هوالمحبوب:
امشـــب به یــــــاد آن شـــــب اول که دیــــدمــــــت
قلبــــم دوباره ساعـــت خود را عقــــب کشـــــید...
این شعر را، این نوشته ها را ،این جمله ها را و تمام این حرفها را باید همان شبی که مردم ساعت دیواری و مچی شان را عقب کشیدند و من ساعت قلبم را،برایت میگفتم.همان شب که تو یک عالمه خاطره شده بودی و میگفتی میخواهی بروی مشهد دخیل ببندی که آقا اخلاق مرا خوب کند و با تو مهربان تر و من از صبح علی الطلوع عصبانی بودم و پر و پاچه ی همه را بلا استثنا گرفته بودم و با راننده ی تاکسی دعوا کرده بودم و ناهارم را پشت میز ساندویچی کوفت کرده بودم.همان شب که کلافه بودم و موبایلم را که اسم تو را روی خودش حک کرده بود و برایم نوشته بودی "فقط خیلی پر رویی!" چسبانده بودم به صورتم که همین من ِ پررو دلش برایت تنگ شده و زل زده بودم به سقف آبی رنگ اتاقم و دقیقه ها را میشمردم تا خوابم ببرد.این ها را باید همان شب میگفتم،قبل از آنکه تو سر و کله ات پیدا شود و بخواهی برایم حرف بزنی که عصبانیتم فرو کش کند و من بخواهم برایت خاطره ای از کسی که آنقدر ها هم مهم نبود تعریف کنم که تو را به هم بریزد و من را هم!
باید همان شب قبل از آنکه دعوایمان میشد به تو میگفتم که بهانه ی تمام کلافگی و بد قلقی امروزم به خاطر عقب و جلو رفتن ِ همین ساعتها و دقیقه هایی ست که تو نیستی...
قبل از آنکه آدم خاطره ام بین من و تو فاصله می انداخت و تو را اینقدر تلخ میکرد و من را این همه غمگین باید به تو میگفتم که اولین روز پاییــــز بدون تو برایم برزخی ترین روز مرداد است و سردترین روز دی ماه.و من همه ی روزهای پاییزی که عاشقم و زمستانی که با تمام سفیدی اش درد میکشم را فقط با تو تاب می آورم.
ببیــــن!من هر چیزی که بین من و تو حتی به اندازه ی یک اخـــم فاصله بیاندازد را دوست ندارم.همه شان را می بوسم و یا نـــه،اصلن نبوسیده میگذارم کنار.شاید سرسختی نشان دهم در برابر تلخی ات که تلخم میکند امّا به طرفة العینی از چشمم می افتند تمام آدمها و چیزهایی که حتی به اندازه ی یک سر سوزن آزارت میدهند.همه ی آدمهای مهم و غیر مهم زندگی ام.همه ی اتفاقات قشنگ و زشت زندگی ام.همه ی مکان های باشکوه و مخوف زندگی ام.همه ی روزها و دقیقه های خاطره انگیز و درد آور زندگی ام.همه ی دوست داشتنی ها و نداشتنی های زندگی ام.اصلن همه ی زندگی ام!همه شان! حتی همین وبلاگ...
الـــی نوشت :
یکـ) میدانم وقتی می آیید و میبینید جا تر است و بچه نیست یعنی چه!میفهمم ناگهان وبلاگی را خالی ببینید و هیچ اثر و نشانه ای نداشته باشید و ندانید چه شده و کجا دنبالش بگردید یعنی چه؟!خودم یک بار طعمش را چشیده ام!حالا هر چقدر هم دختره خوبی نباشم،هر چقدر هم چرت و پرت بنویسم و خزعبلات سر هم کنم باز هم میفهمم!بر الـــی ببخشایید ،خـــُب؟
دو) دعا کنــید آنقدر دختره خوبی باشم که اراده ی نشستن سر درسهایم را داشته باشم.باشد که رستگار شویم!
سهـ) خدا را شکــر که تابستان لعنتی تمام شد!فصل عاشقی مبارک.پاییز نویسی بماند برای بعد :)
+من را میبخشی میــس راوی ؟ بگو که میبخشی
چی شده بود به وبت؟ترسیدم فکر کردم حذف شده
ببخش سوگلی
قالَ الـــی علیها سلام : " ما گم شدنی هستیم ولی مردنی نه !"
