_____ مـن دخـتــرِ خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــرِ خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "
_____ مـن دخـتــرِ خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــرِ خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "

:|

هوالمحبوب:

خدا را خدا را!  و شما را وصیت میکنم به اجتناب از گه مزه ترین خوردنیه دنیا! و همانا بدانید و آگاه باشید که گه مزه ترین خوردنیه دنیا را "کره ی بادام زمینی" نام نهادند تا وقتی روی نان تست می مالید(بس که خفن و بچه مایه دارید!) و در حلقتان فرو میکنید و میخواهید به به و چه چه راه بیاندازید ،انگار که حلقتان را گریس کاری کرده باشید صدایتان در حلقتان می ماسد بس که این خوردنی به درد لای جرز دیوار میخورد و بس!

و شما چه میدانید گریس چیست! أفلا تـَعلَمون؟! همانا گریس ماده ای لزج است که مزه ی کره بادام زمینی میدهد و سیروا فِی الارض فـَانظُروا کَیفَ عاقِبَت الغافلین! و آیا دانستید گریس چیست؟!

و همانا شما را وصیت میکنیم به استفاده از کره ی بادام زمینی برای چرب نمودن لولاهای در و کشوی کمدتان که جیر جیر میکند و مسواک زدن حلقتان بعد از استعمال کره ی بادام زمینی! این را از منی که امروز کره ی بادام زمینی در حلقم ریختم و عق های فراوان زدم که چون گریس بر حلقم لانه کرده بود و کنده نمیشد بشنوید و بدان عمل کنید،باشد که رستگار شوید!

و من الله توفیق ... اجرکم عندالله!

گـــــــــاو مــــوجــــود نیمــــه خوشبختــــی ست ...

هوالمحبوب:

"ما با هندی ها که گاو پرستند فرق میکنیم،با قوم موسی که گوساله پرست بودند هم! اینجا ایران است و ما مسلمانیم و اینجا خدا را میپرستند و احترام میکنند.برای همین گمان نکن وقتی عین گاو میپری وسط خیابان ماشین ها به احترام گاو بودنت ترمز میکنند،چون احتمال اینکه راننده ی مقابلت هندی باشد و به احترام تو ترمز کند یک در هزار است.پس طبق درس راهنمایی و رانندگی که در کتاب فارسی کلاس دومت فرا گرفتی رفتار کن و عین بچه ی آدمیزاد از خیابان عبور کن!"

این ها را میتی کومون چندین سال پیش که اتفاقی عبور کردن من را از خیابان دیده بود تعریف کرد و اینگونه من را ارشاد نمود و او اصولن همیشه اینگونه با همین ظرافت و لطافت انسان را ارشاد میکند.به همین سادگی ،به همین خوشمزگی!!

و البته من هم امروز این ها را عینن برای آقای "ب" همکار قسمت اجرایی در جمع تعریف کردم.زمانی که داشت پز میداد که من را در BRT دیده و من برخلاف بقیه ی همکاران با کلاس شرکت احتمالن ماشین شخصی ام را در پارکینگ خانه مان پنهان کرده ام که به جای ماهی یک بار عوض کردنش از وسیله ی حمل و نقل عمومی استفاده میکنم و قیافه اش دیدن داشت وقتی خیال میکرد دارد پرده از داستانی سـرّی بر میدارد و یحتمل برای کشف این قاعده قرار است از بقیه مشتولوق بگیرد و مطمئنن انکار من مبنی بر نداشتن هیچ ماشین شخصی ای سیاستی به شمار می آید جهت جلوگیری از چشم زخم و احتمالن مظلوم نمایی جهت نشان دادن خودم به عنوان یک انسان زیر خط فقر!

من اما نگفتم که او را دیده ام که موقعی که من را ته اتوبوس دیده ذوق مرگ شده و برای رساندن این خبر دوان دوان از من دور شده و چراغ قرمز را به عنوان یک عابر به شصتش گرفته و فحش و بوق ماشین ها را به جان خریده تا زودتر از من به شرکت برسد محض خبر رسانی زیارت من آن هم در وسیله ای غیر از ماشین شاسی بلند و یا حتی کوتاهم ،تا بساط خنده ی بقیه را فراهم کند بس که مرد متینی ست این جانور!

