_____ مـن دخـتــرِ خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــرِ خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "
_____ مـن دخـتــرِ خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــرِ خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "

قسم به ماه نگاهت....


هوالمحبوب:



طنین اسم تو جا مانده پشت حنجره ام

و من هنوز به یادت کنار پنجره ام


شب از بکارت روحم عبور کرده ولی

قسم به ماه نگاهت هنوز باکره ام


شبیه تلخیِ کابوسِ شیشه ها از سنگ

همیشه بی تو من اینقدر غرق دلهره ام


غزل سپاه تو بود و هجومِ یکسره ات

ومن درون همین بیت در محاصره ام


دخیل بسته ام امشب به سبزی چشمت

مرا به پنجره فولاد شب نزن گره ام


زنی میان غزل جان سپرده زود بیا

دارم از آن روز خود تصویرسازی میکنم...

هوالمحبوب:

گاهی فکر میکنم زاییده ی تخیلم ه! گاهی فکر میکنم مثل بچه ها که قصه میسازند و بهش بال و پر میدند و شخصیت حقیقی و حقوقی میسازند و ازشون قهرمان میسازند ،دارم با تفکرات و تخیلاتم بازی میکنم و شخصیت پردازی میکنم.

گاهی فکر میکنم اصلا نه این روزها توی زندگیم بوده و نه اون آدم و نه این حرفها را شنیدم و نه دیدم!

نمیدونم!

شاید اسیر توهمم!اسیر توهمی که خودم ساختمش! گاهی به خودم میگم :الی!ای ول! شخصیت پردازیت بیسته!خوب حق دارم!همیشه توی مدرسه انشا بیست میگرفتم.همیشه هرکی میخواست بنویسه به من میگفت .یادمه همیشه توی محلمون از اون دختر بچه ی دبستانی گرفته تا دختر و پسرای دانشجو وقتی گیر میکردند به نوشتن انشا و تحقیق و داستان و مقاله ، زنگ خونه ی الی ه سیزده چهارده ساله را میزدند.

اونقدر تمیز مینوشتم که خودم هم باورم میشد اون قصه ها واقعیه!!! گاهی غرق میشدم توی قصه و صد بار میخوندمش و با اینکه خودم نوشته بودمش اما تند تند له له میزدم ببینم آخرش چی میشه!!!!

حتما الان هم توهمه!حتما الان هم دارم داستان سرایی میکنم!

شاید الان هم تصور میکنم که چنین آدمی بوده و چنین روزایی اتفاق افتاده!

آخه خیلی وقته نه کسی راجبش حرف میزنه و نه کسی ازش سراغ میگیره و نه کسی دیدتش!

تنها کسی که راجبش گاها حرف میزنه ،منم! الـــــــــــــــــی!

شاید تصوره!تصویر ذهنی!

یکی باید باشه تائید کنه این واقعیت رو! کسی نیست!هرکی هرچی میدونه از تعریفات منه!از تعریف کردن من به این نتیجه رسیدند که این آدم وجود داشته!خیلی وقته کسی اون را ندیده و یا نشنیده!

یکی دو سالی هست شده موضوعه ممنوعه و هیشکی راجبش حرف نمیزنه و نمیپرسه!

نه نفیسه.نه نرگس . نه هاله. نه مهدی عمو . نه سمیه. نه فرنگیس. نه آزیتا و نه هیچکدوم از اونایی که یه روزی به چشم دیدندش و یا ندیدندش!

به خودم میگم نکنه واقعا این چیزایی که من تعریف میکنم و توی ذهنمه و مینویسم تخیله؟!

چرا هیچکی راجبش حرف نمیزنه؟

نمیخوام برم سراغ آلبوم قدیمی یا سی دی های عکسی که یه جایی توی کتابخونه گذاشتمش که جلوی چشمم نباشه!

راستش دروغ چرا؟فکر کنم میترسم!میترسم تنهایی ببینمش!شایدم اسمش ترس نیست!شاید اضطرابه! یا مثلا نگران از اینکه نکنه هیچ چیزی توش نباشه یا واقعا زاییده ی ذهنمه!

راستش وقتی تعریفش میکنم خودم نمیدونم جمله بعدیم چیه!انگار خودم هم منتظر جمله ی بعدی ام که بشنوم و بگم که ببینم این دفعه توی این خاطره چه دست گلی به آب دادم یا داده یا چی شده؟!

نکنه راس راسی واقعیت نیست؟نکنه راس راسی این آدم وجود نداشته؟!

یعنی واقعا من این روزا رو هم توی زندگیم داشتم؟

پس اگه داشتم چرا اینقدر دوره؟انگار هزارسال پیشه!

اما هرموقع تعریف میکنم انگار همین الانه!

چقدر پارادوکس توی وجودمه!چقدر تناقض!

باید مطمئن بشم اینا راس راسی بوده!

چه فرقی میکنه؟

نمیدونم باید مطمئن بشم.....