گمونم مریض شده بود
چند بار وقتی حذف کردی اومدم اما انگاری نمیشد باور کرد که تو دختر خوب حذف کنی
چرا با تیک تیک قلب مردم بازی میکنی
دختر خوبی باشو به درس و مشقت برس
ببخش زهره
باشه؟
دختره خوبی میشم
سعی میکنم بشم
زور میزنم بشم
تو ازش بخواه که دختره خوبی باشم و بشم :|
درود بر الی عزیز
چند روز پیش اومدم اینجا
نبود
دوباره لینک را وارد کردم
نبود
گفتم شاید اشتباه وارد کردم
سرچ کردم ولی نبود ...
خیلی ناراحت شدم
الان کلی خوشحالم که هستید
و
کلی هم ارادتمندیم
لطفا نروید
من الان یک عالمه دارم خجالت میکشم
این عرق های شرم روی پیشونیم گواهند
ببخشید
به خاطر همون یه لحظه و ثانیه ی نگران و ناراحت شدنتون
گفته بودم یک دنیا لطفید آقااااا؟
سلام مهربان
به روزم
ممنون آقا... :)
بی تو این ثانیه ها معنی ساعت دارد
عقربه، باز ز تاخیر حکایت دارد
لغز هم میگی به سلامتی؟؟
بیاید و نباشم یعنی چی؟:)
لغز گوییمون رو هم ببخشید آقا
بریم توبه کنیم برگردیم؟
تو چرا وبت نبود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/
تو خوبی فریناز ؟ :)
برای جلبِ اعتمادِ تــو،از همه میگذرم .. که تنها شم
می ارزه که به خاطرت .. تو جمع،از قبل سربه زیرتر باشم !
همه همیشه باورم کردن،تو شک کنی به من می ترسم
هیچوقت از ارتفاع نترسیدم، ولی از افتادن می ترسم
من با کسی دعوا نمیکردم ،ولی به خاطر ِ تو جنگیدم
باور نمیکنم منِ مغرور ،دارم به تـــو جواب پس میدم!
من قانون ِ خودمو واسه،تــو حاضرم شدم بشکنم اینجوری
همیشه م به تو وفادارم ،وقتایی که خیلی ازم دوری
من به صدات انقدر معتادم! که با دو روز قهر تو می میرم
تو بدترین شرایطم باشم صدام کنی آروم میگیرم
معنیِ هر نگاتو میفهمم حتی تو یه اتاق ِ تاریکم
صدام بزن تا مطمئن باشم یادت نرفته اسم ِ کوچیکم
اون شب که روی پله ها بودیم دلم میخواست یه لحظه برگردی
واسه بغل کردنِ من باید از فرصت استفاده میکردی
از تو به اندازه ی این مدت شام دو نفره طلبکارم
من دست به هر کاری زدم واست.. چرا نمیفهمی دوسِت دارم؟؟؟
مونا برزویی
الــی که خوشحال باشه ما هم خوشحالیم
حتی به قیمت حذف این وبلاگ ....
اما امیدوارم باشی همیشه♥
تو آخرش من رو با این شعرهات میکشی دختر
واسه اون موزیک پس زمینه وبلاگتم...چی بگم والا؟! کلی خجالت کشیدما
تو که خودت قشنگترین صدایی آخه :)
چَشــم از مَـن بر نـَــــدار
چـو کـــودکی ســر بـه هـــوا
به دنبـــال ِ مــــادر
هــرکه را شــبیه تــو ببـینم ،
دامنش میــگیرم ...
.
.
نیلوفر ثانی
آه! امشب آب نه ، آتش گذشته از سرم
با من آتش گرفته هر چه می خواهی مکن
من جدیدا اینجا لذتها می برم خانم الی:)
ما یه عمر ِ از شما لذت میبریم خانووووم
چی بگم من واسه این پست؟که اگر بخوام بگم به اندازه ی یه پست واست کامنت می ذارم دخترک...
تو حرف بزن
اندازه ی یه پست چیه؟
اندازه ی یه کتاب بگو
فقط میشه وقتی داری میگی دستم رو بذارم زیر چونه م نیگاتون کنم خانووووم ؟
اما من بر الی نمیبخشم ....
الان میگم که نگی نگفتی ....
حالا ما چی کار کنیم؟
عسل ارفاقی چیزی نداره؟
عسل بیام بشینم در خونتون یه لنگه پا چی؟
تو...
تو الی خانوم...
نه بخاطر خودت!
بلکه بخاطر تمام آدم های مثل منی که این نوشته ها را عشق میکنند هرگز حق رفتن نداری!
این را بفهم،خب؟
بگردم دخترمو،چشـــم :)
حالا بیا بریم بابات رو پیدا کنیم ،خــب ؟
امشـــب به یــــــاد آن شـــــب اول که دیــــدمــــــت
قلبــــم دوباره ساعـــت خود را عقــــب کشـــــید...