وقتی از راه رسیدم و دیدم دیدن من در BRT اینقدر شگفت انگیز بوده که باعث شده مجلسشان گرم و فرح بخش شود ،خاطره ی ارشاد میتی کومن را تعریف کردم و وقتی همه دلشان را گرفته بودند و غش و ضعف کرده بودند از خنده و او پرسید :"یعنی شما غیر مستقیم خواستید بگویید که من گاوم؟! "،من لبخند به لب بدون اینکه نگاهش کنم در حالیکه به سمت آشپزخانه میرفتم تا برای خودم نسکافه آماده کنم و بساط صبحانه راه بیاندازم با صدای بلند خاطر نشان کردم که برخلاف تصورش کاملن هم مستقیم گفته ام!


+ گوساله ی ملا نصرالدین

پاره شد پیرهنـــــــم... دیــــدم و دیـــــدی : لختــــم!

هوالمحبوب:

کیم کارداشیان اونم توی بلاد کفر وقتی که عکس برهنه ش شد عکس روی جلد مجله ی فلان و همسرش گفت من که از حج خانومم حمایت میکنم و شما هم برید حالش رو ببرید و به جون من دعا کنید که اینقدر روشن فکرم ،کل دنیا از جمله همون شهر و کشور آزاد و رهایی که چنین آدمی را پرورش و بال و پر داده بود با فونت درشت و همچین جگر سوز توی مجله ها و سایت ها و دفتر و دستکش نوشت : " خانواده ی کارداشیان کاری جز لخت کردن خودشون بلد نیستند و این عادت کارداشیان هاست و ..." و بقیه ی مردم ِ اون کاره هم رفتند دنبال عکس و مجله که کلن ذوقمرگ بشند از زیارت اندام تحتانی و فوقانی طرف و برای خالی نبودن عریضه هم هر چند وقت یه بار دهنشون رو باز کنند و تقبیح یا تحسین کنند و جک و لطیفه واسش بسازند.

دیگه اونوقت شما چقدر باحالی که انتظاره کیفوری داری(شوما بوگو اوپن ماینندی و این جور صوبتا!)اونم توی کشور و شهر و جاییکه نه نه و باباهامون همه ی زورشون رو زدند که اگه هیچی هم نمیتونند تحویل جامعه بدند حداقل آدم بارمون بیارند که عین موجود دو پا رفتار کنیم(موجود دوپا از نشان دادن فلان جایش ذوقمرگ نمیشود و ژست به اونجام هم نمیگیرد!) و به اصول اون موجود دو پا پایبند باشیم ،یکی پیدا میشه هر چند وقت یه بار به یه بهونه ای لخت میشه که بگه من از اینا دارم و برام هم مهم نیست و دلتون آآآآب! و یک عده هم دنبالش راه میفتند ماله خودشه و به تو چه راه میندازند و یه دل سیر طرف رو نگاه میکنند و بعد اه اه و پیف پیف راه میندازند و یه عده ی دیگه هم شروع میکنند اندامش رو تجزیه و تحلیل کردن که به به یا اه اه !

من نمیخوام مثل همه بحث را دین و آیینی و ناسیونالیستی ش کنم،حتی نمیخوام بگم وااای خاک به سرم و این جور خزعبلات اما متن کتاب مقدس یهودیان و مسیحیان هم که نگاه کنی وقتی میخواد قصه ی آدم و حوا رو تعریف کنه و بگه بعد از خوردن میوه ی ممنوعه چه اتفاقی براشون افتاد میگه :" ...آنگاه چشمان هر دو باز شد و فهمیدند عریانند.پس برگ های انجیر به هم دوخته ،سترها برای خویش ساختند" و هر چی نگاه میکنی اثری از این نیست که وقتی فهمیدند عریان شدند جلوی هم فیگور گرفتند تا پز اندام تحتانی و فوقانیشون رو به هم بدند و یا حتی به نشونه ی اعتراض لخت و پتی بچرخند!

الـــی نوشت :

یکــ)خداوند قبل از هر چیز در جایی از کره ی زمین که ایران نام نداشت،انسان را از حیا آفرید و انسان را بدان زینت داد.

دو) عکسه من و کیمی و گلی همین الان یهویی!

سهــ) آلمــــا نوشت ...