون او زندگی کرده.شده ام همان آدمی که به مخلیه ام نمیگنجید بشوم و باشم!همان که به مخیله آنهایی که مرا میشناسند نمیرسید!آن هم من، الـــــی!

کار از مقاومت و سرسختــی و نصیحت و خط و نشان کشیدن و "دختره ی پررو " و "خجالتم خوب چیزیه !" و "همینمون مونده بود!" و "خاک تو سرت الــی!" و "بیچاره شدی رفت!" گذشته. "من گوش استماع ندارم لمن تقول؟!" و هیچ چیزِ این قصه تحت اختیار و اراده ی من نیست و همه اش زیر سر عشق است و "او ــیی" که با خونم آمیخته و برای نبودنش باید که خونم را بریزند تا تمام شود و تمام شوم!

اگــر میتوانید بسم الله و گرنه داشتنش را برای الــی دعا کنید...


الــی نوشـــت:

یکـ) دلش خواب پریشان دید و ...

دو) امروز زاد روز میلاد کسی ست که من با تمام حرص دادنهایش بسیار دوستش دارم و باید الــی باشی تا بفهمی خواهرت را بیشتر از جانت دوست داشته باشی یعنی چه!النــازِ کله شق تولدت مبارکـــ

سهـ) میترا (آسیـه ) برای جواب دادن به سوالت باید یک عالمه الــی را مرور کنم و یک عالمه حرف بزنم.فقط دنبال فرصت مناسب می گردم و کمترین کلمه ها و اینکه "آدم است و سیب خوردن... آدم است و اشتباه..."

نظرات 31 + ارسال نظر
ermia 1393/06/01 ساعت 14:12

عشق ویرانگر او دردلم اردوزده است
هرچه من قلب هدف را نزدم، او زده است
موپریشان به شکارآمد وبعد ازآن روز
مــن پریشانم و اوگیره به گیسو زده است

من همان انگـــور بد مستم کـــه بوی موی تو

در مشام این شب وحشی شرابم کرده است...

+گفته بودم آدرس ایمیلتون رو وقتی این گوشه مینویسید زیادی دوست دارم ارمیای نبی؟
من رو یاده یه عالمه خاطره ی قشنگ میندازه :)

ساره 1393/06/01 ساعت 14:46

تازه شدی یه دختر خوب
یه عاشق واقعی که میشه روش حساب کرد !

ساره این خندیدنته که به آدم جرأت میده،میدونی که ؟

حالا میشه دقیقن توضیح بدین چی میخواین رووووم حساب کنین؟

زهره 1393/06/01 ساعت 17:28

ته ته دوست داشتن وقتی بهت مزه میده که کسی توی شلوغ ترین ساعت توی خیابون بدون توجه به اطرافیان و فقط و فقط برا خاطر تو بلند بگه دوست دارم ...بلند بگه دوست دارم
مزه اش تا ابد برات تازگی داره

مادرم وقت انتخاب دل و محبت بهم یه حرفی زد.....فقط یک جمله گفت کسی انتخاب کن که بعد 30سال زندگی مشترک حست بهش مثل همون روزای اول عاشقیت باشه
حس کردم تو همچین انتخابی کردی

یعنی بیشتر از اینکه یواشکی دقیقن اون موقع که انتظارش رو نداری توی گوشِت بگه؟

گمونم سی سال زندگیه مشترک باعث بشه حسم سی برابر و حتی سیصد برابر بشه...
+مامانت رو دوست داشتم زهره:)

فریناز 1393/06/02 ساعت 00:18

ایشالله
ایشالله
ایشالله

الی

دختره بی وفا:(

به جان بچه آخریم من بیگناهم.تخصیری کامپیوترمه س :|

شازده کوچولو 1393/06/02 ساعت 07:42

فک کردم فقط خودم یه دونه بودم,الی همونطوریکه تا میبینیش میگی"آخخخخخخخخخخخخ تا میبینمت و ..."لذتش فرای گفتگو ازشه,همیشه میگم احساس همونیه که حسش میکنی,زور نزن بیاریش تو کلامت
با پستت زندگانی کرده ام

زندگانی تون مستدام شازده :)

آآآآآخ تا میبینمت یک جور دیگر میشوم...