یادش به خیر، نور تو چشم مرا که زد-
خورشید هم برای تماشا عقب کشید
پایت به سمتم آمد و دستت به دست من...
قلبت میان همهمه اما عقب کشید
یاد من باشد فردا دم صبح
جور دیگر باشم....
+
الی ...
تو با همه فرق داری زهرا
دیگه قراره چه جوری باشی؟ :)
یعنی چی!!!!!!!!!!!!!!!!!
Take it easy Darling :)
دختر شیرین...الی جان...همیشه باشی...بوسه
........................................
تو یه دنیا خوبی :)
چشم متانت جان
یادم نرفته
راهی ِ پایتخت شدم تو اولین آدم ِ پایتختی که باید یک دل سیر دید :)
آدرس عوض نمودم :|
درس چرا؟
مبارکه!
شیرینی بده :)
+بالا رفتن ِ پله های ترقی :)
مبارکت باد!!!
من شاکی ام
شاکی ام از روزهایی که تپیدن را به قلبم آموخته اند!
و مبارک شما
وقتی پیداش میکنم دیگه یادم رفته قرار بوده دعوات کنم 
و مبارک ه تمام دنیا
میشه وقتی میای آدرس وبت را برام بذاری؟
باید یه عالمه دنیالش بگردم توی لینکهام که بیام اونجا دعوات کنم
و من ممنونم "خودم" از قلبی که برای تو میزنه :)
امشـــب به یــــــاد آن شـــــب اول که دیــــدمــــــت
قلبــــم دوباره ساعـــت خود را عقــــب کشـــــید...
۱.پس حقیقت داشت؟
نرو الی .. تو محدود مجازی هایی هستی که (با خوندن نوشته هاش) بهش احساس نزدیکی میکنم.تو جزء اونایی که اگه بهشون دقیق شی ضرر نمیکنی و من دقیق میشم تا یاد بگیرم اون چیزایخوب و نابی که در تو حس میکنم.
2.برای ما نیز .. آزمون ارشد نزدیک است و من دوری میکنم از هر چی کتابِ
3.واقعا خدا رو شکر!
منتظر پاییز نویسی می مانیم....
چقدر تو خوبی مهرگان
کلی برای خودم و خودت ذوق کردم 
یه اعتراف بکنم؟
به کسی نگیا!
اولین بار که اسمت را دیدم فکر کردم باید "مرد" باشی
آخه مهرگان را قبلا به اسم مرد شنیده بودم
تا اون روز که اون عکس وبت را دیدم(نردبون و تاوان!) و کلی کامنتت لطیف بود.اون موقع مجبور شدم بیام محله تون تحقیق
+بیا با هم بشینیم سر درسامون
من عاشق کتابم ولی نمیدونم چرا هی میشه و نمیشه نشست سرش
بیا با هم بخونیم :)
نه نمی شه عزیزم...
آخه می ترسم دوسم بداری یهویی...
شوما نگفته و اجازه نداده و غرقتون نشده عزیزیید خانوووم :)
شاید هم خفه بشه الی...
گاهی خودم می زنم تو دهنش تا خفه خون بگیره...
+
الی...
چرا حرف های تو رو دوست دارم؟
چرا وقتی میام اینحا یاس های سپیدم هم آروم می گیرن؟
از من ِ گیس سفید ِ گردن شکسته ی با تجربه در امر خفه خون کردن ِ دل بشنو
اثر نداره
فقط جــَری ترش میکنی
و یه روز چنان توی رووت می ایسته که لال میشی حتی اگه نخوای!
+نگار!گفته بودم تو آروم ترین بی نظیر ِ دنیایی ؟:)
الی کجا رفته بودی دختر؟ نمیگی دل تنگت میشیم. این چن روز یهو بیخبر:(
خوشحالم برگشتی :*
حالا برم پستو بخونم
خاتون ِ شهر قصه ها ببخش!
باشه ؟:)
درود بر تو
گرچه هر آمدنی را لاجرم رفتنی ست و هر سلامی روزی خداحافظی دارد اما وداع همیشه سخت و دردناک است
....
مهرت مهرافزون باد
میم مثل میترای عزیز
ما برای همین سلام نمیکنیم هیچ وقت که خدافظی آسون تر باشه :)
خوب باشی دختر :)
تو که باید خوب بدونی من از رفتن بی خداحافظی چقدر میترسم ..... چقدر اشک میشم ... چقدر میریزم .....
تو که میدونی روزی که پاموگذاشتم تو کلبه ات چه حالی شدم .....
تو که باید یادت باشه 4 شب تموم شبانه روز با واژه به واژه ات نفس کشیدم ...
