هوالمحبوب:
به خدا عشق به رسوا شدنش می ارزد
و به مجنون و به لیلا شدنش می ارزد
دفتر قلب مرا وا کن و نامی بنویس
سند عشق، به امضاء شدنش می ارزد
گر چه من تجربه ای از نرسیدن هایم
کوشش رود به دریا شدنش می ارزد
کیستم؟ باز همان آتش سردی که هنوز
حتم دارد که به اِحیا شدنش می ارزد
با دو دست تو فرو ریختنِ دم به دمم
به همان لحظه ی برپا شدنش می ارزد
دل من در سبدی، عشق به نیل تو سپرد
نگهش دار، به موسی شدنش می ارزد !
سالها ... گر چه در این پیله بمانَد غزلم
صبرِ این کرم به زیبا شدنش می ارزد
" علی اصغر داوری "
Your absence has gone through me
Like thread through a needle.
Every thing I do is stitched with
its colour.
هوالمحبوب:
تو این دو روز سومین بار بود با نرگس تماس میگرفتم و خونه نبود،کم کم داشتم کفری میشدم و این موضوعی که میخواستم در موردش باهاش صحبت کنم عجیب داشت قلقلکم میکرد!از قلقلک گذشته بود داشت چنگول میکشید!!!!
عصربلافاصله بعد تماسم زنگ زد و گفت که درگیره خرید سوغاتی بوده و2روز بیشتر فرصت ندارند تا راهی بشند.اینقدراز مسافرت رفتن نرگس هیجان زده شده بودم ودرگیره چک کردن جاهای بنام و تاریخی فرانسه و ایتالیا و نروژو خارجستون شده بودم که یادم رفت اصلا واسه چی زنگ زده بودم . یهو همینطور که داشت واسم از برنامه ی سفرشون میگفت و منم خودم رو بالای برج ایفل میدیدم،گفت راستی فهمیدی این شعره واسه کی بود