_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "
_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "

پوست را بهر خران بگذاشتیم.....

هوالمحبوب:


احمقانه ترین قسمت مراسم خواستگاری اون قسمتی هست که باید عروس و دوماده بعد از این برند و با هم حرف بزنند!

من نمیدونم قراره با این مبادله ی چندتا جمله به چه تفاهمی برسند.اون هم توی این دوره و  زمونه ای که دروغ وریا مثل نقل ونبات پخشه!

شما از چه حیوونی خوشت میاد؟

گاو!

واااااااای چه تفاهمی!

چه نوع گاوی؟

اسرائیلی!

وااااااااااااااااااااااااااای چه تفاهمی!!!!!

شما آب را با لیوان میخورید یا با پارچ؟!

با دست!

وااااااااااااااااااااااااااااای چه تفاهمی!

شما میرید گلاب به روتووون با پای چپ میرید داخل یا با پای راااست؟

با کله!

وااااااااااااااااااااااااااای چه تفاهمی!

.

.

.


شما همون مرد رویاهای من هستید!

شما هم همون زن رویاهای من هستید!

مبارکه !دهنتون را شیرین کنید!

کی لی لی لی لی لی لی!

کوچه تنگه بلـــــــــه!الی قشنگه !بلـــــــــه!دست به موهاش نزنید و گرنه پدرتون را در میاره!دستت را بکش آقا!


والا ما که از این مراسم سر در نیوردیم!

اگه از قبل همدیگه را میشناختند ومیشناسند که این مراسم سوووری یعنی چه؟!اگر هم نمیشناسند نمیدونم چرا خودشون را گول میزنند با این چهارتا جمله که میتونه به هرصورت مسخره ای انجام بشه!اون هم در عرض نیم ساعت یا کمتر به این نتیجه برسند که به به چه تفاهمی!

تازه فکر کن این مراسم بخواد برای من اجرا بشه که چندان واسم فرق نمیکنه که قراره کدوم عباس آقا دچارم بشه!

به فرنگیس میگم نمیشه تو بری باهاش حرف بزنی به تفاهم برسی بعد من بشینم سر سفره عقد؟

آخه من از این مسخره بازی ها خوشم نمیاد!

لبهاش را گاز میگیره وسرخ وسفید میشه ومن را به زووور میفرسته دنباله چه تفاهمی گفتن وعشوه شتری اومدن!

تمام حرفام را پرت میکنم توی انباری دلم و روش یه عالمه چیز میریزم و صمم بکم میشینم تا عباس آقا سوال کنه و من مثل خانوما جواب بدم وبعد کی لی لی لی لی!

ازش حرصم میگیره!

توی دلم بهش میگم به خواب هم نمیدیدی با من بشینی وحرف بزنی!کوفتت بشه!

بعد به خودم میگم زبون به دهن بگیر الی وعروسانه رفتار کن!خیلی زوور میزنم اززبونم استفاده نکنم وخانوووم بشینم و گوش بدم و مختصر ومفید جواب بدم!

از خودم وخودش واین مراسم مسخره متنفرم اما بیخیال  دختر!

تک تک جمله ها را تحمل میکنم وسعی میکنم برای هر سوال جواب آقا عباس پسندونه پیدا کنم!میشم خانوووووم از اونها که عباس آقا بگه بمیر میگم:چشم!هرچی آقامون بگه!

به تفاهامات اولیه میرسیم و از اونجایی که عباس آقا بسیار مومن و معتقد تشریف دارند یهو میفرمایند وااای!تاوقت نگذشته نماز را بخونم که هیچ چیز بهتر و واجبتر از نماز اول وقت نیست!(خداقبول کنه عباس آقا!)

میگم:اجازه بدید فاطمه را صدا کنم براتون جا نماز بیاره!فاااااااطمه!آجی بیا یه لحظه!

خبری از فاطمه نمیشه!

فااااطمه!آجی!......

عباس آقا خودشون دست به کار میشند و باد به غبغب میندازه ومیگه:فااااااااااااااااااااطی!بیا عمو!!!!!

جاااان؟

بهم برمیخوره!این رو دیگه نمیتونم تحمل کنم!برای اینکه یادش بدم خواهره بنده فاطمه تشریف دارند و نه فاطی و ایشون به اندازه ی کافی عمو دارند و نیازی نیست شما عموشون بشید وهمون عباس آقا کافیه!مجددا میگم:فاطمه !آجی!

و ایشون مکررا تکرار میکنن:فاااطی!عموووووو!

