هوالمحبوب:
چه تقارن با مزه ای!
امروز بیست وهشت اردیبهشت وچهارشنبه!
و عشق من به تمامه چهارشنبه های دنیا!
این آخرهای اردیبهشت من رو میکشه.....
باورم نمیشه
از صبح تا حالا توی گوشم صدای دویدن میاد وصدای بارون وصدای داد وفریاد وخنده های بلند که داره زیر بارون پخش میشه توی فضا وصدای پاهایی که از دست بارون داره فرار میکنه ویه منظره ی ابری قشنگ وخودم را تصور میکنم که در امتداد این جاده دارم با لبخند قدم میزنم وتوی دلم غوغاست
وااای که چهارشنبه ها منو میکشه ووواااای که........
دروغ چرا؟جرات نمیکنم برم سراغ آلبوم یا اون سی دی عکسها که صدتا سوراخ قایمش کردم که خودم هم پیداش نکنم که مبادا بشینم به نگاه کردن وقلبم از تپش باز بایسته
بیست وهشت اردیبهشت یه جایی توی اتاقم قایم شده و من فقط دارم به فردا فکر میکنم که قراره سرکلاس استاد فراهانی فصل هفت را ارائه بدم......
اردیبهشت من داره تموم میشه ومن هنوز درحسرت اردیبهشتم.درحسرت تموم اردیبهشتهایی که حواسم نبود وشاید بعدها حواسم نباشه.....
Take It Easy
همین
هوالمحبوب:
توی اوتوبوس بودم؛هی جا به جا میشدم تا خوابم ببره یا حداقل به چشمام استراحت بدم که از درد داشت تیر میکشید.اتوبوس توی پلیس راه توقف کرد و دوتا عقربه های ساعت روی 12 ایستاد وتو افتتاح شدی...ثبت شدی و بالاخره سی سالت شد!!دیدی بالاخره سی ساله شدی؟ سی تا شمع روی یه دونه کیک.تصور میکنم وفوووت میکنم...
توی دلم ذوق کردم؛قند آب شد؛ بعد یهو دلم گرومبی افتاد پایین؛بعد بغضم گرفت...احساساتم درهم بر هم شده بود... تموم سالهای تولدت را که یادم بودو تبریکاتم را مرور کردم
کاری نکردم...چیزی نگفتم...حرفی نزدم..حتی با خودم هم!امشب از اون شباست....
چشمام را بستم وتوی دلم گفتم:
"ممــــنـــــون که به دنیا اومدی!" همینــــ ....
+ میخواستم ...ولــی خوب نشد بشه ===>> گوش کنیــد...
هوالمحبوب:
باز اردیبهشت وباز این شعر قشنگ مهدی سهیلی که : اردیبهشت یعنی زمان دلبری دختر بهار...
من شیفته و مسحور اردیبهشتم
زیباترین لحظه های زندگی من توی همین ثانیه ها ودقیقه های اردیبهشت رقم خورده ومیخوره ومن همیشه منتظره بزرگترین اردیبهشت زندگیم بودم....
عجیبه که حس نوشتن ندارم .اون هم توی این همه قشنگی...توی این همه شوق...این همه شور...این هم ذوق....این هم زیبایی....
تمومه این اردیبهشت را باید نفس کشید..با تموم وجود وبا تمومه اعضا وجوارح وبند بند وجودت ونفس عمیقت را هل داد توی سینه وحیفت بیاد که بازدمت را بدی بیرون!
خوش به حال اردیبهشت....خوش به حال تمومه آدمای اردیبهشتی....خوش به حال الف...ر...دال...ی...ب....ه...شین...ت...
دلم میخواست «الف» اردیبهشت بشم با اون دال وسطش یا حتی اون نقطه ی «ب»
از همینجا دارم شکوفه های زرد رنگی که کنار پل فردوسی دراومده را تصور میکنم وصدای ریزش آب از زیر پل وبوی چمنهای خیس رو....از همینجا دارم بوی نارنجهای نارنجستان شیراز را حس میکنم...بوی عطر اردیبهشت داره دیوونه م میکنه ومن همش نگران اون آخرم...از همین حالا نگران اون روزهای اردیبهشتم...نگران اون جمعه ی آخر اردیبهشت....از همین حالا نگران تموم شدنشم ونگران اون جمعه ی آخر اردیبهشت که نمیرم خوبه!
من ایمان دارم خدا اردیبهشت را واسه نبودن من انتخاب میکنه ومن اون موقع خوشبخترین آدم روی زمینم...
پست پارسال وبلاگم رو میخونم واز این همه هیجان خودم هیجان زده میشم...انگار که گذشته ها من را سرکیف وکوک کنه...اردیبهشت یعنی زمان دلبری دختر بهاررررر....
عجب!
اردیبهشت همه مبارک..اردیبهشت تمومه آدمایی که خدا بزرگترین منت را سرشون گذاشت وتوی این ماه اجازه ی ورودشون به این دنیا را داد
اردیبهشته جناب سرهنگ" ، "بابای نرگس(جناب تیمسار!)" ؛ «آقا غلام؛"رضوان" ،«غزل کوچولو» "فروه عمه"، «امیـــــــــن(پسره عمه!!!!)؛ "فاطمه ی عزیزم" ،"بچه ی جنــــــــاب سرهنگ" ، "آزیـــــــــــتــــــا"، "آریــــــن"، آرش کمـــــــانـــــــــــگیر عـــــزیزم؛«علــــــیرضا؛"مریم" ،"امیر مامان!"
خنده م میگیره اما همش تا تمرکز میکنم صدای خنده میشنوم.صدای نم نم باروون ..صدای دویدن تند تند ونفس نفس زدن ..صدای بلنده :"اگه منو گرفتی.."
صدای Take it Easy گفتن .صدای راضی باش گفتن وصدای اردیبهشت....
به خودم قول دادم این اردیبهشت حتما برم شیراز وکلی خودم راشرمنده کنم
امیدورام سرقولم بایستم
تمومه احساس خوب وقشنگی که دارم ..با یه دنیا آرزوهای خوب خوب ویه عالمه اردیبهشت ؛تقدیم به تمومه آدمای خوب زندگیم
اردبیهشتتون مبارک
***********************************************************
پ.ن:
1.مرسی آریو که موقع تحویل اردیبهشت همراهیم کردی
2.مرسی زینب جون که تنها کسی هستی که اردیبهشت را با تمومه وجودت میفهمی
3.ومرسی اردیبهشت که بالاخره اومدی