_____ مـن دخـتــرِ خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــرِ خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "
_____ مـن دخـتــرِ خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــرِ خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "

کوچه ی ارغوان....

هوالمحبوب: 

اینقدر خوابم میومد که حد واندازه نداشت

سابقه نداشت حتی اگه از بی خوابی داشتم میمردم بیشتر از ساعت 9 بخوابم.اما این دفعه فرق میکرد...انگار کوه کنده بودم وکلی خوابم میمود..خواب اومدنم یه طرف این نگرانیهای گاه وبیگاهم یه طرف....گوشی رو برداشتم وخواب آلود دوتا اس ام اس دادم وباز اون دنده خوابیدم .نمیدونم چقدر خوابیدم اما توی همون خواب وبیداری شصتم خبردار شد حالا حالاها قصد بلند شدن ندارم..واسه همین گوشیم رو از سایلنتی دراوردم وبه خواب شیرینم ادامه دادم..فکر کنم کنار رودخونه بودم وخوشحال ومسرور...شایدم توی یه جنگل پر از درخت..شایدم کوه وشاید هم .....که یهو زنگ موبایلم منو از آسمون هفتم پرت کرد پایین وشیش متر پریدم بالا وتا چشمم به گوشی افتاد مثل فنر از اتاق پریدم بیرون وپریدم تو دستشویی وداد کشیدم دارن از شرکت زنگ میزنن.....!!!!

ساعت 11 بود .مامان گفت خوب جواب بده.گفتم بابا جون زنگ نزدن حالم رو بپرسن که! باید میرفتم شرکت خواب موندم حواسم نبوده!!!!!

خلاصه تند تند کارامو کردم وساندویچ پنیر وخیار خورون پریدم تو کوچه....این دفعه که گوشیم زنگ خورد جواب دادم وگفتم متاسفانه گوشیم سایلنت بود صداشو نشنیدم.!!!!! من الان اومدم تعاونی فلان وبعد که به N   تا بانک سر زدم میام شرکت!!!!

من چقدر فعالم ها!!!!!!

به شونصدتا بانک سر زدم و شرایط ضمانت نامه بانکی رو بررسی کردم و بعد هم رفتم همون دوتا تعاونیه مذکور که قرار بود دیروز سر بزنم ونرفتم وموندم خونه!!!!!

گرمازده وخسته وگرسنه رفتم شرکت وپام رو گذاشتم ابتدای کوچه ی " ارغوان "!!!! شرکت آقای "س " توی کوچه ی " ارغوان" هستش وهمین منو آروم میکنه!!!!

دلم درد میکنه.....واسه تموم انکارهایی که میکنم وکردم...واسه تمومه......

"ارغوان " آرومم میکنه و پا میذارم توی شرکت وتوی یه جلسه ی 3 ساعته با رئیس شرکت و به این نتیجه میرسیم که از دوشنبه رسما باید توی کوچه ی " ارغوان " کارم رو شروع کنم!!!از دوشنبه که من از دانشگاه  با پشت سر گذاشتنه امتحانی نه چندان جالب برگشتم....

تاخونه با خودم حرف میزنم..کلی با خودم درد دل میکنم...باخودم به خاطره اذیتهایی که کردم دعوا میکنم....خودم رو واسه تمومه سرزنشهایی که از خودم شنیدم لوس میکنم...تموم آدمهای زندگیم رو مرور میکنم وبا یادآوریشون تحسینشون میکنم....روی خاطره های زندگیم از اون تیرماهه لعنتیه به عرصه ی ظهور رسیدنم تا همین الان که توی اتوبوس نشستم وفکر میکنم ،زووم میکنم و به خودم میگم:بی خیال...بی خیاله تمومه خیالها.....

راس راسی هیچیم وچیزی کم......!!!!

میرم خونه تا به درسهام برسم . خونه ای توی کوچه ی "اردیبهشت" تا شاید یکی دوروزه دیگه فصل جدیدی رو توی "ارغوان" شروع کنم.... 

********************************************************* 

پ.ن:

1.ازبس گلنار رو گوش دادم دارم دیوونه میشم

2.امتحانهام شروع شده وباز یه قید وبند دیگه که نمیذاره مثل خودت رفتار کنی.بدم میاد از تمومه اونچه که حرف ورفتار واحساسم رو محدود میکنه

3.تو میشنوی صدای چشمانم را؟ ....تو میبینی دلهره ی جانم را؟....تو حرمته چشمه من نگه میداری؟.......تو حرمته خود ندیده می انگاری؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

گلنار.....