این دیگه قابل بخشش نیست!من نمیتونم راحت بگذرم!تموم اون جمله های مسخره ش را تحمل کردم و اجازه و شانس همنشینی با خودم را بهش دادم و فقط تحمل کردم و عباس آقا پسند شدم اما این یکی قابل بخشش نیست!

تو دلم گفتم:خاک برسر بی لیاقتت!

فاطمه اومد وبهش میگم برای عباس آقا جانماز بیاره.فاطمه میره وبهش میگم:شما همیشه نماز میخونید یا الان چون اومدید خواستگاری و میخواین مثلا در نظر اول خوب جلوه کنید؟!

لبخند میزنه و از صراحتم جا میخوره!

میگه همیشه به موقع میخونم اگه خدا قبول کنه!

- یعنی به نماز اعتقاد دارید؟

- بله!مگه شما ندارید؟!

- نه! من نماز نمیخونم!خدارا دوست دارم اما نماز خوندن رو اون هم با این همه جمله ی عربی که معلوم نیست از کجا اومده قبول ندارم!

 - روزه چی؟روزه هم نمیگیرید؟

- یه نگاه به من بکنید؟من اصلا رمق روزه گرفتن دارم؟البته سحری میخورم ها!چون اگه نخورم که کافر مطلقم!و لبخند میزنم

میره توی فکر!و شاید درگیر اینه که چرا این سوالها را ازم نپرسیده و فقط اکتفا کرده به حیوون و نژاد و شهید و مفقودالاثر مورد علاقه!شایدم داره به حدیث نبوی فکر میکنه که همسری همسنگ خود برگزینید و از خانواده های بی نماز دختر نگیرید!

فاطمه جا نماز را میاره و بهش میده.دست میکشه روی سر فاطمه ومیگه ممنون عمو!

بهش میگم اعتقاداتتون فراتر از  نماز خوندنه یا از اونایی هستید که از دین اونهایی که به نفعشون هست استخراج میکنید واستفاده میکنید؟!

میگه تقریبا به همه ش اعتقاد دارم!

میگم :این دست کشیدنتون روی سر فاطمه این را ثابت نمیکنه!

جا میخوره وخودش را جمع میکنه ومیگه:بچه ست!جای دخترمه!

لبخند میزنم ومیگم:اما دخترتون نیست .اون بچه ست ولی شما که بچه نیستید!شده ماجرای اون کوری که میره در خوونه ی حضرت فاطمه وایشون پاشون را قایم میکنه که نامحرم نبینه!درثانی خیلی وقته از سن تکلیفش گذشته الان 12 سالشه!

بازهم عکس العملش لبخنده وعوض شدن رنگش!

 قرآن را از توی طاقچه برمیدارم وبهش تقدیم میکنم ومیگم:التماس دعا!بعد از نماز دو آیه قرآن خوندن میچسبه!

لبخند میزنه وهمزمان که داره قرآن را میگیره میگه:شما قرآن میخونید؟یا به قرآن هم اعتقاد ندارید؟

متقابلا لبخند میزنم وسرم را میندازم پایین ومیرم به سمت در اتاق ومیگم:

ما ز قرآن مغز را برداشتیم

پوست را بهر خران بگذاشتیم!!!!!!!!!!!!!!

التماس دعا!

میرم سمت اتاقم!

فرنگیس میاد دم در اتاق و میپرسه چی شد؟

نیشم را شل میکنم و همونطور که دارم روی تختم دراز میکشم میگم:مرخصنـــــــــــــد!


نظرات 12 + ارسال نظر
[ بدون نام ] 1390/08/30 ساعت 14:21

looool
in jok bood ya vagheiat?
yani taraf oonghadr oskol bood ke oomad khastegari va oonja khast namaz bekhoone?
tazahor va ria va dorooyi too ragashoon mesle lajan jaryan dare...

والا چه عرض کنم ما در این فقره کاملا بی تقصیریم!

آریو 1390/08/30 ساعت 14:35

اصلا نمی تونم به این طوری ازدواج کردن، فک کنم!
آخه یعنی چی!!
مگه می شه قبل از این که کسی رو بشناسی، بری و بهش پیشنهاد بدی یه عمر شریک زندگیت باشه؟!
(البته بهتون ریکامند می کنم که نماز رو (آن هم با زبان عربی (حتی اگه هیچی ازش نفهمی و نتونی باهاش ارتباط برقرار کنی (اصلا فهمیدن مهم نیست که (هست؟!)))) قرائت کنید، گویا اولین سوال کنکور ورود به بهشت از همین فصل ویاد!)

