هوالمحبوب:
نمی دانـــم چـــرا اما به قـــدری دوســـتـــت دارم
که از بیچارگی گاهی به حال خویش می گریم ...
گاهی وقتها وقتی رفتار بعضی ها رو با شریک عاطفی و زندگیشون میبینم دلم میخواد بگیرم اینقد بزنمشون که کف و خون بالا بیارند. دلم میخواد اونقدر بزنمشون که دل نا آرومم آروم بشه وقتی نمیفهمند دوست داشتن یعنی چه و با رفتار و گفتار و کردارشون ،دوست داشتن رو اونقدر بی ارزش و دم دستی میکنند که من باید دلم خون بشه که با اینهمه عشق و محبت و علاقه توی وجودم،با این همه بلد بودن و با اینهمه حس های غیر قابل توصیف باید این همه حسرت به دل باشم و اونها با رفتار و کردارشون گند بزنند به همه ی اون چیزایی که بهترین و عزیزترین و ناب ترین های دنیاست...
چقدر میزان و معیارتون بَده! چقدر بَدید وقتی اینهمه سرسری از این همه داشتن میگذرید.چقدر بَدید وقتی به کسایی که دوستتون دارند به چشم مسافر عبوری نگاه میکنید.چقدر بَدید که برای مَردتون اونجور که باید وقت و زندگی نمیذارید.چقدر بَدید وقتی اینقدر راحت زن رو با تموم شکوه و جلال و جبروتش زیر سوال می برید که تعریف "زن" بشه شما...
چقدر بد زن اید.چقدر بد دخترید.چقدر بد معشوقید.چقدر بد عاشقید...!
هوالمحبوب:
?May I ask you one question Teacher-
!!Eli:Sure!You can ask more than one
?What does"Mashed Potato" mean-
Eli:You know it's a potato Which has gone to "Mashhad" and come back
هوالمحبوب:
ضمن احترام به حقوق شهروندی و اینکه آدما آزادند و میتونند هر غلطی دلشون میخواد بکنند و هیشکی هم حق نداره توی کارشون دخالت کنه و بشه عقل کل که یعنی بیشتر از اونا میفهمه و بشه دایه دلسوزتر از مادر که یعنی صلاح و مصلحتشون را بهتر از اونا تشخیص میده و خدا هم آدم را صاحب اختیار فرستاده و وسط سفالگریش روح خودش را توی کنه و بنه انس دمیده و به جد هم تاکید فرمودند که "لا اکراه" و فوضولیش هم به هیشکی نیومده و این حرفا ولی بنده از این تریبون اعلام میکنم که باس با دمپایی ابری خیس زد تو دهن اون مردکی که توی پیاده رو سیگار دستش گرفته و جلوتر از تو قدم میزنه و هر چی هم میخوای ازش سبقت بگیری نمیذاره و دود سیگارش رو پف میکنه توی هوا همچین گوله گوله و هوا هم همچین سرخوشان خودش رو میرسونه توی حلق شما جهت چاق سلامتی.اصلن من میگم باس این آدم را از سیبیلش دار زد و از پا وارونه آویزونش کرد وسط شهر و حتی زنده زنده دادش دست لاشخورا تا دلی از عزا در بیارند تا درس عبرت بشه واسه بقیه !
حالا نه اینکه روی ِعجز و ناله م با مردان ِ همچین یه خرده مرد باشه و چشمم جمعیت اناث را نادیده بگیره ها!نـچ!
ضمن ادای احترام به همون حقوق شهروندی و آزادی ِ آدما که در بالا بدان اشاره شد(!) به جد اعتقاد دارم باس با همون دمپایی ابری خیس-(البته با اون سمتش که یهو بانو،نامحرم مالی نشند و اسلام به خطر نیفته!)- نه تنها کوبوند توی دهن بلکه حتی سر و صورت اون خانومی که صبح اول صبحی توی اتوبوس شرکت محترم ِ واحد و حتی تاکسی ِ خط ِ ویژه به افق خیره شده و بیخ گوش تو همچین آدامس میخوره و چرق چوروق راه میندازه و تا نگاش هم میکنی لبخند ژوکوند تحویلت میده و از منتها الیه وجودش دم مسیحاییش را هل میده توی آدامس و بادکنک درست میکنه این هـــواااا که آدم خیال برش میداره بیخ ِ آدامس حج خانوم را بگیره باش یه دور بره پاراگلایدر سواری!
اصلن حالا که فکرش رو میکنم میبینم حیف دمپایی خیس حتی!باس زنده زنده سوزوندش به جان بچه م!
شما فعلن در مدح و منزلت و نفی و مذمت این دو مبحث و اینکه اصلن به من ربطی نداره و آدم هر کاری دلش میخواد میتونه انجام بده و من خودم باس گوشِم را از وسط حلق مردم و حلقم را از وسط پیاده رو جمع کنم و اینا دیده به خوانش ِ این چند خط آزرده کنید که عمرن من بخوام از سیگار کشیدن اناث محترم و بادکنک ساختن و چرق و چوروق آدامس خوردن عناصر ذکور که هر دو نشانه های بارز روشنفکری ملت و اُمل بازی ِ بنده بوده، سخنی به گزاف برانم و به یه "حیف ِنون"ِ کوتاه بسنده مینمایم،باشد که رستگار شده و مورد عفو و رحمت عمومی و بالاخص خصوصی قرار گیرم!!!و من الله توفیق!
+بهمن پــَر!!
++روز مهندس!!
+++بین خودمون سه تا بمونه!!