هوالمحبوب:
یعنی من اگه پولدار شدم و وضعم اونقدر خوب شد که بتونم یه کار و کاسبی راه بندازم،حتما یا یه پیک موتوری میزنم یا یه کافی نت!
تخصص صفر!پول پارو کردند در حد تیم ملی!
والا به جان بچه م!مگه دستمون اینطوریه!(دستش اون پایینه!) یا کچلم آیا؟
یعنی یه قدم بر میداری خدا تومن پول میگیری!
اینترنتم قطع شده!یعنی قطع نشده ها!سرعتش اونقدر کم بود که مجبور شدم واسه ثبت نام توی سایت نام برده (!)برم کافی نت و از خانوم کافی نت منیجر(!) بخوام فرم را واسم پر کنه.اصلا 5 دقیقه بیشتر طول نکشید.بعد هم پرینت کرد وگفت 2500!
وقتم اونقدر کم بود که نمیتونستم فرم را خودم ببرم دوتا خیابون اونطرف تر تحویل بدم به صاحبش!
زنگ زدم پیک موتوری!ای بر پیشنهاد دهنده ش لعنت!
دو تا خیابون اونطرف تر ها! نه بیشتر!
اونجا هم 3000 تومن پیاده شدم!
حالا حساب کن از این پرکردن فرمها واز این تحویل فرمها چقدر واسه این بنی بشرها پیش میاد وچند تا 2500 وچندتا 3000 تومن از خلق الله میگیرند!
به احسان میگم من حتما یا یه کافی نت میزنم یا یه پیک موتوری!حالا ببین!و یادداشتش میکنم جزوه اهداف میان مدتم توی همین سه چهار سال پیش رو!
بهم میگه من پایه پیک موتوری هستم! بیا با هم شریک بشیم!فقط یه چیزیش که بده اینه که کار مردونه ست وباید با مردها سر وکله بزنی!
چپ چپ نگاش میکنم که میگه:البته تو از پسش برمیای
این خط ــــــــــــــــــــــــــــ این نشون %&% ! من اگه یه پیک موتوری یا یه کافی نت نزدم!اسمم را میذارم کبری خانوم با طعم چغندر!حالا ببین
*پـــــ . نـــــ :
باز بگید ایده نیست!کار نیست!خلاقیت نیست!بفرما!
کاریابی الی(!)مشاور شما برای پیدا نمودن بهترین شغل وکارآفرینی!
هوالمحبوب:
نشستم پای سیستم کامپیوتر ودارم پاکسازیش میکنم.قراره تا شب لپ تاپ دار بشم.جونم بالا اومد از بس این چندوقت پیگیری کردم!
احسان دو سه هفته پیش که خواستم خرید کنم گفت تا یکی دو هفته دیگه یکی ازدوستام برام میاره ومن ازش برات میخرم ،فقط دیگه پول دادنش دست تو رو میبوسه وخدا وکیلی مال مردم خوری نکن!
ازم خواست چون سرش شلوغه هرروز بهش یاد آوری کنم که مبادا خرید این لپ تاپ پروژه بشه و بعد هم بایگانی!
منم هرروز صبح اول تا ازخواب بیدار میشدم بهش زنگ میزدم ومیگفتم پس لپ تاپ چی شد وبعد سلام وصبح بخیر وصبحونه وکار وزندگی....
دیشب گفت فردا دیگه باید فرش قرمز واسه ورودش پهن کنیم.صبح که ازخواب بیدار شدم تا زنگ زدم بهش گفت بابا بااااااااااااااااااااااااشه!کچلم کردی.بذار ازخواب بیداربشم میرم دنبالش!
تاظهر دوسه بار سراغ گرفتم واون هم یه ساعت دیگه و نیم ساعت دیگه راه انداخت!
نشستم پای سیستم کامپیوترم ودارم پاکسازیش میکنم.قراره تاشب لپ تاپ داربشم که یهو بهم زنگ میزنه..
- سلام خوبی احسان؟گرفتیش؟
- سلام!لپ تاپ بخوره توسر من!این پفک وچیپس ها که دیروز خریدی اوردیشون کوووش؟هرچی میگردم نیست!
- اونا؟خوردمشون!
- همشون رو؟
-همه شون چیه؟مگه چه قدر بود؟خوب گرسنه م بود.ببخشیدا ناهار وصبحونه نخورده بودما!
- الهام بترکی!همه ش رو خوردی؟بعد هم شب زنگ میزنی میگی یه امروز خواستم باهات غذا بخورم معده م داره ازگرسنگی سوراخ میشه؟
- خوب مگه چه قدر بود خوب؟
- من یه ساعته دارم دنبالش میگردم.هرچی میگردم نیست.نگو همه ش رو....
بعد هم خداحافظی میکنه
دیروز یه عالمه خوراکی خریدم.سه تا چیپس با سه طعم مختلف!یه اسنک دریایی!4تا دونه کیک.یه پفک چی توز طلایی از این بزرگها!20 تا شکلات کاکائویی ها با یه بسته آدامس!
میدونستم اگه احسان ببینه باز غر میزنه که چرا باز از این آشغال پاشغالها خریدی.واسه همین تا ازراه رسیدم بهش گفتم دعوا نکنی ها!
گفت چی کار کردی باز؟
گفتم دی ری ری رین! و کیسه ی خوراکی رو ازپشت سرم در اوردم!
گفت : تو باز رفتی ....
گفتم : خوب گفتم بخرم با هم بخوریم!
گفت من تا خرخره غذا خوردم خودت بخور!گفتم باهم بخوریم!
هی من حرف زدم وخوردم واون گوش داد و گاها با تلفن حرف میزد.تا اینکه دوستش اومد و من رفتم توی اتاق کار بغلی
اونا نشستند به حرف زدن ومن هم نشستم پای سیستم کامپیوتر وبه خوردن وبه کارهام رسیدن!
ببخشیدا صبحونه نخورده بودم تازه ازوقت ناهار هم داشت میگذشت!
صحبتشون کلی طول کشید و بعد هم ناهار نخورده رفتم کلاس...
الان امروز یهو یادش اومده پس خوراکی ها کو؟!
عجب!
مگه چه قدر بود آیا؟
وا!
دفتر عشق تو را بستم , نیایی بهتر است
بی تو من با دیگری هستم , نیایی بهتر است
جام قلبم سالها سرشار از نام تو بود
جام را مستانه بشکستم نیایی بهتر است
رفته بودی تشنه ی عشقم کنی بیچاره تو
با شراب دیگری مستم نیایی بهتر است
ماه من بودی و اکنون در دلم خورشید اوست
او نهاده دست در دستم نیایی بهتر است
خواه لیلی خواه شیرین یا زلیخا بوده ای
دفتر عشق تو را بستم نیایی بهتر است
من نه مجنونم نه فرهادم نه یوسف بوده ام
من همان فریاد بــدمســـتم نیایی بهتر است
*شعر قشنگی بود.دوستش داشتم.هم خودش رو هم شاعرش را. رکورد شعرم رو بهم داد گفت بذار توی وبلاگت.بهش میگم آخه با این صدای کج ومعوج؟!حداقل بذار یه بار دیگه بخونم.میخنده میگه: نه! اون موقع دیگه مصنوعی میشه.حرف گوش کن دختر! گویا دلت کتک میخواد؟
منم که کلا دختر حرف گوش کنی ام!نه اینکه خوبم واسه همین!!!!
مدیونی فکر کنی حساب میبرم ها!