گلنار 

گلنار 

کجایی که ازغمت ناله میکند عاشق وفادار ؟ 

گلنار 

گل نار

کجایی که بی تو شد دل اسیر غم ؛ دیده ام گهر بار  ؟

گلنار 

 گلنار 

دمی اولین شب آشنایی و عشقه ما به یاد آر  

گلنار گل نار

درآن شب تو بودی وعیش وعشرت وآرزوی بسیار  

چه دیدی ازمن حبیبم گلنار 

که دادی آخر فریبم گلنار ؟

نیابی ای کاش نصیب ازگردون 

که شد ناکامی نصیبم گلنار  

بود مرا درد دل شب تار آرزوی دیدار 

تا به کی پریشان تا به کی گرفتار ؟ 

یا مده مرا وعده ی وفا رازه خود نگه دار 

یا به روی من خنده ها بزن؛ قلب من به دست آر  

چه دیدی ازمن حبیبم گلنار؟ 

که دادی آخر فریبم گلنار 

نیابی ای کاش نصیب ازگردون 

که شد ناکامی نصیبم گلنار .....

لب خودبگشا لب خودبگشا  به سخن گلنار 

دل زارم را مشکن گلنار 

نشدی عاشق نشدی عاشق

زکجا دانی 

چه کشد هرشب 

دل من گلنار...... 

 

 

 

******************************************* ********************

* ممنون گیتاریست عزیز؛تا خود ٍخود ٍ صبح هی این آهنگ رو گوش دادم. معرکه بود ؛ دلم آروم شد . انگار خود ٍ من داشتم میخوندمش...ممنون...ممنون...  

هیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــچ.....

هوالمحبوب: 

 

حتما وقتی اولین بار شنیدی کلی خندیدی....کلی مسخره کردی..کلی غش وضعف رفتی....اما من وقتی شنیدم فقط گفتم الهی بمیرم براش وکلی رفتم تو فکر....کلی دلم براش سوخت...کلی باهاش همذات پنداری کردم..کلی هی تصویر سازی کردم وهی دلم براش کباب شد

کلی هی یاده تک تک مراحلی که گذرونده بود افتادم وهی مغزم سوت کشیدو واسش خون دل خوردم..آخر سرهم براش گریه م گرفت وموندم حیرون....

ماره میگه:بسوزه پدرعاشقی!

میگن :چه طور چی شده؟

آهی میکشه ومیگه :چی میخواستی بشه؟یه چندوقتی عاشقه ماره همسایه شده بودم  نه اینجور بدجوووووووووووور ،بعد کاشف به عمل اومد حاج خانوم شیلنگ تشریف دارن!!!!!

(حالا بخند.......)

یعنی عاشقه هیچی....

یعنی تمومه احساست رو که شاید یه عمر منتظره کسی بودی که براش خرج کنی خرجه هیچی کردی.کاش اقلا مارهمسایه نامرد از آب درمیومد..کاش خیانت کرده بود....کاش سر به هوا بود..کاش معتادشده بود..کاش دروغگو بود....کاش اهل قر وفر بود..کاش اهله زندگی نبود..باباجون میفهمی؟اصلا هیچی نبوده که بخوای واسش اما واگر بیاری....

ماره قصه ی ما عاشقه هیچی شده....هیچی!

دلم درد میگیره اونم با تمومه وجودوقتی حس میکنم عاشقه هیچ شده...حتی شکایتش رو به خدا هم نمیتونه بکنه که دلش آروم بشه....چون خدا هم ازش تعجب میکنه که من الان باید خرخره ی کی رو بگیرم که دلت رو شکونده؟

حتی درددل هم نمیتونه بکنه که آروم بشه..حتی برای نبودنش گریه هم نمیتونه بکنه یا منتظره برگشتش باشه.حتی شعر هم نمیتونه براش بخونه یا خیلی سال بعد از تجربه ی اولین عشقش واسه بچه هاش تعریف کنه.که شاید بشه درس عبرت یا بشه قصه ی دل انگیزه لیلی ومجنون .عاشقه هیچ شده.عاشقه هیچ!

درد آوره که وقتی درمورده عشق باهاش حرف میزنی تمومه حسه قشنگ عاشقی رو میفهمه وحس میکنه وباتمومه سلولهاش لمسش میکنه شرحش میده..اشک میریزه وباعشق تفسیرش میکنه ولی به اسمش که میرسه آه کشیدنش دله سنگ رو هم آب میکنه....

خیلی سال پیش بود که این لطیفه رو شنیده بودم.....اون روز دلم سوخت واسه ماره وامروز که باز شنیدم فقط گریه کردم برای ماری که عاشقه هیچ شده!هـــــــــــــــــــیـــــــــــــــــــــــــــچ!