هوالمحبوب:
اینکه کسی برایت گل بخرد و دعوتت کند شام و دستش را بگذارد زیر چانه و بگویدت تو فقط حرف بزن تا من فقط گوش بدم ،بس که دلم واست تنگ شده؛لذت بخش است.خیلی لذت بخش است.آنقدر لذت بخش است که هی گلت را بو کنی و هی بغض کنی و هی حواس خودت را پرت کنی که گریه ات نگیرد که تا الان هیچ کس برایت گل نخریده و تو با تمام ادعایت که گل دوست نداری،چقدر گل دوست داری وقتی کسی هست که برایت گل بخرد...!
همیشه همینطور بوده!همیشه چیزی را که نداشتم ترجیح دادم دوستش نداشته باشم.درست مثل گل که تازه فهمیده بودم گل داشتن و گل گرفتن را زیادی دوست دارم وقتی این همه با سلیقه و محبت توی دستهایت قرار میگیرد...
کی شام دعوتت کرده و واست گل خریده؟
اوی الی؟عباس آقا؟یه کیس جدید؟
این دفعه نوبت کیه؟
سال نو شده دست بردار دیگه
یه روز عصر توی مهرماه یادم میاد
بهم گفت میخوای چکار کنی؟یه عالمه حرف میشنوی؛یه عالمه نکوهش؛فشار و اذیت؛سرزنش؛تهمت حتی.
اون موقع نمیدونستم عمق دردش رو؛ولی بهش گفتم پای همه اش می ایستم.فکر کردم آسونه؛ولی وقتی تنها شدم به خودم گفتم الی تو مرد تا آخرش ایستادن هستی؟گفتی هستی.هستی؟
بعد یه عالمه فکر کردم...گریه کردم...بغض کردم و با خدا یه عالمه حرف زدم و بعد گفتم هستم:)
از اون موقع چهارسال میگذره.هنوزم میگم هستم.حتی اگه تنها کسی که یادشه خدا باشه و الی.
"عشق و انگشت نمایی و ملامت...
همه سهل است؛تحمل نکنم بار جدایی!"
.
.
محض اطلاع همه ی اونایی که یواشکی میخونند و علنی و منتظر خبرایی که خودشون دلشون میخواد:
"عشق و انگشت نمایی و ملامت؛همه سهل است...!"
.
.
این او و عباس آقا و کیس جدید و القابی که عنوان میکنید همه شون یک نفر هست که البته من لازم نمیدونم عنوان کنم با کی شام خوردم.لازم بود داخل خود متن قید میکردم.
سال نو شده؛تصمیم بگیرید آدم بهتری بشید.
و من الله توفیق:)
اگه تا الان اون روز نرسیده - یه روزی میرسه که دیگه به ادعا بلند نمیگی گل دوست داری. بلند میگی مرسی :)
بلند میگم مرررسی