خجالتم خوب چیزیه
ولی خداییش از جرئتت خوشم اومد.آفرین داری :)
بیزحمت جواب مارو اصفهونی بنویس

عا چَنقَذََم که ما عارِمون میـشـِدا!

عا سفارشی چیزی دیگه نداری؟

"میخوای بـَراد بــِزام؟؟؟"

صدام خوبه؟نه 1393/06/02 ساعت 10:26

اون چی؟اونم داد میزنه یا تو رو از هر کسی که توی خیابون میبینه قایم میکنه؟توی یه مهمونی وقتی زنگ میزنی بهش مجلس رو ترک میکنه و باهات حرف بزنه یا رجکتت میکنه و میگه الان نمیتونه حرف بزنه؟تا حالا شده وقتی بهش زنگ میزنی به دوستاش بگه خفه شید میخوام با عشقم حرف بزنم؟
تو رو به مامانش معرفی کرده؟تو رو به عمه ش نشون داده؟وقتی دخترا بهش نخ میدند و دور و برش میپلکند بهشون گفته من مال کسی دیگم؟
وقتی مامان و عمه و خاله ش میشینند دورش و میخواند براش زن بگیرند بهشون میگه یه الــی داره که به خاطرش حاضر نیست اسم هیچ دختری رو بشنوه؟اصلا تا حالا بهت گفته میخواد تو مامان بچه ش باشی؟تا حالا واسه اینکه حرصت بده بهت گفته دلش میخواد اسم دخترش رو بذاره الــی؟گفته به خاطرت تو روی همه وامیسته و تو که حقشی را به دست میاره؟اینقدر که تو عشقش را داد میزنی اون داد میزنه؟تا حالا واست چکار کرده؟چکار میکنه؟....................
یه روز چشمات رو باز میکنی و میبینی همه زندگیت آدمی شده که مال تو نیست و تو کاری ازت برنمیاد.نه میتونی خودت را تحمیل کنی و نه میتونی بی خیالش بشی و نه میتونی زمان را به عقب برگردونی و نه میتونی همون آدم سابق بشی که کسی حسابی یا غیر حسابی بخواد باهاش زندگی کنه و اون براش کلاس بذاره
اینایی که تو میگی من زندگی کردم و الان وضع و روزم اینه.تقصیر تو نیست.ما زن ها زیادی احمقیم و تو دختری که شعر شد

پاسخ:
نه والا این کارو رو نکرده یعنی میگی زیر سرش بلند شده ؟
نون خامه ای و بستنی و سنجاق قفلی خریدن جزوه کارایی که کرده حساب میشه یا باس حتمن باید واسم خودکشی کنه؟
تا حالا گمون نکنم به کسی گفته باشه من سر و صاحاب دارم اما به من زیاد گفته من اگه چیزیم بشه کی جواب دخترای دم بخت فک و فامیل و دوست و آشنا رو میده که بهم امید بستند برم بگیرمشون!
حتی یه بارم که من حالم بد بود و حرف گوش نمیدادم با حرص و گمونم تمسخر گفت :"خوش به حال بچه ای که تو مامانش بشی!"
این حسابه؟
حتی یه بارم که بهش گفتم وقتی توی زندگیش نبودم حق نداره در مورد من با زن و بچه ش حرف بزنه یا خاطره هامو براشون تعریف کنه و ذوق کنه و یادش بخیر بگه و بعد پز بده به حج خانومشون که "همه دنیا یه طرف تو یه طرف"، گفت :"چشـــم!"
یعنی میگی بدبخت شدم قبول کرده یا خوشبخت شدم اینقدر حرف گوش کنه؟
تو میگی اگه راستکی من احمقم اون حیوونکی کلاه سرش نمیره زن احمق بگیره؟!
+یه کم کامنتتون رو ویرایش کردیم با اختیارات خودمون

مدتهاست بی گفتن الی فهمیده ام و داشتنش و براش دعا میکنم

حرف عشق و دل چیزی نیست که من یا کسی حرف از منعش بزنه ...

حال پسرمون چطره خانوووووم؟

شما که روووی سر ما جا داری عروس

رضا 1393/06/02 ساعت 13:31

نون خشک - آهن - چدن - سماور کهنه - دل شکسته ...
نه نه - ای دوست نیم ز گفته خرسند.
خریدار دل شکسته تنها خداییست که داشتنش جبران نداشته هاست...

دل من دیگه خطااااااااااااااااا نکن
با غریبه ها وفااااااااااااااا نکن

زندگی رو باااااااختی دل من
مردم و شنااااااختی دل من

+آقاتون داریوش! که من ازش متنفرم با اون صداش!آدم خیال میکنه عریون داره!!!
++دوستداران داریوش حمله لدفن!!!

رضا 1393/06/02 ساعت 14:43

داشتنش را برایت دعا که نه طلب که نه التماس می کنم

بر سابقه ی شاعری من سببی تو
با لیلی و شیرین به خدا هم نسبی تو

شیرینی لب ها و سیاهی دو چشمت
شد شاهد این مسئله، به به! رطبی تو

موهات سیاه است و رخت ماه نشان است
نقاشی بی نقص ز مهتاب و شبی تو

ممنوعه و سرخ است ، و َحوا شده ام باز
تقصیر دلم چیست که گیلاس لبی تو

بیمار نگاهت شده ام روی مگردان
انگار در این شهر تو صاحب مطبی، تو ...

او پایتخت قلب مرا فتح کرده است

یا رب ورا به ملک دل عالیجناب کن...

+ممنون آقاااا :)

زهرا 1393/06/02 ساعت 15:35

الی برای داشتنش برایت دعامیکنم
منی که هیچوقت بلد نبوده دعاکند
منی که دعاکردن یادش رفته درست از موقعی که فهمیددیگر دعاهایش اجابت نمیشود که هیچ برعکس هم میشود
منی که...

میگند دعا نمیشه اجابت نشه

فقط یه کم طول میکشه

مثلن شاید اندازه یک عمر و حتی بیشتر...

من به دعات ایمان دارم زهرا:)

فرشته 1393/06/02 ساعت 18:27

سلام الی ...سلام دختری که شعر شد...
جسارت مرا ببخش ...نمی خواهم حرمت شکن باشم...میدانی که ..بعضی حرفها ...بعضی نوشته ها ...بعضی پست ها....
اما ...جسارتم را بگذار به حساب اینکه می خواهم کمی ..کمی حرف بزنم...مخاطب اول نوشته ام خودم هستم ...بعد "صدام خوبه؟نه" است و بعد خودت ...

میدانید...وقتی که ترازو دست میگیری که اندازه بگیری ... که محبت و علاقه و عشق را قالب بندی کنی و ببینی که تو بیشتر گذاشته ای یا کمتر ...که تو بیشتر بوده ای یا طرف مقابلت ...نظر من این است که باید باور کنی که آن عشق نیست ...که عاشق نیستی ..که معشوق خوبی هم نبوده ای ...چون باید بپذیری که به خاطر خودت و دل خودت و حتی دل خودش هم نبوده ای ...
بارها این را به دوستانم گفته ام و باز هم دلم می خاهد برای خودم مرورش کنم ...وقتی که محبت میکنی ..وقتی که عشق می ورزی ...پیش از همه حال خودت و دلت خوب است ...خوب است ها ...لااقل لااقلش این است که پیش خودت و دلت شرمنده نیستی که کم گذاشته ای ...که کم بوده ای...که نبوده ای اصلا ....شرمنده نیستی که نقش بازی کرده ای ...که دروغکی یک جای اشتباهی بوده ی ...که شاید لیاقت اینهمه محبت را ..و درک آن را نداشته ...که شرمنده ی دلت نیستی ...