درصورتی که عباس آقا به دلمون نشست نماز را به 5 زبان زنده ی دنیا تلاوت خواهیم نمود!
باشد که از رستگاران گردیم

مخمل 1390/08/30 ساعت 15:12

مگه تو نماز نمی خوندی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
تو که دوازده ماه از سال 13 ماهش روزه ای می ترسی ریا بشه نمیگی؟
من که باهات شرط بستم تو نمی تونی جلوی زبونت را بگیری تو اصرار داشتی این دفعه فرق میکنه
دیدی نتونستی؟
بالاخره خودم باید بیام بگیرمت

اگه مجبور میشدم برای رهایی از شر عباس آقا بندری هم برقصم این کار رو انجام میدادم دیگه انکار دین ومذهب که جای خود داره!
مگه به خواب ببینی مخمل!

گیسو 1390/08/30 ساعت 17:19

سلام الی جان
فکر کنم باید بگم انشا اله سفید بخت بشی

منم فکر کنم باید بگم ممنون
ان شالا شما هم سبزه بخت بشید
من کلا موندم سفید بخت بهتره یا سبزه بخت!؟!

دختر شرقی 1390/09/01 ساعت 22:19

واای الی داره عروس میشه...
راستی این چه جور عباس آقای هست که باید توو مراسم خواستگاری نماز بخونه؟؟؟؟؟
آخه نماز خوندن هر کسی به خودش مگه مربوط نیست؟؟؟
مگه نمازو واسه بنده ها میخونن؟
واای الی دلم گرفت...

تو کجایی دختر آیا؟
ایشون از نوع عباس آقای خودشیرینه مذهبی هستند!
عباس آقاهای دیگه هم داریم خواستی در موردش توضیح میدم
خودت خوبی آیا؟

دخترشرقی 1390/09/03 ساعت 16:21

خودم خوبم آیا
راستی عباس آقا ها انواع مختلف دارند.
به چند دسته تقسیم میشوند :
.
.
.
و...
همشو میدونی پس نگم بهتره...

به هزار و یه دسته و نهایتا همه از یه قماش ویه دسته
میدونم که میدونی

DOKHTAR.SHOMAL 1390/09/04 ساعت 03:04

سلام الی جان .واقعا اینکه بیاد اونجا نماز بخونه رو پسند نکردم .بعدشم این مراسم الزما 30 دقیقه و یک بار نیست . در آخر هم پیشنهاد که عیب نیست وقتی پیشنهاد میدن باهم صحبت می کنند اگه نخواستن که هیچ. من ترجیحا ازدواج به شیوه ی سنتی و صنعتی(مدرن) رو قبول دارم و فکر میکنم ازدواج به صورت کاملا مدرن و یا کاملا سنتی اشتباه هست . مرسی از وبلاگ قشنگ و چالش بر انگیزت

حالا باهاش صحبت میکنم زین پس خونه خودشون یا مسجد سر کوچه نمازشون رو بله
من ازدواج از نوع عباس آقایی رو میپسندم
یعنی همون هرچی آقامون بگه

حمید 1390/09/04 ساعت 09:10 http://hamidhaghi.blogsky.com

یعنی چه؟

مگه تو واسه......... سو دس نمشکوندی ای بلا....مرض........کوفت.........ای رقیه خاتون؟؟!!

باز علامت سوال الکی گذاشتی؟!آیا؟
املا هم که ضعیف!
عجب!

ولا ما تا یادمون میاد بقیه سر ودست میشکستند حالا شما میگی....بماند

حمید 1390/09/04 ساعت 09:11 http://hamidhaghi.blogsky.com

سر و دس.....

حالا شد

بابک 1390/09/08 ساعت 11:43

این دیگه چه خواستگاری بود که واسه نماز موند و کلی مباجث اخلاقی مطرح کرده؟ این خواستگاری بوده یا مچلس بحث و زلال احکام؟

جلسه ی پرسش و پاسخ حاج آقا پاسخگو به روایت تصویر

molana 1390/09/08 ساعت 19:27

kash faghat ye khorde be in beyti ke neveshti eteghad dashti va vaghean amal mikardi behesh.kash hamir boodio hadeaghal pooste ghorano mifahmidi maghzesh ke dige pishkesh.kare har boz nist kharman kooftan gave nar mikhahado marde kohan.

کاش همین که شما میگید
از طبع نکته سنجان انصاف کرده پرواز
از بس که خرده گیرند،تحسینشان کلاغیست

سال هاست که نیستی
بیا...
زنده باد دختر خوب و مهربونی که وبش این گونه تلاوت می کنه حال خصیصه اش و .

بیا...

ممنون آقااااا:)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد