هوالمحبوب:
این روزها وقتی ناخوداگاه یا خوداگاه جلوی آینه می ایستم ،هیچ چیز جز صورت زخم و زیلیم توجهم را جلب نمیکنه زل میزنم به زخمها و قربون صدقه شون میرم!
این زخمها از اون زخمهاست که نیاز به کرم و آرایش نداره تا قایم بشه...
نیاز به داستان نداره که حواسم نبود پله را ندیدم ،که تصادف کردم ،که از تخت افتادم،که خوردم تو دیوار و هزارتا داستان دیگه...!
این زخمها آرایش چشم غلیظ تر و خط لب پر رنگتر نمیخواد که حواست ازشون پرت بشه و نپرسی الی چی شده صورتت دختر؟
این زخمها دقیقا باید دیده بشه...!
اصلا دلم میخواد همه ببینندش و ازم بپرسند الی چرا صورت زخم و زیلی شده؟دعوا کردی؟
اصلا دلم میخواد یه خودکار قرمز بردارم و دورشون خط بکشم و بعد فلش بزنم تا از هزار فرسخی معلوم باشه!
اصلا دلم میخواد از اون ماژیکایی که شب امتحان برمیداری و زیر نکته های مهم خط میکشی بردارم و روی تمومش خط بکشم تا همه بفهمند چقدر مهمه ...!
اصلا دلم میخواد هی تند تند زل بزنم توی صورت این و اون تا حتی اگه نخواند هم، دقیق بشند توی صورتم و بپرسند الی کتک خوردی؟
تا توی دلم قند آب کنند و بگم آره!کتک خوردم!
این روزها تنها چیزی که توجهم را توی آینه جلب میکنه نه قیافه ی به هم ریختمه و نه رنگ و روی پریده م و نه ....!
این روزا دلم میخواد دور زخمهای صورتم ،کنار لبم ،بالای چشمم ،زیر گردنم ضریح بکشم و روزی هزار بار طوافشون کنم...
این روزا دلم میخواد دستایی که این زخمها را نشونده روی صورتم هزار بار ببوسم و قربون صدقه ش برم...!
از راه برسم ،چشم بندازه توی چشمم و خودش را برام لوس کنه.
بپرم بغلش کنم ،هی توی بغلم کش و قوس بیاد و داد بزنه و خودش را آویزون کنه تا لباس عوض نکرده گلاویز بشیم و صدای خنده ی از ته دلش بپیچه توی خونه...!
بندازمش روی زمین و برای هم مثل دوتا خرس وحشی شاخ و شونه بکشیم و قلمروهامون را مشخص کنیم و با هم گلاویز بشیم.
اون چنگ بزنه به صورتم و بلند بلند بخنده و من زیر گردنش را بو بکشم!
اون موهام را بکشه و من بیخ گوشش را ببوسم!
اون با اون دندونای مرواریدیش لپم را گاز بگیره و من دستاشو ببوسم!
من غلت بزنم و اون غلت بزنه و اون داد بزنه و من قربون صدقه ش برم و برای هم صداهای عجیب غریب در بیاریم...!
فرنگیس بـدو بدو بیاد نجاتش بده و من بغلش کنم و کلی بدو بدو کنیم توی اتاق و اون بلند بلند از ته دل بخنده و من جای دندونای کوچولوش را روی صورتم لمس کنم و کیف کنم...!
این روزا دلم میخواد بغلش کنم و بگیرمش جلوی همه ،جلوی سارا ،جلوی تک تک آدمها و بگم کی دلش میاد "گل دختر "من رو دوسش نداشته باشه؟کی دلش میاد براش نمیره؟
اصلا کی دلش میاد از این زخمهای شیرین توی صورتش نداشته باشه؟
این روزا همه ش دلم میخواد از راه برسم و از همون دور ببینم داره بالا و پایین میپره و له له میزنه تا من بغلش کنم و پرتش کنم هوا و یه عالمه خر سواری کنه!
آخه فقط من بلدم قشنگ پرتش کنم هوا.
آخه فقط من بلدم یه ساعت بذارم خر سواری کنه و باهاش همصدا بلند بلند آواز بخونم و صداهای عجیب غریب در بیارم!
آخه فقط من بلدم باهاش بلند بلند بخندم و بلند بلند گریه کنم...!
آخه فقط من بلدم اونقدر بوسش کنم که از نفس بیفتم و فرنگیس داد و فریاد کشون بیاد و از دستم بگیردش و بگه :" دخترم را کشتی به خدا !ولش کن کافر!" و من تا آخرین نفس باز ببوسمش تا بالاخره از دستم خلاص بشه!
آخه فقط من بلدم روزی هزار بار جای ناخوناش را روی دست و صورتم ببوسم و ناخنگیر را بردارم و وقتی خوابه تا بالای سرش برم و بعد به خودم بگم:" این ناخونا را نباید گرفت.باید پرستید!" و بعد تک تک ناخونهای تیز و بلندش را ببوسم...!
آخه فقط من بلدم هر روز جای دوندوناش روی صورتم تیر بکشه و منتظر در اومدن هفتمین دندون باشم ...
مــصــراع نخــست من تو را می بوسم
در مـــصــرع بـعد هم تــو را می بـوسم
ایــراد نـــدارد! بـه کـســی چــه؟ اصـــلا
شع ـر خودم است،من تو را می بوسم
الی نوشت:
یکـ) قرار بود بعد از مدتها برویم پایتخت! شاید مثلا هوای پر از دود پایتخت حالمان را عوض کند..شاید فقط مترو را که میدیدیم با آن زنهای دستفروش ،دلمان میخواست از ذوق بمیریم اما...اما آنقدر حال جسمی مان سرمان بازی در آورده که میترسیم تا دانشگاه هم نکشیم چه برسد به شهر ماشین دودی!...پایتخت نشین ها قصه شما بماند برای بعد!
دو ) شنیدم که رفت...آنقدر معصوم بود و کودک بود که سنگ هم باشی دلت میخواهد بمیری...بچه ی جناب سرهنگ میگفت :مرگ حق است اما مرگ لای آهن پاره ها را خدا نصیب هیچ کس نکند!...امشب با اینکه میدانستم مرگ حق است اما...اما نتوانستم حتی یک ثانیه هم تصور کنم قبل از مردنم سوخته باشم!تو که آمرزیده ای .خدا به مادرت صبر دهد سیران!
سهـ) دلمان برای آن جاده ی لعنتی ه دانشگاه تنگ شده.برای همان جاده ی لعنتی که من را خوب میشناسد و من هم او را.میرویم دانشگاه...تنها نیستیم !...پتوی مسافرتی مان هم هست.همان که شوهر هاله بهمان توی آخرین روز یک اردی بهشت هدیه داد!باشد که زنده برگردیم و رستگار شویم ...
چاهار) اصفهـــانی ها...
سلام ... گاهی اوقات باید خود را فدا کرد ، گاهی اوقات هم باید اونی رو که فداش شدی هم فدا کرد ؛ اما گاهی اوقات هم باید همه به فدای خود آدم بشند تا بفهمند اون چیزی رو که نمیفهمیدند !!! باید که ز داغم خبری داشته باشد /هر مرد که با خود جگری داشته باشد/حالم چو دلیری ست که از بخت بد خویش/در لشکر دشمن پسری داشته باشد !/حالم چو درختی است که یک شاخه نا اهل/بازیچه ی دست تبری داشته باشد/سخت است پیمبر شده باشی و ببینی/فرزند تو دین دگری داشته باشد !/آویخته از گردن من شاه کلیدی/این کاخ کهن بی که دری داشته باشد/سردرگمی ام داد گره در گره اندوه/خوشبخت کلافی که سری داشته باشد !
خوشبخت کلافی که سری داشته باشد!
آرزومون برای آدمها اسیر شدن در کلاف خوشبختی ایی که اتفاقا سر نداشته باشه!
امشب درگیره یه خاطره ی کهنه م!
نمک زدید بر این خاطره آقااا!
سلام...
چه می کنین با این مشاعره بازیتون با جناب محمد نام. درود بر شما!
درود بر شما گرامی

ما میگیم شع ـر بازی
شما بوگو مشاعره بازی!
:)
خوبی پگاهی!
آمدم صدایت کنم ... اِلی ... کیفیت نامطلوب صدایم را به من ببخش ...
همه به خاطر این بغض کهنه ی لعنتی است نه بالا میاید نه پایین میرود !!!
------------------------------------------------
راجع به بلاگفایی درست گفتی
باهات شدیدن موافقم :)
صدای تو ترانه است فرشته!
بغضی که نه میره و نه می مونه خطرناکه!
تکلیفش را مشخص کن
یا بفرستش بالا یا بفرستش پایین
اما به نظر من بیاد بالا بهتره
چون اگه رفت پایین باز میاد بالا!
.
.
.
همه جا پر است از این قِسم آدمها!
بیچاره ما که از بس خندیدیم مردیم!
:)
فصل لربک وانحر
خدا حفظش کنه عزیزم
“أَشْکَرُکُمْ لِلَّهِ أَشْکَرُکُمْ لِلنَّاس...
ممنون رز عزیز...
:)
الی خو منم میخوام از این زخمای شیرین دست پخت گل دختر...میشه سر یه فرصتی بیاریش شمال؟؟؟زنبیلمون تو صفه ها
هر که طاوووس خواهد جور اصفهان کشد خانوووم!
زخم میزنیم پووول میگیرم
سلام دختره خوب
خدا حفظش کنه این گل دخترو
:.)
یک روز میفهمیم معنی این شکلکهای یه سر و دو گوش را آقاااا
8->
ودعا کردیم که بیایی
کناره پنجره باران ببارد
اما دریغ... که رفتن راز غریبی ست
همین...
زندگی رفتن است
پیش از آنکه باران ببارد...
از این همه ابر لوس باران عزیز!
شد چهره ی من عبوس باران عزیز!
خشکید دوباره غنچه ی لبهایم
یک قطره مرا ببوس باران عزیز!
:)
همیشه قصه های آشنایی نا تمومه زهرا...:)
چار مصرع؟ بوسه ام کافی نیست...
یک قصیده من تورا می بوسم!
.......
آری... خدا به مادرت صبر دهد سیران!
زیبا نوشته بودید...
بی دغدغه هم چنان تو را می بوسم
بی بوسه عزیز! در خودم می پوسم
آن قدر به بوسه ی تو محتاجم که
یک قافیه در میان تو را می بوسم!
.
.
.
خدا به مادرش صبر دهد...
+زیبا خوندید آقااااا ...
:)
الـــی یه کم واسه من تازه از ترک در اومده زیاده پستت الان در حال overdose ام!
و ما بالاخره دیدگانمان به چهره ی این گل دختر شما روشن و منور گردید... خدا حفظش کنه ماشالا انگار از این بچه هاست که از دیوار راست بالا می رن ینی من از چشماش یه چنین چیزی می خونم! البته رو دست بروبچ فامیل مارو از شیطونی و اینا فک نکنم بتونه بیاره اصن یه وعضی!
راستی با اون "بپکی" کلی حال کردم واگه توضیح نداده بودی با لهجه بخونمش اصن نمیفهمیدم چی میگی در همین حد!!!
یعنی شما یه درصد فکر کن گل دختر ما از دیوار راست بره بالا!

گل دختر ما دیوار را میکشه پایین که نیاز نباشه ازش بره بالا!
:)
خدا را شکر ترک کردی!
الان زندگی چه رنگیه دختر؟!
:)
زیارتتون قبول واسه پرده از رخ کشیدن گل دخترمون!
شیرینی بده
.
.
.
اون بــُـپـُکـی دیگه نهایت حرص من بود که در اوردیش ها!
:)
می دانی الی..
این نوشته ات جزبهترین عاشقانه هایی ست که این مدت خواندم!!!
معشوق که بهترین باشه ،عاشقانه هات هم بهترین میشه!
ممنون دختر...
خوب باشی مه سا!
ای وروجک ..ببین چه کرده با صورت تو الی .. گازش بگیر تو هم...سلام!
الهی بمیرم!
بی انصافیه خو!
بچه م اندازه ی من که دندون نداره
ما جنگ عادلانه میکنیم
پس فک کردی واسه چی منتظر اومدنه همه ی دندوناشم خو؟!
میخوایم جنگ برابر بکنیم :)
سلام الی چطوره؟
چقد اینروزها دلمون رو رها میکنیم تا یکی دستشو بگیره وببره اونجائی که فقط سکوت باشه وآرامش
خسته از تکرار......
دلمون را رها کردیم عمو
اما...
اما دروش را سیم خاردار کشیدیم با از این شلوار پاره کن ها!
(از اونا که دور خونه ها میکشند که هرکی ازش بره بالا شلوارش پاره میشه!)
عم نه شیر شتر میخوایم نه دیدار عرب!
بعدها ممکنه برای همینکه دستمون را گرفتند و دعوتمون کردن به تماشای بهترین سکوتها ،عوضش را ازمون بخواند و از توی چشممون در بیارند!!
والوووووو!
خسته ایم از تکرار عمو اما خوشحالیم از رها شدن و دور شدن هایی که دست هیچ کس بهون نرسه!
.
.
.
الی کلا دختره خوبی ه!
عمو چه طوره؟
:)
هـــــــمین که عشق باشد
آن هـــــــم در حوالی تو
هر چقـــــــدر هم که پاییز باشد
بــــــــــــــهاری ترین هوا سهم من است . . .!!!
__________________________________
اینجاو حال و هوای تو رو دوست دارم
یه چیزی خودش منو میکشونه اینجا
دل-بی تو- درون سینه ام می گندد


غم از همه سو راه مرا می بندد
امسال بهار بی تو یعنی پاییز
تقویم به گور پدرش می خندد...!
.
.
باید بگردم رگ مغناطیس اینجا را پیدا کنم!
حتما دست بیگانه توی کاره!
کار کاره انگلیسی هاس!
..
.
خوبی زهرا؟
:)
به به عجب گل دختر ِ ناز و خوشگلی.خدا حفظش کنه
پایتخت تشریف آوردید در خدمتیم
ممنون آقااااا....
.
.
خدمت از ماست مهندس!
رسیدیم پایتخت خبر میدیم شمع و چراغون کنید شهر رو...
سلام با مطلب
بدگمانی...
به روز هستم
گمان نمیکنم این دست ها به هم برسند...!
.
.
.
باتشکر...
:)
شعرهایت مستدام...
بیت هایت!!
این مایی که هر روز می گذریم فقط...
قرنهاست!!
پیداست به زور وزن لبخند زده

تا قافیه و ردیف را بند زده
این شعر به سردخانه باید برود
بدجور درون شاعرش گند زده
.
.
.
ممنون مهندس!
راسی چند قرن دیگه مونده آقاااا؟
پول وگیری؟؟؟هااا؟حالا چقدر بید پولش؟؟؟
خودت نرخ بذار دختر!
ببینم خریدا ر هستی یا نه؟!
عزیزمممممممممممممممممممم...خدا حفظش کنه
خدا همه ی گل دخترها را حفظ کنه
:)
خب من تعیین کنم نرخو؟!!اگه جای گازش و پنگولاش عمری بمونه یادگاری برام هر قیمتی بذاری از نظر ما اوکی.یعنی بستگی داره به دوز گازش و پنگولاش.اگه تظمین می کنی که می مونه تا اخر جای زخماش نرخو رد کن بیاد.بسم الله
مازوخیسم داری الی؟
اگه زخمش بمونه مادام العمر که بعد کلی ازمون خسارت میخوای بری عمل کنی که !
یهو دیدی یه جراحی پلاستیک هم افتادیم!
:)
درضمن این گل دختره ها!
خرس قطبی نیست که پنگول داشته باشه بچه م!
دور گردنش شال پیچیدند و سرش کلاه گذاشتنو رفتند
کسی نفهمید که آدم برفی را همین محبت هاست که آب میکند!!!!
اشاره کن که بشکفم
حتی در این یخ بسته گی...
:)
ما شالگردن میپیچیم که نمیذاریم شالگردن بپیچند!
:)
الی مهربانی..
بارانی باران...
:)
جرم من چیست اگر نار بود فرجامم؟
غمزه چشم خمار تو مرا کافر کرد
پر از شک و یقینم بی تو ایمانی نخواهم داشت
خدا حرف دل این نیمه کافر را نمی فهمد...
من کزین فاصله، غارت شده یِ چشم تو ام
چون به دیدار تو افتد سر و کارم چه کنم؟
کی رفته ای ز دل که تمنا کنم تورا
کی بوده ای نهفته که پیدا کنم تو را
غایب نبوده ای که شوم طالب حضور
پنهان نگشته ای که هویدا کنم تو را...
تا کجا منتظر برق نگاهت باشم
من که ناچیزترین هیزم این پاییزم
ای دلبریت دلهره ی حضرت آدم
پلکی بزن و دلهره ام باش دمادم...
شاید ابلیس تو را شیطنت آموخت که من
در پس پرده ایمان بــــه تــــو کافـــر باشـم
آن چه را عقل به یک عمر به دست آورده است
عشق یک لحظه کوتاه به هم می ریزد...
وقتی که دریا تنگ ماهی های خسته ست،
مردن میان تارو پود تور زیباست
تمام زندگی را بر تنم باش
گل گلدوزی پیراهنم باش
بمان مثل خودم گنجشک و یک عمر
طرفدار دوبیتی گفتنم باش...
تمام قدرت مشکی ِ کردگار چطور
درون دایره ی خال صورتت جا شد ؟؟
گیسوی تو قصه ای پر از تعلیق است
جمعی است که حاصلش فقط تفریق است
موهات چلیپایی و ابرو کوفی
خط لب تو چقدر نستعلیق است
زمین سگش به بهشت خدا شرف دارد!
اگر کــه عشق دلیل سقـوط انسان شد
من و تو اهل بهشتیم اگر چه میگویند
جهنم از هیجانات ما دو تا گرم است...
نه از فریب تو حوّا ، فقط هراسانم
که بعد طرد من از هرچه سیب می ترسم
حوّای من میــــوه ی قلبـــم برای تـــــو
اشعار من ماحصل سیب خوردن است...
چه خطّی مینویسد سرمه بر بادام طولانی
کتابت کن تماشا را به نستعلیق حیرانی
چه سرخی میکند خنجر خرامی های رگهایت
انارت را دو قسمت کن؛ شهید اول و ثانی...!
مهندس هایی که هیچگاه این نبودند...
اصلا قرار نبود این باشند...
از قرنها پیش از میلاد منتظر همین اتمامش بودیم...
که قرنهاست می گذرد و قرنها مانده...
قرار بود همین روزها به هم برسیم
قرار بود تو بابا شوی و نان بدهی!
نگو که آمده بودی سری به من بزنی
و بعد بگذری و دل به این و آن بدهی...!
.
.
انتظار!
هردومون از هم دیگه خندمون میگیره!
از بس برای هم تکراری شدیم!
من و انتظار!
:)
پیش تو سرو قامتم خم شد و گرنه
سیب دلم آنقدر ها در دسترس نیست
گفتم دل و جان بر سر کارت کردم
هر چیز که داشتم نثارت کردم
گفتا تو که باشی که کنی یا نکنی!؟!
این من بودم که بیقرارت کردم...
:)
خیلی مخلصیما. خیلی زیاد
خانوووومی خانوم دکتر
اونم خیلی زیااااااااااااااد
راز پنهانی که دارم در دل روشن چو اب
بی تامل می توان خواند از خط پیشانیم
نیاز نیست که لب وا کنی زخود گویی
تو نیز مثل نگاهت بلیغ و شیوایی...
.
.
.
هنـــوز از لب مردم ، فریب می ریزد!
:)
مگر لبخندی باشد...
مگر فراموش کرده باشیم!!
لبخند مرا چند صباحیست ندیده ...
ای خانه ام آباد میگم سیـــــب!
+عمرا دست تحریفی در کار باشه ها!
دنیا را هم که بچرخی
نهایتا خودت هستی و خودت
و این یعنی...
این یعنی خوش به حال دنیا و زمین که من را داره!
کاش خوش به حالش بود راس راسی !
:)
میترسم از خودم که شبیهم به هیچ کس
از ترس توی آینه آدم ندیده ام!
:)
لپاشم خوردنیان الی :)
حالا باز نگی گذاشتم خش خشی ت کنه روت زیاد شد
یهو بیا ببرش خونتون دیگه !

چه کاریه؟!
والا ما لپش را که میکشیم مادر محترمشون جیغ میزنن مگه این لپ داره که میکشی؟"بچه م تا میاد یه ذره گوشت بیاد رو تنش همه ش را میتکونی!ماکش" را کشیدی کافر!!!!
البته من نمیدونم "ماک" چیه اما از بس به اسم کافر صدامون زدند کلا فهمیدیم کاره وحشتناکی باید باشه!
وااااای الی امان از دست تو
امان از من اونوقت چی چی از شوما؟
کلا هی نامردی کنین همه چی از من ها!
تحریف؟!
گمون نکنم...
سوت بزن :)
پس خدا را شکر که تحریفی در کار نیست!!!!
سوت میزنیم !
salam eli jan .... bebakhsh ke farsi type nemikonam .... ye kami inja kambode emkanate ..... golam kheily delam mikhad zod up konam ama delo damaghesho nadaram ...... kash man ham mesle to pore energy o shor o hal bodam .... ama khob che mishe kard .... harchand kheily motevaje nashodam in gol dokhtar dokhtare khodete ya na .... valy be har roy khoda barat hefzesh kone ..... labhat hamishe pore khande bashe in bozorgtarin arezooie ke mitonam barat dashte basham ....
خوش به حال شما خانوووم
ما که تا اطلاع ثانوی اینترنتمون به قهقرا رفت!
گل دختر ،دختره باباست :)
شادباشی میترای فینگلیش نویس!
:)
همچین تعریف کرده بودی از این جیگرت که من فکر کردم ازین پیشو پشمالوهاست
نگو ازین بچه لپ کشونیا بود
الهی بگردم گل دخترمون رو...!
:)
الی جون کامنت گذارهات سر به فلک کشیدنا .. واسه ما کمیاب شدی ... مبادا نایاب بشی :)
دلم هوای یه دونه از اون شعراتو کرده :)
... واسه گل دختر یه اسفند دود کن .
راستی من فکر می کردم گل دختر خواهر زاده اته که !
الهی بگردمدون سحر بانو!

به کمیت نگاه نکن دختر!
همیشه کیفیت مهم بوده،نه؟
دل خودم این روزها تمنای شعر داره اما...!
ان شالا وقتی گل دخترمون عروس شد و مامان شد یه گل دختر ِخواهرزاده هم خواهم داشت!
+اینترنتم دار فانی را وداع گفته،از سون از پاسیبل میایم مهمونی خون سحرمون!
الی خیلی گلی دوباره کجایی دختر دق مرگ شدم از دستت
تو که نیستی دنیا برام زندونه
اینترنت ندارم هنگامه خو!
:(
ولی تو همیشه هستی ها!
:)
یعنی فکر کردم با توجه به نزدیکی ان ت خابات توی فتنه ی 91 کتک خوردی
ببخشید اونوقت کودوم انتخابات و اینا؟

ما هنوز کاملا سیاسی نشدیم زدند اینترنتمون را قطع کردن(!!) فک کن یهو یه دفعه بریم اندر داخلیات فتنه ی...گفتی نود و چند حاج خانوم؟؟!!!
.
.
ما توی فتنه ی گل دخترمون قلع و قم شدیم !
:)
الی عزیز سلام من خیلی وقته نوشته های زیبات می خونمولی این پست اخر اینقدر قشنگ بود که منو وادار کرد به نوشتن منم یه گل دختر دارم که ماله خود خودم هستش شش ساله بودم که خواهرم دخترم شد وحالا بزرگ شده با گل دخترمه چقدر زیبا نوشتی که می ترسم وقتی مادر شدم از شور بمیرم وقتی جوانه زندگی من تو دلم بود به خدا گفتم خدا جون فقط یه دختر کوچولو بدون این که سونو کنم همه لباساشو دخترونه گرفتم توی ۷ ماهگی فهمیدم خدا بهم یه بهار داده از شور زیاد همون بهار دنیا اومد هردومون بی تاب دیدن هم بودیم گل دخترو بچلون از طرف من
و من یه عمره شیش سالمه بهار!!!!
و من یه روز به خدا گفتم من دلم سارا میخواد!
از دختر داشتن میترسم اما دلم یه دختر میخواد اسمش را بذارم سارا...
و از همون روز با تعرس شروع کردم براش نوشتم...
هر روز و هر شب و هر لحظه...
تمام اون حرفایی که برای هیشکی نگفته بودم براش گفتم
تمومه حرفایی که باید بهم میگفتند و نگفتند...
و بعد گل دختری به دنیا اومد که سارا نبود
که مال من نبود
اما خدا خودش میدونه مال منه
خود گل دختر هم میدونه
حالا شناسنامه ش هرچی میخواد بگه
گل دختر من سارا نیست اما گل دختره
همین...!
بهارت را بغض کردم
با اینکه همیشه خوش به حال من اما...
اما خوش به حالت بهار
حسودیم شد دختر!
:*
......
می دونم که درکم می کنی عزیزدلم ... دوست دارم
تو که خودت میدونی من چقدر از خوشحالیت و خوشبختیت خوشحال و خوشبخت میشم دختر
دختر پاییز من
فقط خدا میدونه توی دلم چی میگذره
نمیبخشمت و نمیبخشمش اگه اشک به چشات بیاد
باشه؟
مراقب خودت و امیر علی م باش
و خوشبخت شو
باشه؟
من همیشه اینجام
همونجایی که میدونی
همیشه گوشم
همیشه چشمم
همیشه...
مراقب سون بهار باش
همین...
:)
منم به تو حسودیم میشه الی که تو اصفهانی که اونجا نفس میکشی اصفهان شهر عاشقانه های منه شهری که قلبم توش جاموند برای همیشه الی وقتی کنار زاینده رود قدم می زنی وقتی کنار پل خواجو هستی اگر گذرت به خیابون نیکبخت به کانون زبان ایران به دروازه شیراز افتاد جای منو علی نفس بکش مطمئنم دل اصفهانم برای ما تنگ شده جای ما نفس بکش الی حتی کنار دود خشک شده اون خوب ما رو به یاد داره
من نفس کشیدن و زندگی کردن با خاطرات و آدمهای خاطره ها را خوووب بلدم
خیلی خوووب...
خیابون نیکبخت!
برای من خیابون خوش خاطره ای نیست اما...
به جای تو و علی و تمام بهارهایی که عاشقانه هاش اونجاست تمام نیکبخت را نفس میکشم!
این روزا هوای قدم زدنم نیست!
اما چشم...!
:)
امیدوارم خدا به وقت خودش بهت یه سارا بده که بشه امید زندگیت در مقابل ناامیدیهات دربرابر غمهات نداشته هات که خودت بیایی وبگی باشو دختر باشو سارا هست اون وقت ایمان هزار برابر میشه وبه خودت می بالی چون اشرف مخلوقاتی
من سارا دارم
من یه عالمه سارا دارم
من یه عالمه نداشته دارم که همه شون جزء داشته هامند...
من یه عالمه امید دارم
حتی اگه...!
سارای من توی روح تمومه "ساراها" دمیده ست...
:)
زخم های منو هم تازه کردی که
یاده یه زخم قدیمو اومدم تازه کردم