میدانی ...عاشق که باشی ...چه باشد و چه نباشد ...همین که یادش می آید و مهمان ذهنت میشود...لبخندی که بر لبت نشست و یادش کردی و بعد گذاشتی و گذشتی ...یعنی عاشقی ...نظر خودم را گفتم ...هر چند که می دانم میدانید ..عشق کلامی نیست که به نوشتن درآید و حرف شود...اما...
...بگذریم ...
حرفهایم زیاد شد..ببخشید ...اما تنها به یک امیدواری بسنده میکنم که امیدوارم...همه ی آنهایی که شک دارند ...به خودشان و دلشان و محبتشان و حتی محبت و عشق ...روزی به حقیقت آنچه که هست پی ببرند...که آن روز دیر نباشد....که طعم بودن را ..و عشق را ..و محبت را آنگونه که باید مزه مزه کنند...

+ شاید حرفهایم بی ربط بود...شاید...
اما خدا میداند که قصدم نه نصیحت بود نه موعظه ...
حرف دل بود...کمی از حرف دل ...و تکرارش برای خودم..

میدونم هیچوقت واسه پست های "چهل و یک ستون" کامنت نمیذاری.

میدونم حرمت نگه داشتنت رو فرشته.

و میدونم فرشته بودنت رو دختره:)

ای کاش این لبخند زیبا سهم من باشد

لیلی ترین لیلای دنیا سهم من باشد

من قانعم حتی به رویا سهم من باشد

تا کی فغان و اشک و غم ها سهم من باشد

از خاطراتم می رود درد و محن باتو

+همواره ما شبیه به هم دوره میشویم فقط با یه کوچولو اختلاف

[ بدون نام ] 1393/06/02 ساعت 18:27

حرف شکایت که در عشق بیاید باید فاتحه ی این حکایت را خواند...

الفاتحه مع الصلوات :)

کیوسک 1393/06/03 ساعت 02:54 http://platonic.blogfa.com/

دعا هم می کنیم

ممنون رها!دعای تو از اون دعاهاست آقای کیوسک :)

+ و ما همچنان از ملافه های سفید متنفریم :|

Shabnam 1393/06/03 ساعت 16:13 http://Shabnamtello.blogfa.com

سلام الــــــــــــــی خانم وبتوووووووووووووووون عالیییییییییه بخدا اصن حرف نداره ...
اصن ی چی میگم ی چی میشنوی ...
به منم سر بزنین حتما منتظرتونممممممممممم ...

یعنی چی میگی چی میشنوم آیا؟

پرنیان 1393/06/03 ساعت 18:09

از کامنت وبلاگ رها جون خوندمت و اومدم اینجا.نمیخواستم چیزی بنویسم اما نتونستم نگم که عاشقیت و نوشتنت کم نظیر و دوستداشتنیست.خوشبخت باشی

واقعن؟
آدم از وبلاگ رها بیاد مگه چشمش ممکنه نوشته و احساسی دیگه رو بگیره و ببینه؟
ممنون پرنیان

صدام خوبه؟نه 1393/06/03 ساعت 21:20

بحث اندازه گرفتن عشق و تمسخر و به چالش کشیدن من نوعی نیست.بحث اینکه زنها وقتیکه عاشق میشند چشماشون جایی را نمیبینه.له پله جلو میرند و گذشته و حال و آیندشون را نابود میکنند.اگر زن محجوبی باشند به اسم قسمت من نبود و همین که خوشبخت باشه کافی هست در ظاهر از عشقشون میگذرند و نابود میشند و خو مییکنند به خاطراتی که هر لحظه روح و جسمشون را آزار میده و اینکه ایثارگر خوبی بودند با این حس خودشون را گول میزنند و اگر محجوب نباشند بهه افتضاح ترین شکل ممکن نابود میشند. در هر دو صورت سرانجامی عشقی که روی زمین سست شکل بگیره نابودی و زلزله است.اگر غرضورزانه به حرفهام نگاه نمیکردید.............
من هر قدر حرف بزنم بیفایده است. صم بکم عمی فهم لا یعقلون.Love is bllind & deaf
زن های عاشق هرچقدر هم در زندگی مردی بخواند موندگار باشند باز هم برای مردها تاریخ انقضا دارند

شده ام شربت سینه ای سوخته

فقط قبل مصرف تکانم دهیـــد ...

[ بدون نام ] 1393/06/03 ساعت 21:32

http://dl.pop-music.ir/music/1393/Farvardin/Benyamin%20Bahadori%20-%20Eshgh%20Ehsaseh%5B128%5D.mp3

خب من که کارت صوتی ندارم که :|

اوی الی... 1393/06/04 ساعت 00:46

و مردها بیرحمترین موجودات روی زمین هستند و تمام عاشقان خود را نابود کرده اند و هر کس انکار کند کر و کور و خنگ و راه گم کرده است . مضمون حرفتون همین بود خانم صدام خوبه ؟نه؟؟
نمیدونم چرا تو تاریخ همه عشاق معروف نابود شده مردن چه ادبیات فارسی و چه خارجکی.احتمالا اونا نمیفهمیدن که زنهان که تو عشق نابود میشن . میبینید؟جنایات مردها به تاریخ و ادبیات هم راه پیدا کرده و تحریفشون کرده .
خانم عشق مثل داستان فیل در تاریکی مولاناست :
هر کسی دست زد به یک جایش
بعد هم حرف فیل خود را زد...
کسی که به وصال رسیده ،کسی که با ناراحتی جدا شده کسی که با توافق و یا به اجبار جدا شده هر کدوم بسته به حس خودشون به عشق خودشون و دیگران نگاه میکنند و قضاوت میکنند.مهم نیست زن هستی یا مرد مهم اینه که به هر دلیلی عشقت رو از دست بدی اذیت میشی .
(عشقی که روی زمین سست شکل بگیره) این جمله شماست و کنجکاوم بدونم کلا با عشق مشکل دارید یا مثلا اگر زمینش سفت بود موردی نداره.اگر مشکل عشقه که ارجاع میدم به مولوی :
هرکه عاشق نیست او را خر شمر
خر بسی باشد ز خر کمتر شمر
عاشقی در چستی و چالاکی است
هر که عاشق نیست کرمی خاکی است
اگر سفتی زمین ملاکه که شرایطش رو بفرمایید ما هم استفاده کنیم.
بی پنجره ای غریبه ای در وهمی
عشق است اگر از آن نداری سهمی
فهمیدن عشق عاشقی میخواهد
یک روز بزرگ می شوی می فهمی...

الان تکلیف ما رو معلوم کنید آقامون!
قراره نابود بشیم یا نابود کنیم؟دقیقن خدا با ماست یا با اوناست و اگه با ماست پس کی با اوناست؟
این مردا ماشالا همه جا نفوذ کردن بزنم به تخته
تاریخ و ادبیات چیه؟الان یکیشون به کلکسیون ادبیات و تاریخ و فرهنگ و هنر و شعر و شعور که من باشم نفوذ کرده که مستحضرید.
پرسید عشق چیست تهی کرد جام و گفت
بر هر کسی به شیوه ای این داستان گذشت...:)
.
.
تشریف بیارین در گوشتون یه شعر بخونیم و بریم فکر آخر و عاقبتمون رو بکنیم:
تو نرنج از من و تا آخر این قصه بمان
گور بابای همان ها که خودت می دانی ...!

