هوالمحبوب:
بهم میگفت تو همیشه با کوچیکترین بهونه خوشحالی.....بهم میگفت بهم حسودی میکنه که کمترین چیز خوشحالم میکنه ویادم میره تمومه دردهای بزرگ رو و برام مهم نیست!
بهش میگفتم به نظر تو یه بستنی بزرگ یا خوشحالی عزیزای زندگیت کم چیزیه که خوشحالم نکنه؟
تمومه دردهای بزرگ رو با یه بستنی قورت میدم پایین!!!!
فقط یه بستنی بزرگ میتونه بغضم رو بکشه پایین!
"بچه ی جناب سرهنگ "همیشه این رو بهم میگفت ومن کیف میکردم که چقدر خوبه که......!
امروز غزل میخندید......فرشته خوشگل شده بود.....آقای "ص " کبکش خروس میخوند......فاطمه کلی رفته بود شنا کیف کرده بود......احسان رفته بود واسه کارش تهران.......عمه امتحانش رو خوب داده بود.....زهرا دلش آرومتر شده بود و بهار کلی سر کیف بود وخانوم عسگری کلی ذوق کرده بود .این همه بهونه برای خوشحالی و من.......منم یه بستنی بزرگ خوردم....خیلی بزرگ.....انگار که از این بزرگتر توی دنیا نیست......
************************************************************
* خدایا دل آدمای زندگیم رو آروم کن ویه بستنی بزرگ واسشون بفرست ...یه بستنیه بزرگه بزرگ....دل هانیه ،نرگس ، فرنگیسم ، گیتاریست گلم ،شب شکن ،غزلم ،ونوسم و........
خدایا شکرت!
** میگند برگشتی.صبح که بیدار شدم اس ام اس برگشتنت رو دیدم.میگن برگشتی.... من که ندیدمت...همین که برگشتی کافیه....واسه اینکه حالت خوبه و برگشتی هم خوشحالم.....خدا جون!یه بستنی دیگه لطفا!!!!!
هوالمحبوب:
همیشه وقتی این روز میرسید؛ بهش اس ام اس میزدم: روزت مبارک!
بعد باهمون لحنه بامزش وقتی نیشش را تا بناگوش باز میکرد؛جواب میداد : مگه امروز روزه حیواناته وحشیه؟!!!!!
باید میگفتم دور ازجونت....باید میگفتم این چه حرفیه؟!!!..باید میگفتم : اختیار دارید...باید میگفتم:خودت رو لوس نکن ؛تو گلی...باید میگفتم :..........
ولی من هم الی ام!همون که دلش با زبونش یکی نیست..همون که همیشه حواسش هست که الی باشه نه کسی دیگه
بهش جواب میدادم: نترس روزه حیواناته وحشی که رسید مخصوص بهت تبریک میگم! امروز روزه گل ِ! روز من ؛ ویه خورده روزه تو......
نزدیکای صبح که رسیدم اصفهان وازاوتوبوس پیاده شدم هنوز مغزم مکان وزمان را لود نمیکرد از بس خواب آلود بودم....زنگ زدم ۱۱۹ ببینم ساعت چنده ؟امروز چه روزیه.اینجا کجاست؟من کی ام؟آیا اذان شده یا نشده آیا؟!!
که وقتی گفت:امروز ۲۶ خرداد مطابق با ۱۶ ژوئن............ یادم افتاد روزی که گذشت ۲۵ خرداد روزه گل بود!
روز گل بود ومن یادم نبود به تمومه گلها بگم روزتون مبارک!یادم نبود که یه گلی یه جایی تویه یه سیاره ای نشسته ومنتظره شازده کوچولوه که از راه برسه وبهش بگه :روزت مبارک!من اومدم!!!
یادم نبود که.........
روزه گل مبارک!روز گل من..روزه گل تو..روز گل شازده کوچولو.....
هوالمحبوب:
داری کیف میکنی.حتی از گیجیت هم کیف میکنی.از اونکه اون بالا نشسته وحواسش به همه چیز هست داری کیف میکنی.از اون که حواسش هست اردیبهشت های تورا بی خاطره های قشنگ رها نکنه داری کیف میکنی.از یاد آوری ضربان تند تند قلبت موقع دیدن گنبد فیروزه ای رنگ مسجده خاطره هات ویا با تصویر سازی مجدد بستنی خوشمزه ای که تموم وجودت را خنک میکنه داری کیف میکنی.حتی کیف میکنی وقتی به باد میاری با این همه داد وفریاد وآه وناله وفغان خنده دار ترین ارائه ی عمرت را تحویل استاد دادی!یا وقتی داری توی یه عالمه آجیل دنباله یه فندق بی پوسته میگردی.....داری کیف میکنی از تمام ثانیه هایی که گذشت.....حتی الان که چشمهات داره از درد میسوزه وپاهات را گذاشتی توی تشت آب تا یه خورده پاهات تنفس کنند و گرسنه وهمراه با قار وقور عجیب غریب شکمت وهمچین یه خورده کج وکوله نشسته ای منتظر تا احسان از سر کار برگرده وبا هم شام بخورید هم داری کیف میکنی....
از به یاد آوریه تمام اردیبهشت های زندگیت که اون آخرش قشنگترین ها را برایت داشته داری کیف میکنی...حتی با یاد آوری گنبدی که درد را با تموم سنگینیش به وجودت دعوت میکنه...داری کیف میکنی وممنونی...از او و از او.......
***********************************************************
**خدا حواست هست