الــــــــــی .....
(الی رو با همون کشیدگی که نوشتمش بخون )
اگر بری باور کن که .....
اصلن نمیگم ....
بودنت رو عاشقیم بانو ....
تو که میدونی .....
یادمه عسل
و یادمه ترسیدم
و چقدر الـــی گفتنت خوبه
هستم عسل
تا موقعی که "باید"،هستم :)
مراقب عسل باش :)
زیبا ...
بی شک زیبا خوندید و دیدید :)
الــــــــی :) :*
خوشالم، ینی بال درآوردم از برگشتنت شایدم باله :)
دختر مامان فاطمه
از خجالت دلم میخواد بمیرم ماهی:|
بخشش لازم نیس اصلن، همین که اومدی ینی دلخوریا پوچ شدن رفتن هوا، ینی مطمئن باش که حتا قده سر سوزن من دیگه دلخور نیستم،
قدر فرشته رو هم باید خیلی بدونی، من که خودم بیخبر بودم اون بهم گفت
فرشته ی بی نظیر ِ من واقعن فرشته است
و من با هر کشفی از این قلم کشف ها باید کلی خجالت بکشم:|
باورت میشه وقتی یادم افتادی از دست خودم کلافه شدم ولی...
راس راسی ببخش،باشه؟
جواب کامنتت رو اینجا کپی میکنم واسه برطرف شدنه هرگونه شک و تردید :)
الـــی... دختری که شع ـر شد :*
من اصلن بهت فش ندادم، فقط یهو داشتم یخ میزدم، از بیدر و پیکر بودنه دنیای مجازی، ازین که فرشته اومده بود سراغتُ از من میگرفت ولی من حتا نمیدونستم رفتی، که بهم گفت به تو بگم این رسمش نبود ولی من هیچ ردی ازت نداشتم، اصلن حتا به فحش دادن هم نکشید، دلخور شدم ازت چون تو پشتگرمی خیلیهایی الــــــی واسه همین فکر میکردم هیچوقت نمیشه که بری، نمیشه که نباشی.
میبینی چقدر سخته؟ میدونی حتمن نبودن کسی که بودنش مهمه چقدر سخته. واسه همهی اینا بود که دلخور شدم و دلم گرفت.
پس من کلهخرم :دی
بعدنشم باشه، یه باشهی صورتی مخصوصِ خودت
و اینکه؛
بابا ما که اهلی تِلافی کردن نیسسیم، اِگِرَم بخَیم تِلافی کوونیم اِز یه روشی دیگه اسدفاده میکونیم، بعله :دی
آآ من این طنازی شوما را کوجام بذارم؟
آآآ بیا منو بکش خـِلاصـَم کون!
آآآ اِگه بدونی چـَنقـَذه شرمنده دون شدما ،باو ِر ِد نیمیشـِد!
اَصی حـَدا اندازه ندار ِدا!
+میفهمم میس راوی
و چون میفهمم نمیتونم سرمو بلند کنم
میدونی دختر مامان فاطمه؟
میدونم میدونی
در ضمن اون "کله خر" را به خودم گفتم :)
یکی اومده یکی یدونه است

عطر تنش عطر گل و نعنا پونه است:)
+
شاید کمی مهربانتر
کمی عاشقتر
کمی ...
شاید هم کمی خارجی تر
شاید کمی...فقط کمی خارجی تر :)
باز میپرسی چه شد که عاشق جبرت شدم
در دل توفان که باشی بادبان بیفایده است
بال وقتی بشکند از کوچ هم باید گذشت
دست و پا وقتی نباشد نردبان بیفایده است
تا تو بوی زلفها را میفرستی با نسیم
سعی من در سر به زیری بیگمان بیفایده است
تیر از جایی که فکرش را نمیکردم رسید
دوری از آن دلبر ابروکمان بیفایده است
در منِ عاشق توانِ ذرهای پرهیز نیست
پرت کن ما را به دوزخ ، امتحان بیفایده است
از نصیحت کردنم پیغمبرانت خستهاند
حرف موسی را نمیفهمد شبان ، بیفایده است
من به دنبال خدایی که بسوزاند مرا
همچنان میگردم اما همچنان بیفایده است
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _
کاظم بهمنی
گفتی که گنه کنی به دوزخ برمت
این را به کسی بگو تو را نشناسد...
فرشته ی دوست داشتنی :)
الی......... مگه مردم آزاری؟؟؟!!!
یعنی چی بیاییم و ببینیم جا تره و بچه نیست؟!!!
به کدوم پرورشگاه می خوای بدی این بچه رو ؟؟؟! ما حاضریم شوما بدی دست فرنگیس خانوم یا عباس آقا ولی خالی نباشه اینجا خانوووووووم ...
الی جان با قلب مردم بازی نکن مگه نیمیدونی که قیمت نوار قلب چقدر گرونس ... آآآآ شوما دیگه چرا؟؟چطوری دلدون میاد قلبی مردم اینجوری بشه ؟؟؟!! __________
سلام الی جان . شوخی بود .
امیدوارم در خواندن درسها موفق باشی در کنارش هم نوشتن را در وبلاگ فراموش نکنی الی خانوم شیرین سخن .
این شیرین زبونیتونا کجا ببرم من؟

فرنگیس خانوم دستشون به گل دخترشون بنده و عباس آقا هم به نه نه ش !!!
راسی مضنه نوار قلب دسدِده؟
گل گیسو تو خوبترین دختره شعری ها،میدونستی؟
سلام، عزیز ارجمند
با خاطرۀ «مثل دریا... »
منتظر و مشتاق نظرات شما خوبانم. [گل]
با تشکــر...
من تو رو نمی بخشم بانو ...!!
حق داری مائده
حق داری:|
اصن چه معنی داره بریزی بپاشی و هی مردم بخورند و عباس آقاتون
قسط بدن
اصن زنِ نمونه که میگند به تو میگند :)))
اوهوی عباس آقاشون خو کجا موندی بیا دیگه؛ ببین این دختر چقده قانعه؟
وخه بیا این و ببرش مشد برگردین برین سر خونه زندگیدون دیگه]
بیا باهم بریم سفر دبی دبی
منو با خودت ببر دبی دبی
همینا بوگو
اصی چه معنی داره مردی آدم بره به خاطری شیکمی اینا اون عینی خر کار کونه؟
دبی ایشالا،بعدی ماه محرما صفر
رویای من که میگی یه عمر خاطره خوب ذهنمو پر میکنه!! :(
خدا را شکر از یادآوری ِ این همه خوبی رویای ِ من :)
گاهی برای او
چیزهایی می نویسی
بعد پاک می کنی
او هیچ یک از حرف های تو را
نمی خواند
اما تو
تمام حرف هایت را گفته ای!
تمام حرفها؟
گمان نکنم ها!
حرفها تمامی ندارد
انجام شد!
ن برای اینکه آنجا دعوایم کنی
برای اینکه خواسته بودی
حالا هر طور راحت تری
دوست... من!
و چقدر تو مهربونی دختر

فک نکنی تحت تاثیر مهربونید دیگه دعوات نکنما!
نه!
من یک آدم ه نامردی ام
مراقب "خودم" باش:)
سلام الی ...
سلام ...
دل می بری ز مردم و انکار میکنـــی خانوووم ؟
چ خوب که اینجا دوباره هست ...
چه خوب تو اینجایی شبنم :)
الی من نمی بخشمت ... تو که حسشو میدونستی چرا ... الی که من شناختم ادم یکهو یی رفتن نبود
اما مهم نیس.. مهم اینه که هستی
مگه میشه پاییز باشه ادم حالش خوب نباشه :)
حق داری ملیح
هر چی بگی حق داری
من لال،شمـــا داااااااد:|
+پاییزت مبارک دختره قاصدک
کسی از ناله های تلخم آهنگی نخواهد ساخت
پتو را می کشم روی سرم آواز می خوانم!
تن دادهام به مرگ ، به پایان جستجو
[دنیای کوچکی ست به ابعاد یک پتو]
سهم من از تمام جهان تو... و از تو هیچ
در دستهای واقعــی ِ مرد رو به رو
الی!
=|
=(
الی... اصن موندم چی بگم!
بگو پایان نامه ت را رد کردی و اومدی دعوتم کنی بستنی خوری کنار ِ زاینده رود ِ خشک و بی آب و علف
بگووو خوب :)
درود الی
خب خداروشکر که تابستون تموم شد و تواخلاقت بهترررررر میشه و یا شده
آغاز پادشاه فصلها مبارک دلبری میکنه این پاییز
سلام
حتما خبرمیدیم
گمونم بهتر میشه،اگه بدتر نشه ؛)
پاییز دلبرونه ی شما و زن عمو هم مبارک
منتظریماااااا
چته الی من؟؟؟
چرا اینطوری میکنی؟
چی شده؟؟؟
چی تو رو اینقدر به هم ریخته؟
من خوبم کولی،خوبـــم ،نه؟
من...
بعدن در گوشت میگم
وقتی بعد از این همه انتظار بستنی م را دادی :)