گوشی تلفن را برمیدارم و زنگ میزنم به مهدی عمو ....سراغ همه رو میگیرم و احوالپرسی و سمیرا چه طوره؟..بعد بحث را میکشونم به خاطره گفتن.....

"راسی مهدی، دیشب خواب بچه ی جناب سرهنگ را دیدم. کلی تپل شده بود!!!!!!"

مکث میکنم.مهدی میخنده و میگه :ای نامرد روزگار!حتما کلی زندگی و نون مفت خوردن بهش ساخته.خیلی وقته ازش خبر ندارم.الی! تو هم خبر نداری چی کار میکنه؟؟.....

خیالم راحت میشه.پس اینا توهم و زاییده ی خیال من نیست.واقعیه......

لبخند میزنم و بدون خداحافظی قطع میکنم.شاید دارم تظاهر میکنم موبایلم خط نمیده و شایدم شارژم تموم شده.................

ا

یکی می مرد ز درد بینوایی...یکی میگفت خانوم **** میخواهی!؟!

هوالمحبوب:

کلا خدا این روزا و این آدمها و این ایمیلها و این نت و این اس ام اس ها و این آدمای بیکار و این مخابرات باحال و این سیستمه خفن دولتی و حکومتی و ارتباطی و اطلاعاتی و فرهنگی و پژوهشی و ارشادی و اسلامی و اینا را از ما نگیره!

کلا ارق (عرق؟ارغ؟عرغ؟...؟؟)ملیتون تو چشمم(شما بخون تو حلقم!!!!)با این همه وطن دوستی و حب وطن که میگند نصف ایمانه!

(حساب کردم اگه پاکیزه باشم که میگند نیمی از ایمانه و حب وطن هم داشته باشم که بازم میگند نیمی از ایمانه کلا ایمانم تکمیله!تازه فکر کن ازدواج هم بکنم که میگند نصف دین و ایمانت حفظ میشه!!!!کلا کلی ایمان زیادی میارم!ای ول!)

زدند بانک مرکزی را تحریم کردند و معلوم نیست تا کی این ستون فقراتمون دوام بیاره زیره باره این اتفاق و زدند هرچی تحریم محریم خفن بوده از نفت و گاز و واردات و صادرات و غیره و ذلک ریختند سر ملت ه بیچاره این ابرقدرتهای نامرد و جز جیگر گرفته(مرگ بر آمریکا وضد ولایت فقیه ودرود بر رزمندگان اسلام وسلام برشهیدان والله اکبر وباز از اول بخون!) و زدند ترکوندند پیمانه ی صبر ملت و دولت غیور و میور  و همیشه درصحنه را و داریم جون میکنیم کلا و هی تظاهر میکنیم که همه چی آرومه و من چقدر خوشحالم و خداییش هیچ جا هم حرفمون رابه پشیز نمیخرند و هرکاری دلشون میخواد میکنند.چه اینجا وچه اونجا و بیگانه اگر میشکند حرفی نیست و از دوست بپرسید چرا میشکند..

اون موقع هی ایمیل میدند و هی اس ام اس برامون که :

توجه توجه! زود اطلاع رسانی کنید تا وقت از دست نرفته!

"دارند عید نوروز را به نام افغانستان ثبت میکنند .به این آدرس ایمیل بفرستید واعتراض خودتون را نشون بدید تا سازمان ملل به نام افغانستان عید نوروز را رقم نزنه وبشه مال خودمون!"

یا

"زود ایمیل بفرستید تا خلیج فارس به نام خلیج عرب تغییر نام پیدا نکنه وهرچی ایمیل ایرانی بیشتر احتمال فارس شدن خلیج بیشتر!"

جون بچه تون دست بردارید از این کارای خاله زنکی!

سازمان ملل و ایل و تبارش نشستند من و تو ایمیل بزنینم و بعد بگند ای وای بر ما!الی ایمیل زده زود هرکاری میخواستید بکنید متوقف کنید که الی ناراحت شده؟!!!!!!


دنیای دنیای هرکی به هر کیه!

یه جورایی قانون جنگل!زورت بیشتر باشه حرفت خریدار داره بچه!حالا عجالتا برای سرگرمی ملت بد نیست و مثل همون اس ام اس ها می مونه که میفرستند برای ده نفر جون مادرت بفرستا تا ده روز دیگه یه خبر خوب میشنوی و من خودم اول قبول نداشتم ولی مشقام را خوب نوشتم و بابام بهم عیدی داده و باقی قضایا!!!!

اما واسه اینکه انگ ضداخلاقی و میهن ندوستی به من نزنی یه ایمیل میفرستم به کوفی عنان یه صحبت مردونه باهاش میکنم و میگم برو بچ ناراحتند جون الی نبینم قر بیای ها!

راسی رئیس سازمان ملل تا چندسال پیش کوفی عنان بود الان عوض که نشده؟؟؟؟؟



پــــ . نـــــ :

قابل توجه اصفهانی های گل >>>> اصفهانیـــــــهــــــــا