اوی الی... 1393/06/04 ساعت 00:50

من یه تشکر به فرشته این وبلاگ بدهکارم :
فرشته خانم متشکرم بابت کامنتتون ، بابت همه شعر های فوق العاده ای که بارها گذاشتید و بابت همه خوبی هاتون...

"فرشته" ،اومدی از دور، ببین از شوق تابیدم !
می دونستم می آی حالا، تو رو من خواب می دیدم!

"فرشته" ، آسمون انګار، خلاصه س تو دو تا بالت!
تو می ګی آخرش یک شب ، میان از ماه دنبالت !

میان، می ری ، نمی مونی ، تو مال آسمونایی !
زمین جای قشنګی نیست ، برای تو که زیبایی !

+واسه فرشته مون :)
++ خب از منم تشکر کن بابت برنامه ی خوبمون و این حرفا!:|
بفرما "صدام خوبه؟نه".میبینی ازم تشکر نکرد؟فکر کنم دارم نابود میشم.یکی زنگ بزنه نابودخونه بیاند من رو ببرند!قبل از اون هم لدفن یه نفر اسم من رو جزو نابودشدگانه زن ه تاریخ ثبت کنه!:|

اوی الی... 1393/06/04 ساعت 11:01

ما که مراتب تقدیر و تشکرمون رو همیشه ابراز کردیم قربان...
ضمنا ما هی واسه خودمون از این شعرا میخونیم که میگه :
من از خدا که تو را آفرید ممنونم...
اینجا کرکترها محدودن برای تشکر از شما . جا نمیشن . جدا از این که کلمات هم بیعرضه ان...
از حد دوست دارمت اعداد عاجزند
اصلا نمی شود بشمارم برای تو...

خوش به حالتون!
چون ما هی خودمون واسه خودتون میخونیم که :من از خدا که تو را آفرید ممنونم...

هر کسی روی تو را دید از این کوچه نرفت
نگرانم نکند کوچه خیابان بشود...
+اینجا بیشتر از 120 کاراکتر میشه بنویسی ها

آدمهای خوب و مهربونی که همیشه سعی میکنن با حرفاشون و نوشته هاشون بخصوص بقیه رو خوشال کنن و حتا توی غمگین نوشته هاشونم باز یه شوخی خوشمزه ای هست اگه از عشق بنویسن آدم خوشالتر میشه... لبخندش پررنگ تر میشه :) :) :**

ما که کجا و آبی ِ دختر مامان فاطمه کجا؟

گفته بودم همه ی غمگینهای میس راوی پر از آرامشه؟عین کاشی می مونه :*

فاطمه 1393/06/05 ساعت 14:56

سلام به منم سربزن نظریادت نرود mfatima78.blogfa.com

آن را که بدیــن ره شـــد، جان را نکند پــــروا

در راه " نظـــر بـــازان " هــــــــر دم خطری آید

مهبد 1393/06/05 ساعت 18:19 http://nazlee.blogfa.com

"شعر چیزی نیست
لحنِ گفتن «دوستت‌ می‌دارم» است
من
لال و کور و فلج و بی‌دست و پا شوم اگر
شعر نتوانم گفت شاید
اما
دوستت خواهم داشت حتمن!"

علیرضا روشن

خوشا به حال شماها که شعری بلدید :)

زهرا 1393/06/05 ساعت 22:08

نوشته هاتو میخونم و باشون گریه میکنم و باتک تک شلولهام حسش میکنم شاید بگی من غصه هاتو نمیدونم ولی حرفهاتو میفهمم برات دعامیکنم خوشبخت بشی خیلی خوشبخت اینقدکه یک روز برسه با خوندن پستات فقط بخندم و لذت ببرم و منم حس خوشبختی کنم حداقل...

زهرا...

میشه از لابلای کلمه ها و جمله هاش فقط خنده هاش رو ببینی تا لبخند بشی؟

من مطمئنم که میفهمی.و مطمئنم یک روز خوشبخترین آدم دنیا میشم حتی اگه نفس هام تموم شده باشه:)

میدونی من عاشق آدم هایی هستم که جسارت دارن، اصلا لذت میبرم وقتی میبینم/میشنوم /میخونم شون
اعتراف میکنم احتمال اینکه روزی حس شما رو داشته باشم یک در هزار. دلیلشم اینکه اصلا اهل ریسک نیستم ...
هیچ اصراری هم به درست یا غلط بودن تفکرم ندارم .
اصلا اینا مهم نیست که ، مهم اینه که من عاشق تویی هستم که خیلی با جسارته

ما هم آدم ریسکویی نیستم (!!!) ولی خب روومون زیاده

پس شومام به سیل و خیل عاشقمون پیوستین دیگه؟

حالا کی شیرینی ارشدتون رو بخوریم ؟

mamad 1393/06/06 ساعت 11:26 http://jabarotttt.blogfa.com

باد پر خون جگر شرم که عمری نگذاشت
که مرا عشق جگر سوز به اغراق رسد

دیگر،این معجزه میخواهد و بسیارکم است

درد پنهان به مداوای پرستار رسد

سهم ما،عشق به دل خون شده ای بود که سهم

چون که بی قاعده باشد کم و بسیار رسد

الی...
عشقی که از دل آدم سر برود خیلی عشق است ها...
انگار در شیشه ی عطری را باز گذاشته باشی...
آدم کیف می کند...مست می شود...
این پست را بارها خواندم و هربار و ان یکادی زیر لب...
کاش خدا آخر همه ی عاشقانه ها را به نفع عشق رقم بزند...
:)

کاش خدا آخر همه ی عاشقانه ها را به نفع عشق رقم بزند

کاش خدا دلش بیاد

کاش خدا دلش نیاد که دلش نخواد!
.
.
کافه چی دلمون قهوه میخوادا.قهوه با طعم دعا

صدام خوبه؟نه 1393/06/06 ساعت 15:21

شب دراز است و قلندر بیدار !

ما که سر شب خوابیم،شما که قلندرید آخرش رسید یه ندا بهمون بدین لدفن :)
.
.
باش تا صبح دولتت بدمد
کین هنوز از نتایج سحر است

بارانی ترین 1393/06/07 ساعت 15:56

ع ــشق اسـت و هـمیـــن لـذت اظهـــار و دگــر هیــــــچ ...
خیلی خوبه

نوش روانتون خانووووم

با عرض سلام مجدد.
مناظره ای در مبحث تفاوت نگرش ها به عشق را در این کامنت دونی شما از نظر گذراندیم ... عجب !
ما خیلی از این چیز هایی که از عاشقیت میگن حالیمون نمیشه. اصلا حالیمون هم بشه توفیری نمیکنه. چون قضیه ش مث مزه گلابیه. تعریف کردنی نیست. حتی لنگ و گوش فیل هم نیست ! هرکی باید خودش تو وجود خودش کشفش کنه. بده بستونی هم نیست. اگر هم باشه ظرف آدما و دست بده ی آدما اندازه هم نیست... من فقط اینو می دونم، کسی که تو دلش اینقدر شوق جمع میشه که دیگه نمیتونه خاموش باشه و سرریزش میکنه تو فریاد ها و خنده هاش، خیلی حال خوبی داره... عاشقی یعنی اینکه خیلی حالت خوب باشه الی. یعنی خورشید شده باشی و بتابی. خورشیدی که نورش رو فریاد میزنه به هر تنابنده ای( یا حتی نتنابنده ای!) و هیچ از خوشبختیش کم نمیشه اگه کسی تابشش رو باز تاب نکنه. ناسلامتی خودش خورشیده!

من میگم مزه بستنیه و تعریف کردنی نیست :)

.
.
هر شب برای من دو سه ـ رویا می آوری
"خورشیدی "و ستاره بـــــه دنیا می آوری!


با یک پیاله آب خوش و چند پُک هوا
مثل گذشته، حال مرا جا می آوری...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد