_____ مـن دخـتــرِ خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــرِ خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "
_____ مـن دخـتــرِ خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــرِ خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "

آیا مسیح ایران کم داده مرده را جان؟

هوالمحبوب:

نمیدونم چرا ولی همینطوری یهو دلم میخواد ایستگاه آخر پیاده بشم .اتوبوس اون آخرین ایستگاه نگه میداره ومن زیر پل پیاده میشم ومیرم توی بازارچه.مردم در تکاپو وخوشحالند .همیشه این منظره ها من رو به شعف میاره.نق نق بچه ها وحرص خوردن مامانها وباباهای بچه بغل ومامانهای انگشت به دهن واسه انتخاب یه لباس خوشگل واسه خودشون یا بچه های گوگوری مگوریشون....

ولی امشب یه جوره دیگه شلوغه و واسه خودم هم عجیبه.همه جا چراغونیه وهمه دارند شربت وشیرینی میخورند.از منی که همه ی روزهای تقویم رو حفظم بعیده....این رو بعد از اینکه تقویم رو از تو کیفم در اوردم تا ببینم چه خبره گفتم وخجالت کشیدم....

انگار که همه ی عوامل طبیعی وغیر طبیعی دست به دست هم داده باشند تا من رو شرمنده ترین آدم روی زمین بکنند ها،یهو هرچی اس ام اس هست با هم سرو کله ش پیدا میشه وهمه تبریک گوی عیدند

همینطور که دارم بازارچه را قدم میزنم خودم را جلوی در آرامگاه مجلسی میبینم ونمیدونم چرا ولی نا خوداگاه میرم که برم داخل.یادم میفته با لباس کار هستم وبی وضو و این جور تشریفات.میرم جلوی دستشویی که میبینم در بسته ست.به آقای نگهبان میگم واون میگه دستشویی بان(!) رفته خونه و باید واسه این جور برنامه ها برید داخل مسجد.خیلی وقت بود مسجد جامع نرفته بودم.این معماری عهد سلجوقیش داشت باهات حرف میزد.ازتوی اون پنجره های مشبک تموم صحن مسجد را دید میزنم ومیپرم توی دستشویی.عملا نیم ساعت طول میکشه تا بیام بیرون و با خودم عهد میکنم اگه آقای دستشویی بان ازم درخواست پول کرد فلنگ را ببندم ودربرم که خدا راشکر دستشویی بان سر پستش نبود.از دم در چادر میگیرم ومیرم داخل آرامگاه.آخرین بار که اومدم اینجا دوسال پیش بود.توی کتابخونه روبرویی درس میخوندم مثلا واسه استراحت اومد اینجا وکلی حال کردم از بس این سنگهای صحن خنک بودا!البته بگم اون امتحانم را درجا افتادم!

میرم روبروی ضریح.بهش میگم اومدم بهش سر بزنم وهنوز توی اعتقادم واسه واسطه گرفتن موندم.بهش میگم اومدم فقط سر بزنم.بهش میگم میدونم آدم خوبی بودی و واسه همین ازت میخوام واسه خوب بودنم وخوب موندنم  دعا کنی.همین1

نمیدونم چرا اشکم سرازیر میشه ولی میشه.بعدازروی قالی ها رد میشم و میرم روی سنگهای میشینم ومیفتم به نه نه من غریبم بازی واسه خدا.

کیف میکنم روی سنگها نشستم.همچین لپم را که میذارم روی سنگهای مرمر سفید و زیتونی رنگ دلم حال میاد از خنکیش.

صحن کلی عوض شده .میرم همونجا که همیشه مینشستم.اونجا که یه روزی کتابخونه ای  بود پر از کتابهای دعا وقرآن و الان هیچی!

یه عالمه طول میکشه حرف ونقلم وبعد راه میفتم پیاده خونه.

هنوز دست به لپم که میزنم خنکه.هنوز دلم خنکه.هنوز همه ی وجودم رو گرفته یه نسیم خنکی که نمیدونم واسه چیه....

دیر میرسم.بچه ها شام خوردند وبابا خوابیده.یه خورده سر به سر دخترها میذارم وشامم را میبرم پایین که توی اتاق  بخورم.یه خورده دراز میکشم وهنوز یه نسیم خنک می وزه توی صورتم. یه خورده چشمام را میبندم و وقتی باز میکنم ساعت 3 نصفه شبه.

منم و یه نسیم خنک که هنوز میاد و یه ظرف غذای دست نخورده ویه شکم که قار وقورش کل اتاق را برداشته....



**************************

پـــــ . نـــــ:

ای راهب کلیسا دیگر مزن به ناقوس

خاموش کن صدا را نقاره میزند طوس

آیا مسیح ایران کم داده مرده را جان؟

جانی دوباره بردار با ما بیا به کاووس

آنجا که خادمانش،از روی زایرانش

گرد سفر بگیرند بابال ناز طاووس

درپیش گنبد او خورشید آسمانها

نوری ندارد انگار،چیزی شبیه فانوس


عـــــیــــــــــدتــــــــــــون مــــــــــــــبــــــــــــارک




مارا هم از این نمد کلاهـــــــــــــــــی...

هوالمحبوب:

 

تمام طول روز وشرکت وخستگی و گاها چرت زدن وخندیدن ونالیدن وغر زدن وبعد ناهار خوردن و باز کارکردن و باز طفره رفتن از کار و باز کار و باز کار یه طرف ،این کلاس بعد ازظهر من با نسیم و محبوبه و فرشته و غـزل یه طرف!

اصلا عشق میکنم وقتی میرم آموزشگاه.کلاس از حالت کلاس بودنش خارج شده بعد از حدود سه چهارترم باهاشون بودن وبه جای زل زدن به کتاب وگرامر مرور کردن وتکرار کردن راجب مسائل روز حرف میزنیم واتفاقاتی که واسمون افتاده.کلمه واصطلاحات جدید یاد میگیریم   ومن هم توی همین خاطره تعریف کردنها هم گرامر درس میدم وهم تمرین میکنم وهم تکرار واونها هم هیچ متوجه نمیشند که ترم داره تموم میشه وکل کتاب را درس دادم.

همه شون را دوست دارم بدون استثناء.یعنی نمیتونم از بینشون یکی رو انتخاب کنم ،حتی با اینکه غزل باهام صمیمی وراحت تره وفرشته ماخوذ به حیا تره ونسیم شیطونتر ومحبوبه آرومتر.....

با اینکه یکی دوساعت بیشتر آموزشگاه نیستم اما به اندازه ی تموم طول روز پراکنش انرژی دارم وکلا همه را مستفیض میکنم ویه آرامش عجیبی دارم.اصلا اونجا خوده خوده خوده الی ام!

 

رسیدیم به unreal situation  ونحوه استفاده از If clause  ها وقراره توی همین خاطره تعریف کردنها برسم به اونجا که اگه رفتی بانک ودیدی کارمند بانک بهت بیشتر از اونی که باید؟،پول داده چه کار میکنی و اگه یهو دیدی معلمتون بیشتر از حقت بهت نمره داده چی و اگه یهو یه دفعه یه پول قلبمه از آسمون تلپی افتاد جلوی پاهات چه طور؟ وکلا          How honest are you?

تا یادم میومده توی این هشت ،نه سال تا به این درس میرسیدم التماس از من که جونه مادرتون در عین حال که حواستون به استفاده از کلمات وجملاتتون باشه راستش رو بگید وخیال نکنید جلوی دوربین هستید وباید قهرمان بازی دربیارید. گاها خودم رو میکنم ابلیس وهی وسوسه میکردم که بابا این همه پول مگه میشه برش نداری برای خودت واگه برش نداری کلا گلاب به روتون مغز خر خوردی واز این حرفا وبیشتر بچه ها هم تا آخر روی موضع خودشون می ایستادند و کم پیش می اومد کسی بگه اصلا صداش رو در نمی اوردم حتی با اینکه شاید درعمل این کار رو هم ممکن بود انجام ندن!

رسید به امروز که کلا التماس من این بود که عزیز من پول مردمه ،حق الناسه ،مگه مرض داری صداش رو درنمیاری؟توی گلوت گیر میکنه ،از توی چشمات درمیاد وراه بینی ت رو میگیره وکلا بعدها خفه میشی !یه خورده خجالت بکشین پول مردم را پس بدید واونی که پیدا کردید رو بذارید سر جاش وباد آورده را باد میبره وروسیاهی به زغال می مونه که غزل گفت: مردم میلیارد میلیارد اختلاس میکنن بعد هم راس راس واسه خودشون قدم میزنن وسیگار برگ میکشند وکلی هم حال میکنن وبعد سه هزار میلیارد(حالا شما بگو هزار میلیارد چه فرقی میکنه؟!) تومنشون میشه کلی پز که ای ول چقدر ما باحالیم! اونوقت واسه یه قرون دوشاهی که ما پیدا میکنیم ،راه گلومون بسته میشه وکلا انا لله وانا الیه راجعون؟؟حالا شاید دلمون رحم اومد واصلا به پول توی خیابون نگاه هم نکردیم ولی اصلا فکرش رو نکنید بانک بهمون پول اضافه بده وما برش گردونیم!اصلا خدا بدش میاد!معلممون هم میخواست حواسش رو جمع کنه درست نمره بده.دوره ی فیلم فارسی بازی تموم شده خانوم!شما هم اگه پول بانک رو پس بدید سرتون کلاه رفته!از ما گفتن!!!!!

فقط فرشته بود که گفت :من توی این موقعیت با مامان و بابام مشورت میکنم وازشون میپرسم باید چه کار کنم...

 و احتمالا بابا ومامان فرشته هم متفق القول اند که"ما را هم از این نمد کلاهی !" واحتمال قریب به یقین هم امرشون به حکم بابا ومامان بودن مطاع وکلا والسلام ختم کلام!


 بحث تموم شد و زنگ خورد و من  موندم و یه عالمه unless  وeven if  و only if  و would in unreal situation  که هیچ جای منطقم جا نمیشد چه برسه جایی توی جمله هام .....

look at this photograph.....

 

هوالمحبوب:
Look at this photograph
Everytime I do it makes me laug
How did our eyes get so re
And what the hell is on Joey's head

And this is where I grew up
I think the present owner fixed it up
I never knew we'd ever went without
The second floor is hard for sneaking out

And this is where I went to school
Most of the time had better things to do
Criminal record says I broke in twice
I must have done it half a dozen times

I wonder if It's too late
Should i go back and try to graduate
Life's better now then it was back then
If I was them I wouldn't let me in

Oh oh oh
Oh god

Every memory of looking out the back door
I had the photo album spread out on my bedroom floor
It's hard to say it, time to say it
Goodbye, goodbye

Every memory of walking out the front door
I found the photo of the friend that I was looking for
It's hard to say it, time to say it
Goodbye, goodbye

Remember the old arcade
Blew every dollar that we ever made
The cops hated us hangin' out
They say somebody went and burned it down

We used to listen to the radio
And sing along with every song we know
We said someday we'd find out how it feels
To sing to more than just the steering wheel

Kim's the first girl I kissed
I was so nervous that I nearly missed
She's had a couple of kids since then
I haven't seen her since god knows when

Oh oh oh
Oh god I

Every memory of looking out the back door
I had the photo album spread out on my bedroom floor
It's hard to say it, time to say it
Goodbye, goodbye

Every memory of walking out the front door
I found the photo of the friend that I was looking for
It's hard to say it, time to say it
Goodbye, goodbye

I miss that town
I miss the faces
You can't erase
You can't replace it
I miss it now
I can't believe it

So hard to stay
Too hard to leave it

If I could I relive those days
I know the one thing that would never change

Every memory of looking out the back door
I had the photo album spread out on my bedroom floor
It's hard to say it, time to say it
Goodbye, goodbye

Every memory of walking out the front door
I found the photo of the friend that I was looking for
It's hard to say it, time to say it
Goodbye, goodbye

Look at this photograph
Everytime I do it makes me laugh
Everytime I do it makes me laugh


  

آبان ماه 86 ،شب عقد فرزانه  عمه بود.خیلی خوشحال بودم و وقتی اومدم خونه دلم یه حس خاص داشت.غصه وشادی قاطی پاتی شده بود.یاد تمومه خاطرات فرزانه افتادم اگرچه زیاد نبودویاد قراری که توی فکر وذهنمون با هم گذاشته بودیم.دلم میخواست حرف بزنم ولی نمیتونستم.یهو مثل همیشه سرو کله ش پیدا شد.شاید هم سروکله ی من پیدا شد.یادمه تا پیدام شد گفت :کاش ازخدا یه چیزه دیگه خواسته بودم وبعدشروع کردیم به حرف زدن.بازهم بی مقدمه.... 

همیشه بی مقدمه با بچه ی جناب سرهنگ حرف میزدم.دنبال چی وکجا وکی نبود.میشنید  ومیشنیدم.میگفت ومیگفتم.... 

این موزیک را واسم فرستاد 

هم لیریکسش رو هم موزیکش رو وهم معنیش رو... 

انگار میدونست الان موقعه شنیدنشه.... 

همیشه همه چیزش به موقع بود.... 

اون شب اگرچه بهم گفت  من به موقع پیدام شده اما باز سر بزنگاه ودقیقا خودش به موقع باز پیداش شده  بود...  

بهش گفتم آلبوم دیدن، من را میکشه.بهش گفتم هرموقع گوشش بدم یادم نمیره تمومه عکسهای زندگیم رو.....

اون روزها زیاد گوشش میدادم وبعد گم شد میون روزهایی که می اومد ومیرفت.

تا الان ....

که یه دفعه یادم افتاد 

لیریکسش یادم بود.زدم توی گوگل...متنش اومد وهرچی خواستم فایلش را دانلود کنم نشد و همه خداراشکر فیـــــــــــــــــــــــــلـــــــــــــــــــــــــتر!

دلم واسه شنیدنش تنگ شد.با اینکه نشنیدمش اما انگار دارم میشنومش.... 

فقط یادش بخیر 

همـــــــــــــــــــ  ــــــیـــــــــ ن !


**********************

پــــــــ . نــــــ :

به جان بچه م فیلتر بود حکیم جان!

ممنــــــــــــــــــــــــــــــــون واسه لینک

وقتی گوشش دادم نمیتونستنم نفس بکشم!

چقدر تازگی ها لوس شدم ها!

عجــــــــــــــــــــــب!

این هم  لینک موزیــــک LOoK @ This PhOtoGraPh....